به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی جمشیدی نویسنده و دبیر جشنواره داستان انقلاب در سال گذشته، همزمان با درگذشت عباس کیارستمی با ارسال یادداشتی برای خبرگزاری مهر به منش و ویژگیهای فردی این فیلمساز پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
روزگاری در جوانتریها! در جلسهای بزرگ که راجع به هنر و سینما شکل گرفته بود، خیلیها حضور داشتند و رسم آن روزگار چنین سیاسی و تنگ و تنگ و بغض آلود و رانت زده و محفلی نبود...این کمترین هم از سر حوصله شمارش آمارگیر اینگونه مجامع در رفته و از برکت شلوغی حاصل شده در آنحا حاضر بودم.
صحبتهای بزرگان تمام شد و جلسه به انتها رسید و هنرمندان شرکت کننده متفرق شدند ... دو به دو و سه به سه سر در مکالمه و بحث و خنده هز جمعی به سمتی روان.
نیم ساعتی گذشته بود و هوا مطبوع و کمرکش جاده بحث و اقناع بود لابد که پای عباس کیارستمی در حفرهای فرو رفته بود و دوسه کارگردان و هنرمند دیگر نگران در کار کمک به او بودند که من هم سررسیدم... از سرشعف میخواستم کاری انجام دهم. چهره دردآلود او هنوز در نظرم است... آستین بالا زدم که من هم کاری کنم و همه از سرهیجان و شورمندی ...اما اسنکاف مصدوم از یاری خواستن کنارم زد!
جوان و ناشناخته بودنم و چهره محاسن دارم شاید حیای باطنی عباس را شکوفا کرد و پای درد را پس زد تا غائله کمک خواهی و سانحه زودهنگام جمع شود و جماعت راهی شوند.
بعد آن هیچگاه از سر شرم در هنگامی که فی المثل امکان چهره به چهره شدن با این کارگردان نامی کشورم بود نتوانستم خیره به او شوم و خاطره درد او وعکسالعمل شریفش را برای خود واحیانا او (که شاید دیگران را نمیشناخت) تجدید نمایم.
بله اهل کتمان درد بود و از سر خصلت درونی شدن و دم برنیاوردن با خویش و بیگانه ساخت و در همه حال شریف زیست و کشور را سربلند ساخت.
در روزگار زوال ارزشها و مظلومیت فرهنگ چه نیاز به یادآوردن خاطرهای از مردی هنرمند که شاید بیش از این میتوانست برای کشورش مفید باشد ... سربه زیر انداختن و درد را به جگر کشاندن و آب شدن لابد چاره کار بود هر چند او بی شک غنی زیست و هماره مفتخر.
نظر شما