۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۴:۰۱

دانشگاه چقدر «فرهیخته» تربیت می‌کند؟

دانشگاه چقدر «فرهیخته» تربیت می‌کند؟

در شرایط امروز جامعه آکادمیک ما که جایگاه و موقعیت «دانشگاه» بما هو دانشگاه مورد چالش قرار گرفته است و ما با پدیده‌هایی چون «شبه‌ دانشگاه‌» و «توده‌ای شدن دانشگاه» مواجه شده‌ایم.

روزنامه ایران نوشت: «فرهنگ دانشگاهی» در درون نهاد علم، دانشگاه و مناسبات درون آن شکل می‌گیرد و بتدریج در جامعه ترویج پیدا می‌کند. نتیجه زودآیند و دیرآیند فرهنگ دانشگاهی نیز «درجاتی از فرهیختگی» است که در درون نهاد علم، آموزش، پژوهش، تعاملات استاد با دانشجو، دانشجو با دانشجو، استاد با مدیریت تولید و بازتولید می‌شود. بر این اساس، در شرایطی که دانشگاه‌ها هر روز بیش از پیش به شبه‌ دانشگاه‌ها متمایل می‌شوند، «فرهنگ دانشگاه» شکل نمی‌گیرد. برای اصلاح این روند باید بر «سیاستگذاری‌های نظام آموزش عالی» متمرکز شد و آنها را مورد بازخوانی و تجدیدنظر قرار داد. در گفتار پیش‌رو سعی بر این است که این بحث را به روشنی تبیین و تشریح کنیم.

پیش از اینکه بحث اصلی خود را آغاز کنیم و با نگاهی گونه‌ شناسانه مقوله «فرهنگ دانشگاهی» را مورد تأمل قرار دهیم ابتدا به سه مرحله‌ای که در زمینه «مطالعات فرهنگی دانشگاهی» طی کرده‌ایم باید اشاره‌ای داشته باشیم؛


در مرحله نخست؛ که مربوط به قبل از انقلاب می‌شود ما فرهنگ یا کار فرهنگی را اغلب در قالب «کارهای فوق برنامه» تعریف می‌کردیم که هنوز هم رگه‌هایی از آن وجود دارد؛ این در حالی است که برخی معتقدند «فرهنگ» خود «متن» است و نباید آن را به عنوان مقوله‌ای فوق‌برنامه نگریست.


در مرحله دوم؛ که به بعد از انقلاب باز می‌گردد و ما در دهه اول برنامه توسعه بودیم محرک اصلی در فرهنگ یا مطالعات فرهنگی دانشگاهی، خود فرهنگ، نظام ارزشی و هویت انقلابی بود؛ به تعبیری، نوعی غلبه «فرهنگ عمومی» بر «فرهنگ دانشگاهی» را ما در این دوره شاهد بودیم. بنابراین، در دهه اول، خود فرهنگ محرک اصلی مطالعه شد، اما بتدریج آموزش عالی به دلیل حمایت رهبران و خود جریان انقلاب رشد شتابانی گرفت و خود آموزش عالی محرک اصلی مطالعه شد و «آموزش عالی» در مطالعات فرهنگی موضوعیت پیدا کرد به طوری که فرهنگ تا حدودی در نسبت با آن تعریف می‌شد.


در مرحله سوم؛ که با مجموعه‌ای از نظام علم، آموزش‌عالی و دانش فناورانه مواجه می‌شویم، مسأله «بازدهی» مطرح می‌شود؛ اینجا هم «مطالعات فرهنگی» شکل‌های جدیدی پیدا می‌کند همچون علم، علم و فناوری و معانی جدیدی همچون فرهنگ محیط‌ زیست، فرهنگ زندگی روزمره و... که بدین ترتیب نوعی «طبقه‌بندی عمومی در مطالعات فرهنگی دانشگاهی» شکل می‌گیرد.


وقتی در مورد دانشگاه صحبت می‌کنیم دو دانشگاه را مدنظر داریم؛ نخست، دانشگاهی که از نظر کمی در شرایط مساعد و مطلوبی قرار دارد و دوم، دانشگاهی که انبوه، گسترده و توده‌گرا است. طبیعی است که در دانشگاه انبوه، گسترده و توده‌ای شده، درجاتی از «کاهش نقش علم» رخ می‌دهد و اینجا است که نقش سیاستگذاران برجسته می‌شود تا با برنامه‌ریزی صحیح مانع از تبدیل شدن همه دانشگاه‌ها به «شبه‌دانشگاه‌ها» شوند.


معتقدم، نفس «گسترش دانشگاه» اشکالی ندارد و نمی‌توان در دانشگاه را به علت «توده‌ای شدن» آن بست؛ همه باید فرصت برابر برای یادگیری داشته‌ باشند، اما مأموریت‌های دانشگاه‌ها نباید همانند هم باشد؛ بدین معنا که برخی دانشگاه‌ها باید «دانشگاه‌های درجه یک» باقی بمانند و برخی هم باید برای کارکردهایی خاص از درجات پایین‌تری برخوردار باشند. به این اعتبار، باید نظام درجه‌بندی شده در سیستم دانشگاهی را لحاظ کنیم.


از این رو، با حملاتی که به دانشگاه‌ها با عناوینی همچون «کمی‌گرایی»،«مدرک‌گرایی»یا «توده‌گرایی» می‌شود، مخالفم و معتقدم این کمی‌گرایی در فضای کالبدی؛ یعنی تعداد دانشگاه‌ها، تعداد دانشجویان و... را باید در چارچوب فهم روندهای شکل‌دهنده به این شرایط دید. واقعیت این است که دانشگاه برخاسته و برآمده از گره خوردن نیاز و تقاضای اجتماعی شهروندان از یک‌ سو و استقبال دولت و سیاسیون از سوی دیگر است و اتفاقاً دانشگاه در این وجهش پیشرو بوده است، چرا که بسیاری از تحولات اجتماعی در جامعه ایران نتیجه همین «توسعه آموزش عالی» است.


افتخار به دانشگاه، نرخ رشد دانشجو، نرخ رشد استاد، تقاضای اجتماعی و... که امروز دیده می‌شود، پس‌زمینه‌هایی فرهنگی و اجتماعی داشته است. به همین دلیل می‌توان گفت ما با خط‌ مشی درست و روشنی در حوزه سیاستگذاری آموزش‌عالی مواجه نیستیم چرا که خط مشی‌های امروز ما، چندان با فهم تحولات و پس‌زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی انطباق ندارد و نیازهای فرهنگی و اجتماعی امروز با 30 سال گذشته تفاوت دارد.


بر این اساس، نمی‌توان دانشگاه را متهم به بداخلاقی و درک نکردن وضعیت فرهنگی و اجتماعی کرد چراکه وضعیت و پس‌زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده است. دانشگاه جزیره‌ای دور افتاده نیست، اینجا است که به غلط این تصور ایجاد می‌شود که فرهنگ دانشگاه به کج‌راهه رفته است. اما واقعیت این است که دانشگاه کار خود را انجام داده و پس زمینه‌های فرهنگی نیز کار خود را انجام می‌دهند.


واقعیت این است که پدیده «توده‌ای شدن دانشگاه» رخ داده است و بر این اساس، طیفی آن را مثبت و برخی نیز منفی ارزیابی کرده‌اند؛ در حالی  که معتقدم نباید چنین قضاوتی داشت. اینکه چرا دانشگاه «شبه‌ دانشگاه» شد؟ و چرا آن درجات از فرهیختگی که از دانشگاه انتظار می‌رفت، برآورده نشد؟ به بحث یکسان‌سازی آموزشی و ضعف سیاستگذاری‌های ما بازمی‌گردد نه نهاد دانشگاه و کج‌روی‌های آن. در تمام دنیا، بعضی از دانشگاه‌ها درجه یک باقی می‌مانند و برخی هم صرفاً به ارائه مدرک بسنده می‌کنند و این اشکالی ندارد. اشکال کار اینجا است که دانشگاه‌های درجه یک ما به «تولید مدرک» تقلیل داده شده‌اند، اینجا است که سیاستگذاران اشتباه کرده‌اند.


روندهای گذشته نشان می‌دهد که فرهنگ نسبت به گذشته تغییرات پرشتابی را تجربه می‌کند و همه جوامع در سطوح مختلف با این مشکل مواجه هستند.


می خواهم بگویم به جای «سناریوهای سیاسی توسعه و پیشرفت» در شرایط کنونی باید «سناریوهای بحران‌زا» در دستور کار قرار گیرد؛ به عبارت دیگر، باید بررسی کنیم کجا دچار مشکل هستیم؟ و برای آنها چاره‌جویی کنیم نه اینکه صرفاً به توسعه آموزش عالی بیندیشیم.

کد خبر 3757419

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha