خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنهای ۱۱ مهرماه در دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه فرمودند: یکی از نیازهای مهم حوزه علمیه در شرایط کنونی، «تدوین طرح تحول» در حوزه و برنامه ریزی بلندمدت، دقیق و زمان بندی شده براساس این طرح تحول و اهداف مورد نظر است. رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه برنامه بلندمدت حوزه باید مبتنی بر یک «طرح تحول حوزه» باشد، افزودند: باید یک «مرکز مطالعات راهبردی» متشکل از نخبگان و فرزانگان هوشمند حوزوی تشکیل و برنامه تحول و دیگر برنامه های راهبردی حوزه، در این مرکز تدوین شوند.
در گفتگو با حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم و نویسنده کتاب «تحول حوزه و روحانیت؛ در گذشته و حال» به بررسی تحول در حوزه با توجه به مدیریت جدید حوزه پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست؛
*در مورد تحول در حوزه بحث های فراوانی انجام شده است. مقام معظم رهبری چند بار در سالهای مختلف درباره این موضوع صحبت و تأکید داشتند که تحول در حوزه صورت بگیرد. اخیرا هم در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه های علمیه هم باز روی این موضوع تأکید فرمودند. در ابتدا بفرمایید منظور و مقصود مقام معظم رهبری از تحول در حوزه چیست؟ مسلما تأکیدشان ارتقای توانایی حوزه در پاسخ به نیازهای جامعه ما، جهان اسلام و حتی جامعه جهانی است. برای رسیدن به این تحولات لازم است چه تغییراتی در حوزه انجام شود؟
لازم است نکته ای مقدماتی راجع به تحول حوزه عرض کنم. وقتی موضوع تحول در حوزه مطرح میشود با طرح این موضوع در موارد مشابه مثل تحول در علوم انسانی، تحول در تمدن سازی، تحول در الگوی پیشرفت و امثال اینها تفاوت مهمی دارد. در سایر موارد غالبا این گونه است که تحول به معنای انقلاب در آنچه که بوده و به عبارتی تغییر مسیر گذشته و اصلاح جهت گذشته و اتخاذ جهت گیری جدید است اما تحول در حوزه، به این معنا نیست. تحول حوزه به معنای تغییر در مسیر حرکت گذشته حوزه نیست بلکه به معنای تقویت بخشی، استحکام بخشی و شتاب بخشی حرکت برای پذیرش مسئولیتهای بیشتر متناسب با نیازهای روز ملی و فراملی در زمان حاضر است.
تحول حوزه به معنای تغییر در مسیر حرکت گذشته حوزه نیست
به همین جهت در مباحث مربوط به تحول حوزه آن طور که زعمای حوزه هم بر این مسئله اهتمام داشتند و دغدغه دارند باید این مراقبت صورت بپذیرد و این توجه اعلام شود. ابدا منظور از تحول حوزه، به هم ریختگی حوزه و فراموشی سپردن میراث سلف حوزه و ارزش های مقدس و مبانی مستحکم و معارف سرشاری که در طول صدها سال توسط علمای عظام به عنوان ذخیره فراموش نشدنی و قابل بهره برداری در طول تاریخ شیعه مورد استفاده قرار گرفته است، نیست؛ بلکه به معنای تکامل بخشی این مسئله است.
همان طور که شما گفتید مقام معظم رهبری بحث تحول در حوزه را طی سالیان متمادی در مقاطع مختلفی به شکل مختلف بیان فرمودند. شاید اولین باری که به صورت جدی این مسئله را مطرح کردند مربوط به سال ۱۳۷۴ بود که به شهر مقدس قم مشرف شده بودند و طی سخنرانی طولانی و حساب شده ای در مدرسه فیضیه که به منشور روحانیت هم معروف شد، این مطلب را عنوان فرموده بودند که حوزه همزمان به سه گام و مسئولیت و فعالیت نیاز دارد و آن عبارت است از حفظ میراث گذشته، ترمیم دانش ها و فعالیت های گذشته و بالندگی. آن موقع به جای تعبیر «تحول»، تعبیر «بالندگی» را به کار بردند و تعریف کردند و مصادیق آن را هم ذکر کردند. در سالهای بعد به خصوص از سال ۱۳۸۶ به بعد تعبیر تحول حوزه را در دفعات مختلف به کار بردند.
*چرا تحول یا بالندگی به کار برده می شود؟
به خاطر اینکه وقتی روش ها و ابزارهای گذشته، مبانی گذشته، سطح پاسخگویی گذشته، رویه های گذشته، سازمان دهی گذشته، برنامه ریزی های گذشته، نیروهای انسانی دخیل در تنظیم سیاست ها و برنامه ریزیهای گذشته، حدی از فاصله را پیدا می کند؛ نسبت به توقعات و انتظارات و مسئولیتها که با حرکت عادی این فاصله قابل تأمین نیست، این موقع مقطعی است که صحیح است از آن به تحول یاد کنند، یعنی تحول وقتی ضرورت پیدا می کند که لازم است جهشی صورت گیرد و برای اینکه این جهش صورت پذیرد باید حرکت های غیرعادی و خارق العاده و متفاوت اتفاق بیفتد تا امکان این جهش را فراهم بکند و زیرساخت هایی فراهم شود که فعالیت های جدید و غیر منتظره ای در درون حوزه شکل گیرد و بتواند گام های بلندتری را بردارد.
*چرا در مقطع فعلی حوزه نیاز به تحول دارد؟ آیا به خاطر شرایط جامعه جهانی و نیازهای روزافزون جوامع خصوصا جهان تشیع و اسلام است؟
به دلیل اینکه هم در حوزه معارف عقلی و فلسفی و کلامی و هم در حوزه معارف نقلی، که بیشتر فقه عهده دار او بوده و هست احتیاج دارد وارد میدان های جدیدی شود که هم از نظر موضوع و هم از نظر نوع موضوع و هم تنوع موضوع متفاوت و رو به تزاید هست و به همین دلیل مستلزم این است که تحول و پویایی مضاعفی اتفاق بیفتد تا این امر شکل گیرد.
حوزه باید هم در معارف عقلی و فلسفی و کلامی و هم در معارف نقلی، که بیشتر فقه عهده دار او بوده و هست احتیاج دارد وارد میدانهای جدیدی شود
برای اینکه مصداقی تر بتوانیم هدف گذاری و جهت گیری تحول و نیاز متفاوتی که حوزه های علمیه در مقابل خودشان دارند را عرض کرده باشم می توانم این گونه توضیح دهم که انقلاب اسلامی مقیاس جدیدی از امکان حضور دین در عرصه جامعه سازی و تمدن سازی را فراهم کرده است. جمهوری اسلامی ظرف و بستر مناسبی را فراهم کرده برای اینکه این اتفاق رقم بخورد طبیعتا برای اینکه جامعه بر مبنای اسلام اداره شود.
برای اینکه قوام تمدن جمهوری اسلامی براساس معارف اسلامی بیش از پیش شکل گیرد و برای اینکه تمدن نوین اسلامی در مقیاس حداقل دنیای اسلام و حتی فراتر از آن، به تدریج ظرفیت بروز پیدا کند احتیاج هست دانش ها، مهارت ها و سازماندهیها و تربیت نیروهای لازم صورت پذیرد تا این اتفاق روی دهد.
ورود فرهنگ دینی و اسلامی به عرصه تولید دانش های پایین دستی و عرصه تمدن سازی نوین اسلامی به عرصه جهانی سازی اسلامی مقیاس جدیدی از حضور دین هست که تاریخ اسلام و همچنین تاریخ تشیع به تازگی دارد آن را تجربه می کند. با توجه به سرعت تغییراتی که در بیرون از مرزهای فرهنگی ما دارد اتفاق می افتد و رشد دانش و فناوریها و اینکه جبهه کفر و شرک و نفاق به صورت زائم افزایی در صدد تقویت خودش هست و در صدد نه تنها تقویت خود بلکه در صدد نفوذ دائم افزای خودش در سایر مرزهای فرهنگی و به ویژه مرزهای فرهنگی دنیای اسلام و علی الخصوص دنیای تشیع هست.
به همین جهت اگر ما این آینده نگری را نداشته باشیم که با چه شرایطی روبرو خواهیم شد و حداقل این هوشمندی را نداشته باشیم که با چه امواجی و با چه مسائلی مواجه هستیم و برای مواجهه فعال با چنین شرایطی باید چه دانش ها، چه روش ها و چه انسان هایی را تولید و تربیت کنیم تا بتوانند حضور فعال و مؤثر و تعیین کننده ای در عرصه های مختلف ملی و فراملی داشته باشند طبیعی است که حوزه به انفعال بیفتد و مرجعیت خود را از دست دهد.
وقتی می گوئیم مرجعیت حوزه از دست می رود نگرانی از دست رفتن این مرجعیت به خاطر نگرانی صنفی نیست که مثلا ممکن است نسبت به اصناف دیگر اتفاق بیفتد، تفاوت آنچه که فعال بودن یا غیر فعال بودن حوزه را مهم می کند نمایندگی است که حوزه های علمیه نسبت به معارف دینی و به عنوان کارشناس دینی دارد. به دلیل این است که انزوای احتمالی حوزه و روحانیت با انزوای احتمالی دین در جامعه مقارن است و این طبیعتا مسئله ای است که می تواند نگران کننده باشد.
*الان مسائلی مهمی در داخل کشور هست؛ از مباحثی مانند تمدن نوین اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و ...، اخیرا برخی از روحانیون اقتصاددان حوزه تأکید داشتند تا مرحله اجرای اقتصاد مقاومتی به عهده حوزه هست. این مسائل این قدر متنوع و زیاد است که شاید به نیروهای بسیار بیشتری نیاز داشته باشیم. علاوه بر این مسائل مستحدثه جهان اسلام و جهانی هم هست. آیا حوزه توان پاسخگویی به این همه مسائل را دارد؟
زمانی ممکن است وضعیت فعلی حوزه را مورد توجه قرار می دهید، حوزه به برکت انقلاب اسلامی طبعا وارد میدان های جدید شده و حداقل درصدی از حوزه این قبیل موضوعاتی را که گفتید به عنوان دستور کار فعالیت های علمی و عینی و اجتماعی خودشان قرار دادند. روحانیت این ویژگی را در طول تاریخ خودش داشته که در زمینه هایی که احساس می کرده حضورش مؤثر و لازم بوده حتی جاهایی که مستقیما به او مربوط نمی شده زیر بار مسئولیت رفته و به کار تن داده و از این جهت پرونده درخشانی دارد. منتها بحثی که الان مطرح میکنیم و دغدغه ای که مطرح هست این است که سرعت تغییرات و مطالبات اجتماعی و بینالمللی از ظرفیت رشد حوزه های علمیه دارد پیشی می گیرد.
سرعت تغییرات و مطالبات اجتماعی و بینالمللی از ظرفیت رشد حوزه های علمیه دارد پیشی می گیرد
بخشی از این وضعیت به درون حوزه های علمیه مربوط می شود تا بتواند در تولید اندیشه و در تربیت نیروی انسانی و اصلاح ساختارها بالنده تر حرکت کند و یک بخش دیگرش هم البته صرفا به حوزه مرتبط نیست، یعنی اینکه حمایتهایی که باید از حوزه صورت بگیرد چه از ناحیه دولت و حکومت و چه از ناحیه مردم و پشتیبانیهایی که باید صورت گیرد شرط تعیین کننده ای است.
خانواده های متدین به دلیل اهمیت نشر دین و فهم دین باید فرزندان با استعداد خودشان را تشویق و حمایت کنند به اینکه وارد حوزه های علمیه شوند تا بتوانند موج قوی تری از نیروهای مستعد را در درون حوزه شاهد باشیم و همزمان برای اینکه این اتفاق بیفتد و حوزه بتواند پذیرای موج جدیدی از نیروهای مستعد باشد باید امکانات لازم برای پرورش این نیروها هم در درون حوزه فراهم باشد.
حوزه علمیه در مقایسه با سایر نهادهای آموزشی در کشور مجموعه بسیار کم هزینه ای است ولی در عین حال به دلیل محدودیت هایی که دارد و ملاحظاتی که البته در وابسته نشدن به دولت دارد توان کافی برای اینکه بتواند پذیرای جمع لازمی از طلاب باشد وجود ندارد علاوه بر این فرهنگ سازی لازم هم باید صورت بپذیرد. یک زاویه دیگری از این نکته در گفته شما بود و نقل قول کردید باید توجه شما را به این نکته جلب کنم و آن اینکه باید در طرح این موضوعات و پرداختن به مسئله تحول حوزه مراقبت کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم به این معنا که نباید مطالبات نسبت به حوزه را به شکل کاذب و غیرواقعی دامن بزنیم و به عبارتی افزایش دهیم.
حوزه علمیه در مقایسه با سایر نهادهای آموزشی در کشور مجموعه بسیار کم هزینه ای است ولی در عین حال به دلیل محدودیت هایی که دارد و ملاحظاتی که البته در وابسته نشدن به دولت دارد توان کافی برای اینکه بتواند پذیرای جمع لازمی از طلاب باشد وجود نداردشما اشاره کردید که یکی از کارشناسان گفته بود مثلا در مسئله اقتصاد مقاومتی تا اجرائیات آن، لازم است که حوزه و روحانیت حضور داشته باشند و مسئولیت بپذیرند. شاید این نظر قابل نقد باشد وقتی می گوئیم حوزه باید بالنده باشد بیشترین نقد و مسئولیت حوزه علمیه مسئولیت علمی، فرهنگی است تا مسئولیت اجرایی، سیاسی و مدیریتی به همین خاطر باید پیوندی بین خروجی حوزه که تقویت نیروهای عالم، فرهیخته، دانا، صاحب نظریه در عرصه های مختلف هست با علمای دانش های پائین دستی و همچنین با مدیران راهبردی کشور برقرار شود که بتوانند از ظرفیت فکری حوزه های علمیه برای حل و فصل بهتر مسائل کشور استفاده کنند.
ضرورتی ندارد که روحانی از عمیقترین مباحث فلسفی و کلامی و اعتقادی و فقهی تا اجراییترین مسئولیت های مدیریتی را خودش مستقیما به عهده بگیرد، به نظرم باید این جنبه را هم مورد توجه قرار داد البته همه این توضیحاتی که عرض شد توجیه گر این فاصله ایجاد شده بین نیازمندیهای جامعه و ظرفیت فعالی حوزه علمیه نیست و اینکه به هر حال مدیریت حوزه علمیه و آحاد طلاب متدین در حوزه های علمیه مسئولیت دارند برای اینکه سرعت حرکت و شتاب حرکت حوزه های علمیه و تبعات اثرگذاری آن را افزایش دهند.
*آیا ضرورت می بینید که فقاهت تخصصی تر از وضعیت فعلی شود؟
بنابراین اجتهاد به نحو موضوعی در حوزه های علمیه سابقه داشته است. منتهی آن چیزی که مساله را اکنون ضروری تر کرده است ضرورت ورود حوزه های علمیه به عرصه های اجتماعی از یک سو و بکر و بدیع بودن ورود به این عرصه اقتضا می کند تا توان فضلای حوزه که در معرض تقاضای اجتهاد هستند، به نحو مناسبی توزیع شود و بتوانند فرصت پیدا کنند و حمایت شوند تا در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی مساله خانواده و تربیت و سبک زندگی و حوزه های مختلف علوم انسانی ورود خاص تر و تخصصی تر و مصداقی تری پیدا کنند.
تشخیص اینکه این گرایش های تخصصی به چه کیفیت اتفاق بیافتد و همچنین نحوه ورود و خروج به این گرایش های تخصصی با هم چگونه هماهنگ شود. این مسائلی است که در پی این امر باید در مورد آن اندیشیده شود. ولی آنچه که به نظر می آید، خود حوزه هم عملاً پذیرای این موضوع بوده است. در سالیان اخیر هم به تدریج ما شاهد تشکیل کرسی های درس تخصصی و خارج فقه هستیم.
*آیا می توان گفت تحول در حوزه به این معنا هم هست که علوم جدید و مباحث مربوط به آن و یا زبان های خارجی در حوزه تدریس شود؟
زبان های خارجی یک نیاز و ابزار است که محققین بتوانند هم از ادبیات و افکار سایر ملل استفاده کنند و هم حرف خود را به سایر ملل برسانند. زبان های خارجی در سالیان اخیر جزو دروس الزامی حوزه شده گرچه که قبلاً این دروس جزو درس های اختیاری طلاب بود. در حال حاضر طلابی که وارد حوزه می شوند، لزوماً باید به غیر از فارسی یک زبان خارجی بدانند. منتها غیر از زبان که هم در عرصه پژوهش و هم در عرصه تبلیغ کاربرد دارد، نسبت به اینکه علوم جدید را باید فرابگیرند یا خیر؟ باز هم یک افراط و تفریطی نباید صورت پذیرد.
یاد گرفتن علوم جدید اگر به این معنا باشد که طلاب حوزه علمیه لازم است با انبوهی از اطلاعات خرده و ریزی که در دانش های مختلف علوم انسانی منتشر می شود و روزانه هم به حجم انبوه آن اضافه می شود، بخواهند هر روز به دنبال این باشند که چه مقاله جدید و حرف جدید در عرصه علم زده شده است، به نظر نمی آید که یک راه حل مورد قبول و منطقی و تاثیر گذار باشد چون حاصلی جز امتعال و دنباله روی در این موج شدید تولید علم در دنیای غرب نخواهد داشت.
حوزه های علمیه باید راهی را اتخاذ کنند برای پیدا کردن مسیرهای جهش آفرین. این نوع آشنایی با ادبیات دنیای جدید جهش آفرین نیست که هیچ بلکه مثل یک گرداب حوزه علمیه را به درون خود فرو می برد. این مطلب به شکل دیگری قابل قبول و قابل دفاع خواهد بود، حوزه علمیه قبل از اینکه بخواهد وارد تنوع اصطلاحات و نظریات دانش جدید شود باید موقعیت اثباتی و جایگاه ایجابی خودش را در تولید علم پیدا کند و بداند که چه حدی از تولید علوم انسانی به او مربوط است و آمادگی لازم برای پاسخگویی به آن حد از لایه تولید علوم انسانی را داشته باشد. قدرت سرپرستی و مدیریت پژوهش را داشته باشد به معنای اینکه بتواند دانش های تولیدی خودش را هدایت کند.
آشنایی با ادبیات دنیای جدید جهش آفرین نیست که هیچ بلکه مثل یک گرداب حوزه علمیه را به درون خود فرو می برد
این حضور نباید یک حضور سیاسی باشد بلکه باید یک حضور علمی و قاعده مند باشد تا صاحبان علم و کسانی که اعتقاد به اسلامی سازی علوم انسانی دارند این حضور را پذیرا باشند و به صورت علمی معقول و نطقی قلمداد کنند. بعد از اینکه این توانمندی ایجاد شد برای توانمندی در مدیریت پژوهش، مواجهه و تماس با ادبیات دانش های جدید، آن هم به ویژه لایه های بنیادی و نظریه های پیشرو در علوم انسانی در اینجا لازم می شود. این امر طبیعتاً کمک می کند به اینکه بتواند تعامل و هدایت و نفوذ علمی شکل بگیرد. این کل آشنایی با دانش های جدید به نظر بنده شکل معقول تری می تواند باشد.
*در سده های نه چندان دور علوم تجربی هم در حوزه تدریس می شد، آیا اکنون ضرورتی برای تدریس این علوم در حوزه می بینید؟
نه به نظر بنده این امر ضرورتی ندارد. ولی با این حال ممکن است به خاطر سبقه ای که وجود داشته هنوز برخی قائل به ضرورت آن باشند. اینکه به نظر من ضروری نیست، علتش این است که گستردگی علم در سده های گذشته با آنچه که اکنون با آن مواجه هستیم کاملاً متفاوت است. ما وقتی در حل حاضر صحبت از این می کنیم که در خود فقه، که مسئولیت اصلی حوزه بوده و شاید در بیرون از حوزه کمتر مدعی داشته باشد، صحبت از فقه تخصصی می کنیم، یک نفر نباید انتظار داشته باشد که در همه ابواب فقه به شکل کاملی ورود و خروج پیدا بکند و وقتی شعاع موضوع را به دانشهای جدید می بریم به طریق اولی این مساله اتفاق بیفتد.
بنابراین اینکه بخواهیم به این مسئله تکیه داشته باشیم که باید از ریاضیات و نجوم گرفته تا علوم پزشکی و مهندسی و ... در درون حوزه تدریس شود، به نظرم نه مطلوب و نه ممکن است ولی ایده ای که به نظرم جایش خالی است و باید بیشتر بر روی آن پافشاری کنیم این است که نسبت به چگونگی مدیریت علمی بر مبنای آموزه های اسلامی اهتمام بیشتری داشته باشیم و سازوکار لازم برای تحقق این خواسته را تعقیب و دنبال کنیم.
باید تعامل علمی بین حوزه و دانشگاه یعنی به عبارت دیگر علوم وحیانی با علوم تجربی و حسی و دانشهای عقلی ارتباط منطقی و سازمان یافته ای برقرار شود تا هدایت علمی اتفاق بیفتد. بنابراین لزومی ندارد که همه علوم تا جزئیات در حوزه علمیه تدریس شود تا حوزه علمیه نقش خود را ایفا کند بلکه اگر بتواند بنیانها، مبانی و غایات علم و روشهای علمی را به صورت تأثیرگذار در این عرصه باشد و در یک کلمه بتواند مدیریت پژوهش و تولید دانش را بر مبنای دین به دست بگیرد و دانش و مهارت لازم را برای این معنا داشته باشد و سازوکارهای لازم برای این ارتباط هم فراهم شود و سایر اندیشمندان به این نوع ارتباط تن بدهند، به نظرم آن چیزی که باید اتفاق بیفتد بدون اینکه لازم باشد همه دانشها در درون حوزه جا داشته باشد.
*با تغییر و تحولاتی که اخیرا در مدیریت حوزه انجام شده است، چشم انداز آینده حوزه را چگونه می بینید؟
در عین حال که از مدیران سابق حوزه تقدیر می کنم به ویژه مدیر گذشته حوزه که تلاش کردند منویات مقام معظم رهبری اتفاق بیفتد. تخصصی شدن رشته های حوزوی، یکی از مهمترین دستاوردهای مدیریت گذشته بوده است. گسترش نسبی و کمی حوزه های علمیه، شکل گیری حوزه های علمیه شهرستانها و ... که در گزارشهای مختلف ارائه شده است.
باید تعامل علمی بین حوزه و دانشگاه یعنی به عبارت دیگر علوم وحیانی با علوم تجربی و حسی و دانشهای عقلی ارتباط منطقی و سازمان یافته ای برقرار شود تا هدایت علمی اتفاق بیفتد. بنابراین لزومی ندارد که همه علوم تا جزئیات در حوزه علمیه تدریس شود تا حوزه علمیه نقش خود را ایفا کند آیت الله اعرافی هم با توجه به سابقه توانمندی شان در جامعة المصطفی(ص) العالمیة و ایده های پیش رونده و پیش برنده و هم حُسن ارتباط و احترام را با اعاظم حوزه دارند و این طلیعه خوبی است برای اینکه حمایت مراجع معظم را هم به همراه داشته باشند برای اینکه بتوانند حرکت رو به جلویی را داشته باشند. تلاش شان در قدم اول این بوده است که ساختار مدیریت حوزه را چابکتر و کوچکتر کنند و ان شاء الله منشأ تأثیرات خوبی خواهد شد، البته از جزئیات آنچه که انجام شده خبر ندارم ولی به نظرم می آید حرکت رو به جلویی را آغاز کردند و مهم این است که بتوانند توصیه مقام معظم رهبری را جدی بگیرند و تجربه ها و دانشهایی که بالفعل در درون حوزه وجود دارد و برای اینکه راه آینده را بهتر ترسیم کنند به خوبی استفاده کنند و در قدم بعد ذهن فضلای جوان حوزه و مستعد که به برکت انقلاب اسلامی کم نیستند را با این نیازمندیها و سؤالات درگیر کنند و در شبکه علمی فراگیر بتوانند آحاد طلاب، حداقل فضلای از طلاب را به عنوان مشاوران و متفکران و خادمان حوزه های علمیه به کار گیرند بدون اینکه رسمیت سازمانی داشته باشند.
اگر بتوانند در چنین مسیری گام بردارند که همه نسبت به آینده حوزه فکر کنند و نسبت به آن پیشنهاد دهند و نسبت به آن تعقیب داشته باشند و احساس کنند که حرفشان شنیده میشود و پی گیری می شود و اهتمام لازم وجود دارد و محافظه کاریهای مضر، مانع از تغییرات لازم نشود طبیعتا شاهد شکوفایی روز افزونی خواهیم بود، البته باید تعادل را رعایت کرد و افراط و تفریط نکرد. بنا نیست که صرفا با تغییر مدیر، تحول خیلی فراگیر آن هم در کوتاه مدت اتفاق بیفتد.
مهم این است که ایده خوب، طرح خوب و سازماندهی خوب اتفاق بیفتد و همراهی مراجع معظم و اعاظم حوزه با این مسیر به خوبی شکل گیرد. طبیعی است که شاهد آنچه که به عنوان تحول انتظار میرود باشیم. البته به سهم خودم در کتاب «تحول حوزه و روحانیت؛ در گذشته و حال» که انتشارات فردا آنرا در سال ۱۳۹۲ منتشر کرد به صورت تفصیلیتری هم الگوی تحول حوزه و همچنین چشم انداز تحول حوزه و هم ارزیابی از عملکرد حوزه در تاریخ معاصر را بررسی کردیم، فکر میکنم اگر طلاب علاقه مند این کتاب را ملاحظه کنند بینش جامعتر و عمیقتری نسبت به مسئله تحول حوزه پیدا خواهند کرد.
نظر شما