۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۵:۳۱

با حضور رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب؛

کنفرانس بین المللی علمی آموزشی تفکر دینی در مسکو برگزار شد

کنفرانس بین المللی علمی آموزشی تفکر دینی در مسکو برگزار شد

نهمین کنفرانس بین المللی علمی آموزشی تفکر دینی در پرتو آموزش های اسلامی با حضور شخصیت های دینی، و اندیشمندان و رؤسای دانشگاهای علوم دینی از کشورهای اسلامی درمسکو برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از  مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی دانشگاه ادیان و مذاهب،  ده ها تن از شخصیت های دینی، اندیشمندان و رؤسای دانشگاه های علوم دینی از کشور های اسلامی در مسکو گردهم آمدند تا از ضرورت گفت وگوی دینی و تغییر در روش های آموزش علوم دینی بگویند. از محوهای تأکید سخنرانان این کنفرانس آموزش دینی متناسب با نیاز جوامع بشری بود.

حجت الاسلام و المسلمین نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در این کنفرانس در سخنانی از دگرگون شدن بنیادین جهان بشریت گفت و افزود در این میان آنچه بیش از همه بر نظام آموزش دینی تأثیرگذار بوده، چرخش پارادیمی است که در درک ما از گزاره‌های ناظر به حقیقت اتفاق افتاده و کماکان در حال وقوع است، در حالی که تا سده پیش درک حقیقت در خرد جمعی آدمیان تا حد زیادی مطلق، ایستا و تک‌گویانه است.

وی همچنین در ادامه خاطرنشان کرد: در یک تقسیم بندی کلان، رهیافت نظام‌های آموزش دینی در سه مدل متفاوت یعنی الگوی تک دینی، الگوی چند دینی و الگوی میان دینی قابل دسته بندی است.

نواب سنگ بنای هر نظام آموزشی را واقع بر فراگیری و آموختن دانست و گفت: این مهم در الگوی سوم که مبتنی بر متد گفت‌وگو است به شایسته‌ترین وجهی به دست می‌آید.

وی در تبیین الگوی آموزشی مبتنی بر گفت‌وگو، اظهار داشت در این الگو انگاره‌ها و برداشت‌های ناصواب بر هیچ دینی تحمیل نمی‌شود و وجوه تمایز ادیان به مشابهات سطحی تقلیل داده نمی‌شود، بلکه پیروان هر دین روایت مقبول خود را ارائه می‌دهند و پرسش‌های نوینی را در برابر دین دیگر می‌نهند. ادیان در مواجهه با پرسش‌های تازه، جنبه‌های نو و زوایای معنایی جدید خود را به روی مخاطب می‌گشایند و ضمن حفظ تمامیت خود، ظرفیت‌های بدیعی را جهت رشد و غنای معرفت دینی پدید می‌آورند.

متن کامل سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین نواب در این اجلاس به شرح زیر می‌آید:

گفت‌وگو به مثابه روش در نظام آموزش دینی

مقدمه

در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که ویژگی ثابت آن تغییر و تحول مدام است. تغییری چنان شگرف که گستره آن ابعاد سپهر خصوصی و عمومی زندگی را در نوردیده و نرخ شتاب آن جهانی یکسره متفاوت پیش روی ما نهاده است. در چنین روزگاری کارآمدی هر نظام آموزشی در گرو میزان انعطاف پذیری آن در برابر روح زمانه و درک درست پارادایمی است که در آن زیست می‌کند. نظام آموزش دینی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و نیازمند رصد مستمر شیوه‌ها و رهیافت‌های نوین آموزشی است تا از آن‌ها در جهت سامان دادن به نظام مطلوب آموزش بهره گیرد.

تردیدی نیست که روزگار ما به نحو بنیادینی دگرگون شده است. در این میان آنچه بیش از همه بر نظام آموزش دینی تاثیر گذار بوده است، چرخش پارادیمی است که در درک ما از گزاره‌های ناظر به حقیقت اتفاق افتاده و کماکان در حال وقوع است. در حالی که تا سده پیش درک حقیقت در خرد جمعی آدمیان تا حد زیادی مطلق، ایستا، تک‌گویانه و انحصاری بود، این امر ابتدا در مغرب زمین و متعاقبا در پهنه زیست جهانی، به فهمی غیرمطلق، پویا و در یک کلام گفت‌وگویی بدل شده است.

تحول پارادایمی در درک حقیقت

پیش از طلیعه قرن نوزدهم باور غالب بر آن بود که اگر گزاره‌ای در زمان خاصی درست بوده است، همیشه مطابق واقع است. پس از آن در قرن نوزدهم اندیشمندان پی بردند که گزاره‌های ناظر به حقیقت کمابیش محصول و محصور شرایط تاریخی است. بنابراین، آنچه ادیان به عنوان روایت‌های مختلف از حقیقت غایی عرضه می‌داشتند، غیرمطلق و تاریخمند تلقی شدند. در اوایل قرن بیستم و به موازات تکوین دانش جامعه‌شناسی معرفت، بشر دریافت که هر حقیقتی از منظر فرهنگی، طبقاتی، جنسیتی و نظایر آن درک می‌شود. نتیجه آنکه معرفت دینی همچون هر معرفت دیگری کران‌مند و محتاج اطلاق زدایی است. اندکی بعد، متفکرانی چون ویتگنشتاین محدودیت‌های زبانی ناظر به حقایق دینی را کشف کردند و از ویژگی محدود ذهن و زبان انسانی در مواجهه با حقیقت متعال پرده برداشتند. نظام کنونی علم هرمنوتیک نشان داده است که هر معرفتی نوعی معرفت تفسیری است و حقیقت فقط با زبانی سخن می‌گوید که ما به آن می‌دهیم.

به طور خلاصه، بشر در سده گذشته با چرخشی پارادایمی در باب حقیقت رو به رو بوده است که تلقی ما از حقایق دینی را دستخوش تغییری بنیادین کرده است و از آنجا که معرفت دینی با بزرگترین حقیقت یعنی حقیقت غایی و متعال سر و کار دارد، پا به پای تحولات پیش گفته، دستخوش تغییر شده است. پارادایم جاری که در حال تکوین و تکون است، گزاره‌های ناظر به حقیقت را به نحو تاریخی، منظرمند، محدودشده به زبان، هرمنوتیک و از همه مهم‌تر گفت‌وگویی درک می‌کند. چنین تلقی‌ای از حقیقت نوعی تلقی گفت‌وگویی است و برای وصول بدان باید نظام آموزش دینی را به متد گفت‌وگو مجهز کرد.

در یک تقسیم بندی کلان، رهیافت نظام‌های آموزش دینی در سه مدل متفاوت یعنی الگوی تک دینی، الگوی چند دینی و الگوی میان دینی قابل دسته بندی است. سنگ بنای هر نظام آموزشی فراگیری و آموختن واقع است و این مهم در الگوی سوم که مبتنی بر متد گفت‌وگو است به شایسته‌ترین وجهی به دست می‌آید. اگر بپذیریم که درک جمعی بشر از حقیقت دچار تحول شده است و از درکی تک‌گویانه به برداشتی گفت‌وگو محور سیر کرده است، باید اذعان کنیم که کارایی نظام آموزش دینی به نحو مستقیم متاثر از میزان فاصه گرفتن از دعاوی انحصارگرایانه و جرم اندیشانه و بهره گرفتن از شیوه گفت‌وگو است.

الگوی تک دینی

در الگوی تک دینی، هدف نظام آموزش، درونی کردن و نهادینه سازی باورهای یک سنت دینی خاص در ذهن و ضمیر مخاطب و طرد دیگر سنت‌های دینی از ساحت اندیشه است. نگاه این سیستم آموزشی به دیگر ادیان، توام با نفی، انکار و بدبینی است و تاکید بر آن است که رستگاری، رهایی، کمال، یا هر چیز دیگر که غایت نهایی دین تلقّی می‌شود، منحصراً و تنها در یک دین وجود دارد. الگوی تک دینی، از منظر گناه آلود بودن بشر به پدیده تکثر دینی می‌نگرد و دین‌های مختلف را در حکم تلاش‌های نافرجام انسان‌های گمگشته و دور افتاده از حقیقت تصویر می‌کند. از این منظر، پیروان سایر ادیان، حتی اگر دیندارانی اصیل و به لحاظ اخلاقی درستکار باشند، در گمراهی و ضلالت به سر می‌برند و بهره‌ای از حقیقت ندارند.

در این ساختار آموزشی، تصویر منفی از «سایر ادیان» منجر به طرح نوعی غیریت تراشی و شکل گیری گونه‌ای هویت دینی می‌شود که حاضر به هم سخنی و گفت‌وگو با «دیگری» نیست. رسالت این گرامر دوشقی بیش از هر چیز آن است که گسست میان دین خود و سایر ادیان را تا حد ممکن عمیق‌تر جلوه دهد. نتیجه آنکه در الگوی آموزش تک دینی، شناخت و ارزیابی مثبت نسبت به دیگر ادیان اگر نگوییم ناممکن است، دست کم دور از انتظار است و به ارزش‌داوری منفی درباره ادیان دیگر می‌انجامد که نه تنها به کنار آمدن با تکثر دینی روزگار ما یاری نمی رساند، بلکه مسیر رابطه با پیروان دیگر ادیان را به سوی فضایی توام با ترس، تردید، اضطراب، بیزاری و چه بسا نفرت سوق می‌دهد.

چنین رهیافتی در آموزش دینی، داشته‌های دیگر ادیان را فاقد ارزش معرفتی و عملی می‌داند و بالتبع امکان یادگیری از ادیان دیگر را به ویژه در مباحث الهیاتی تضعیف می‌کند. پیش فرض نظام آموزش تک دینی آن است که ادیان دیگر فاقد ارزش‌های اخلاقی و سویه‌های معرفتی هستند و لذا نمی توان چیزی از آن‌ها فراگرفت که بر معرفت ما بیفزاید و به رشد و غنای دینی ما یاری رساند.

الگوی چند دینی

الگوی چند دینی در نظام آموزش، به تکثر ادیان نظر دارد و معرفتی غیرجانبدارانه و خنثی از ادیان مختلف در دسترس فهم مخاطب قرار می‌دهد. چنین ساختاری مانند آنچه در نظام‌های آموزشی لیبرال به وفور دیده می‌شود، تعهد و وابستگی به یک دین خاص را در امر آموزش دخالت نداده و دیدگاهی نسبی و کثرت گرایانه به ادیان را مبنای عمل قرار می‌دهد. در این الگوی آموزشی، فرض زمینه‌ای مشترک برای ادیان متفاوت نه تنها متضمن تثبیت اشتراکات، مشابهت‌ها و هم پوشانی‌هایی میان دو یا چند دین است، بلکه افزون بر آن در پی اثبات زمینه‌ای مشترک در معنایی عمیق‌تر است. چنین تصور می‌شود که حقیقتی هزار چهره وجود دارد که در گستره متکثری از آموزه‌های ادیان مختلف، ظهور و بروز یافته است. لذا ادیان مختلف راه‌های معتبر و در عین حال همسانی به سوی حقیت تلقی می‌شوند و نوعی وحدت در پس تمام کثرات ادیان فرض گرفته می‌شود که به نسبیت حقیقت می‌انجامد و با اطلاق زدایی از انگاره‌ها و سنت‌های دینی در صدد پی افکندن رابطه‌ای هم تراز میان پیروان ادیان است.

اما در این رهیافت، آنچه به قیمت پذیرش تکثر دینی در معرض آسیب قرار می‌گیرد، هویت دینی مخاطبان این الگوی آموزشی است. بسیاری از مخاطبان الگوی آموزشی چند دینی، با تضعیف هویت دینی مواجه‌اند. اینان تدریجا به گزینش مولفه‌هایی از ادیان دیگر و نشاندن آن‌ها در جهان‌بینی دینی خود روی می‌آورند که منجر به نوعی دین ورزی فاقد التزام شده و به گزینش و آمیختن عناصری از نظام‌های اعتقادی ادیان مختلف بر طبق ترجیحات شخصی مجال ظهور و بروز ‌ می‌دهد. آنچه در این تغییر هویت اتفاق می‌افتد، برگرفتن مولفه‌هایی از آموزه‌ها، شعائر و یا سایر جنبه‌های ادیان دیگر و الصاق و ادغام آن‌ها در بافت دینی خود است. پدیدار شدن فزاینده «التقاط گرایی» و هویت‌های دینی «چندپاره» و «چندتبار» در روزگار ما کمابیش متاثر از الگوی چند دینی در نظام آموزش لیبرال است.

الگوی میان دینی

الگوی میان دینی در نظام آموزش ادیان، گرچه مانند الگوی پیشین، تکثر ادیان را به جد می‌پذیرد و بر آن صحه می‌گذارد، اما برخلاف الگوی پیشین تفاوت‌های بنیادین ادیان را به بهانه مشابهت‌ها و هم‌سانی‌های ظاهری نادیده نمی‌گیرد و ازاین‌جهت بر التزام دینی تأکید می‌ورزد. الگوی میان دینی از کلیشه‌های تفسیری نسبت به دیگر ادیان که خودشناسی سنت‌های دینی را نادیده می‌انگارد و عملاً دریچه‌های فهم درست دیگری را مسدود می‌کند، فاصله می‌گیرد. دغدغه این مدل آموزشی بیش از هر چیز شناخت بهتر سنت دینی خود و دیگری در فرایندی تعاملی و دوسویه است و به همین دلیل مبتنی بر تقدم فهم بر قضاوت است و از متد گفت‌وگوی میان دینی در فهم درست ادیان بهره می‌گیرد. الگوی میان دینی با فرض هرگونه فراروایت در باب تکثر ادیان که مدعی است دیگر ادیان را بهتر از پیروان آن ادیان می‌شناسد، مخالفت می‌ورزد و می‌کوشد تا در پرتو بررسی دقیق آموزه‌های دیگر سنت‌های دینی به شناخت صحیح ادیان دست یابد. شیوه‌ای که در الگوی میان دینی برای وصول به این هدف اتخاذ می‌شود، گفت‌وگوی ادیان است.

گفت‌وگوی ادیان این امکان را فراهم می‌آورد تا ادیان حاضر در گفت‌وگو از زبان پیروانشان و به بهترین وجه تبیین شود. این گفت‌وگو به انگیزه واکاوی حقیقت و فضیلت در دین دیگر صورت می‌گیرد و از این طریق، امکان آموختن از دین دیگر و نهایتاً رسیدن به بینش‌هایی در جهت رشد و غنای متقابل میسر می‌شود. الگوی آموزش میان دینی بیش از آنکه در پی آموختن «درباره دیگری» باشد، درصدد آموختن «از دیگری» است و ازاین‌رو علاوه بر رواداری و تساهل،‌ بر دوستی میان‌دینی و ارج نهادن به دیگر سنت‌های دینی نیز تأکید می‌ورزد.

وفادار ماندن به سنت دینی خود و ارج نهادن به سنت دینی دیگری به طرز مطلوبی در الگوی آموزش میان دینی تأمین می‌شود. زیرا شرط گفت‌وگوی ادیان تعهد و سرسپردگی به یک سنت دینی خاص است. چنین تعهدی است که گفت‌وگوی ادیان را از کندوکاو صرفاً شخصی در آموزه‌های سنت‌های دینی گوناگون متمایز کرده و مانع از تضعیف هویت دینی در ساختار آموزش دینی می‌شود. درعین‌حال که فهم متقابل سنت‌های دینی در پرتو گفت‌وگوی حقیقی به دست می‌آید. آنچه در این میان حائز اهمیت است، پایبندی به شرایط گفت‌وگوی حقیقی است. گفت‌وگو آنگاه حاصل می‌شود که هر یک از طرفین مایل به شنیدن و فراگرفتن از دیگری باشد و پیش انگاره‌های خود را مقدم بر فهم دیگری نکند. در الگوی آموزشی مبتنی بر گفت‌وگو، انگاره‌ها و برداشت‌های ناصواب بر هیچ دینی تحمیل نمی‌شود و وجوه تمایز ادیان به مشابهات سطحی تقلیل داده نمی‌شود، بلکه پیروان هر دین روایت مقبول خود را ارائه می‌دهند و پرسش‌های نوینی را در برابر دین دیگر می‌نهند. ادیان در مواجهه با پرسش‌های تازه، جنبه‌های نو و زوایای معنایی جدید خود را به روی مخاطب می‌گشایند و ضمن حفظ تمامیت خود، ظرفیت‌های بدیعی را جهت رشد و غنای معرفت دینی پدید می‌آورند.

در پارادایم معرفتی حاکم بر روزگار ما عقیده بر آن است که محل تولید و تولد و ادامه حیات هر اندیشه «آنجاست که آگاهی‌های مختلف باهم تماس می‌یابند، یک ایده تنها زمانی آغاز به حیات می‌کند، شکل می‌گیرد، توسعه می‌یابد، معبرهای بیان خویش را می‌یابد و به تولید اندیشه‌های دیگر می‌انجامد که با دیگر ایده‌ها رابطه‌ای گفت‌وگویی برقرار کند» و این مهم تنها در سایه اتخاذ متد گفت‌وگو در نظام آموزش دینی قابل وصول خواهد بود.

کد خبر 3817988

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha