به گزارش خبرگزاری مهر، یادداشت پیش رو توسط حجت الاسلام غریب رضا در حاشیه مقاله ای با عنوان «تو برو خود را باش» به قلم «رضا بابایی» نگاشته شده است. متن یادداشت را در ادامه می خوانید.
تمدن اسلامی از ابتدای تاریخ خود تا کنون از گفتگوی دینی سخن گفته و شعارش «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» بوده است. صاحبان خرد در تمدن اسلامی آنان بوده اند که دارای توانمندی «شنیدن سخن دیگر» و ارزیابی آن بلکه «پیروی از باور برتر» هستند.
دیدن نقاط مثبت «تمدن دیگر» بلکه بهره برداری فرهنگی و علمی جهان اسلام از سایر فرهنگ ها و تمدن ها پدیده ای طبیعی بوده است ولی در نقطه مقابل قرنهاست که راهبرد غالب فکری و سیاسی و نظامی غرب، نبرد تمدن ها بوده است نه گفتگو و جدال بالتی هی احسن.
نه جنگ های صلیبی را و نه اشغال نظامی کشورهای اسلامی و نه استعمار کهن و نوی فرهنگی و نه اشغال افغانستان و عراق و و پیدایش و حمایت از تروریست تکفیری را با طرح خاورمیانه جدید، هیچ کدام را جهان اسلام و تمدن اسلامی به وجود نیاورده است...
به رخ کشیدن بحران های اجتماعی بلکه بزرگ نمایی و تعمیم آن به جامعه ایران هم سالهاست که در دستور کار آنها قرار دارد؛ آن هم در پیشرفته ترین نمودهای هنری معاصر؛ نه تنها توسط هالیوود بلکه با حمایت غرب توسط برخی کارگردانان وطنی خودمان. این هم تنها حلقه ای از زنجیره اسلام هراسی و ایرانی هراسی مدرن و پیشرفته رایج در غرب علیه فرهنگ ماست.
نباید از بیلبورد کردن گوشه کوچکی از حقایق بحران های غرب برآشفت و آن را بی اخلاقی نامید یا به قاعده «آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند» استناد کرد. زیرا با کمال تاسف باید اعتراف کرد این بحرانها فرزند نامشروعی است که این بار در رحم «بخشی» از جامعه ما در فرآیند «تجاوز نرم» فرهنگ غرب (و نه تجاوز به عنف) متولد شده است . هر چند در خانه ماست ولی بضاعت صادر شده فرهنگی آنان است، یا دست کم بخشی از ثمرات فرهنگ بازسازی شده آنان در جامعه ماست.
مسلما سنت های اجتماعی و سبک زندگی ایرانی مانند هر جامعه انسانی دیگر نیاز به اصلاح داشته و دارد ولی اگر این سنت ها اسلامی تام نبود، اگر عصمت نداشت ولی به میزان بالایی «رنگ خدایی» داشت و «لباس تقوا» بر تن کرده بود.
در سنت فرهنگی ایرانی اسلامی طلاق عرش الهی را به لرزه در می آورد؛ ازدواج سفید معنا و مصداقی نداشت؛ فقر همسایه و عدم اهتمام به امور مسلمین در حد کفر شمرده می شد؛ حقوقها حلال بود و فیش های آن نجومی نبود و دست کم برای خدا در آن سهم معلومی وجود داشت... اینها فقط مفاهیم نظری نبود که تجسمهایش را همه دیده بودیم و هنوز هم در برخی افراد می بینیم...
سخن بر سیاه نمایی تام تمدن غرب نیست؛ نگفته و نمی گوییم که دندان های این مردار سپید نیست؛ اما نشان دادن بیشتر بودن «اثم» تمدن مستی از یاد خدا بر «منفعت» آن یقینا بی اخلاقی نیست.
باید دقت کرد در ظرفی فرهنگی سخن می گوییم که شیاطین انس و جن آنقدر این «جیفه» بد بو و «کارکرد»هایش را آرایش کرده اند که «تبادر تمدنی» انسان مسلمان شرقی از واژه «غرب» فقط و فقط «داندان های سپید» آن باشد!!!
دعوا این نیست که کسی از خوبی های غرب نمی گوید به عکس امپراطوری رسانه ای غرب با تمام توان خود مدرنیته «پایان یافته در تاریخ» را «تنها راه سعادت» و «پایان تاریخ» معرفی کرده است.
در این فضا اگر کسی به جوان پایتخت نشین عاصمه تمدن ساز اسلامی هشدار دهد که نماز سبک زندگی به سمت قبله غرب باطل است و عبادتی است بی وضو، برخی تحلیل گران بر می آشوبند و به بی اخلاقی فرهنگی متهمش می کنند!!!
باید نهی از منکر را در افق تمدنی بازخوانی و اجرا کرد. هشدارهای بیداری بخشی که این یقین را در مخاطب ایجاد کند که «ینگه دنیا» جامعه فاضله ما نیست؛ نهی از منکر در افق تمدنی است.
دقیقا درست گفته اند که ما این بحرانها را با معیارهای خود می سنجیم. اینکه رابطه آزاد در آنجا زنا نیست تا ولدالزنا و آمار بالای آن «قبیح» باشد یا نباشد به خودشان مربوط است. اما آنچه به ما و تحلیل ما مرتبط می شود این است که این سبک زندگی سوپرمن فرهنگی ما نخواهد شد.
پرده برداری از بحرانهایی که اساسا برای آنها بحران نیست بلکه جزو لوازم سبک زندگی غرب است ناخودآگاه جوان مسلمان شرقی و ایرانی را به مقایسه این الگو با ارزشهای فطری تمدنی خود و گزینش سبک زندگی می رساند.
این نوع حقیقت نمایی ها نه تنها بی اخلاقی نیست بلکه جامعه را به سمت «یقظه» و نقطه شروع «توبه تمدنی» برای تحلیه جامعه به سبک زندگی اسلامی نزدیک می کند.
اگر از تفاوت فقه فردی و فقه حکومتی و اقتضائات هر یک در حوزه علمیه سخن گفته شده و بر این تاکید کرده اند که ظرف سیاسی جامعه اسلامی بعد از شکل گیری دولت دینی اقتضائات و احکام و بلکه نظام اندیشه فقهی جدیدی را می طلبد امروز باید از تحلیل اخلاقی تمدنی سخن گفت. در «جنگ تحمیلی تمدن ها» باید قواعد اخلاقی جنگ فرهنگی را نگاشت و توصیه کرد.
باید به جای شلاق ملامت بر پشت این دست اندرکاران فرهنگی آنان را ستود و از آنان تشکر کرد که به رشد جامعه برای رسیدن به افق کفر به طاغوت تمدنی مجاهده می کنند.
در پایان لازم است این نکته را یادسپاری کرد که شمردن فرزندان نامشروع غرب و ارایه آماری که خود آنان بیان کرده اند، در سیاق کسب مشروعیت برای خود یا کارآمد نشان دادن نظام سیاسی یا تمدنی خودی نیست بلکه غایتش موعظه ای است مبتنی بر نهی از تمدنی که «فحشا» و «منکر» و «بغی» در آن شاخصه رشد تمدنی است و هشدار به این که برای رسیدن به تمدنی که «عدل» و «احسان» روند غالب آن است باید «قبله تمدنی» را صحیح انتخاب کرد.
نظر شما