مجله مهر- محمدرضا جعفری: «هیچ کجا خانه خود آدم نمیشود» اینجا مصداق ندارد. با اینکه اینجا یک اقامتگاه است ولی سعی نشده شبیه هتلها و اقامتگاههای دیگر باشد. «علی محسنی» و همسرش «نسترن سعادتی» تمام تلاششان را کردهاند تا کسی که پایش را به این خانه میگذارد، صفا و صمیمیت را احساس کند. اصلا برای همین اسم خانهی 350 سالهشان را گذاشتهاند: «صفا». خانهی صفا یک اقامتگاه بومگردی است که چند سال پیش توسط شهرداری آران و بیدگل تا حدی احیا شد ولی همچنان قابلیت استفاده را نداشت. برای همین علی و نسترن دو سال پیش زندگیشان در تهران را رها کردند و دست به بازسازی و ترمیم خانه زدند و اولین اقامتگاه بومگردی شهر را افتتاح کردند.
مصفا کردنش با من!
حدود 350 تا 400 سال پیش ، مردم بیدگل-که یکی از قصبات حاشیهای کاشان بود- به علتی نا معلوم و شاید زلزله دچار قحطی و تنگدستی شده بودند. بزرگان و ریش سفیدان بیدگلی از خانواده ای که از سادات خوشنام و ثروتمند زواره بودند دعوت کردند تا برای زندگی و کار به این منطقه مهاجرت کنند. خاندان طباطبائی که به پارچهبافی مشغول بودند، به منطقهی «درب مختص آباد» میآیند و در زمین وسیعی برای خودشان خانه میسازند. خانهای 7 هزار متری که که مدام کوچک میشود و حالا فقط 4800 متر از آن باقی مانده. ساخت و ساز خانه از دورهی صفویه شروع میشود و در دوران قاجار به پایان میرسد. زلزلهی معروف دورهی زندیه بخشهایی از خانه را تخریب میکند که در دوران قاجار و پهلوی بازسازی و مرمت میشود.
حیاط های مختلف خانه بعدها بین نوادگان خانواده تقسیم شده و حیاط مرکزی که در واقع بیرونی خانه است به خانواده بنی طبا رسید. حاجآقا شهاب بنیطبا که در سن 53 سالگی فوت میکند، خانه هم رنگ و بوی سابقش را از دست میدهد و به مرور تخریب میشود تا اینکه شهرداری آران و بیدگل سال 83 خانه را از خانوادهی بنیطبا میخرد و تا حد زیادی مرمت میکند. سال 93 هم علی محسنی و نسترن سعادتی این خانه را تحویل گرفتند تا اقامتگاه با صفایشان را افتتاح کنند؛ «خانهی صفا»
پایان دود؛ آغاز زندگی
علی ونسترن که به تازگی مرز سی سالگی را رد کردهاند، سال 92 ازدواج کردهاند. هر دو در تهران شاغل بودند و خانهای نقلی در حوالی میدان هفت تیر داشتند. ولی زندگی بر وفق مراد نبود. پایتخت دود گرفته، نفسشان را میگرفت و ترافیک بخش عمدهای از عمرشان را. علی علت کوچشان را از تهران اینطور توضیح میدهد: «با اینکه همهی زندگی و خانواده و خاطراتمان اینجا بود ولی واقعا خسته شده بودیم از این همه شلوغی و آلودگی تهران. هر روز چند ساعت از عمرمان را در مسیر و ترافیک محل کار تا خانه هدر میدادیم. حالا استرس کاری و تنشهای روزانه به کنار. من و نسترن عاشق مهمان هستیم و همیشه آرزو داشتیم که یک خانهی بزرگ و حیاطدار داشته باشیم و آنجا زندگی کنیم و از مهمانهایمان پذیرایی کنیم. شاید این آرزوی همه باشد که وقت پیری در یک ویلای خوش آب و هوا زندگی کنند و باغداری کنند. ما بعد از گذراندن دورهی شش ماههی طبیعت گردی به این نتیجه رسیدیم که چرا تا وقت پیری صبر کنیم؟ چرا همین الان آرزویمان را بر آورده نکنیم؟»
این ماجرا جرقهای میشود در ذهن زوج جوان تا به آرزوی چندین سالهشان جامهی عمل بپوشانند. مدام ایدههای خود را مینوشتند و با بهترین استادان حوزهی گردشگری مشورت میکنند تا به ایدهی اکوکمپ میرسند. چند ماهی هم برای پیدا کردن فضایی مناسب و منطقه ای با ظرفیت خوب برای گردشگری صرف میشود. نسترن میگوید میخواستند اکو کمپ را با یک ایدهی ایرانی تلفیق کنند: «خیلی در مناطق حاشیه ای گشتیم تا جای مناسب پیدا کنیم. تا اینکه به اینجا رسیدیم. آران و بیدگل برای اکثر کسانی که در مسیر کویر مرنجاب از آن می گذرند، مثل نقطه ای است که فقط ازش رد می شوند یا نهایت خرید می کنند. هیچوقت به عنوان جایی برای ماندن و دیدن جذابیت هایش به آن نگاه نمی کنند. با آقای متولی رئیس میراث فرهنگی آران و بیدگل حرف زدیم. آقای متولی فکرمان را خیلی تغییر داد. گفت ایده اکوکمپ خیلی خوب است اما در این شهر هنوز پتانسیل هایی هست که می شود ازش استفاده کرد. بعد پیشنهاد داد که یکی از خانه های تاریخی شهر را اقامتگاه کنیم.»
باورشان نمیشد انقدر به آرزویشان نزدیک شدهاند. خانهی 350 سالهی «بنیطبا» در اختیارشان قرار میگیرد تا یک اقامتگاه بومگردی راه بیندازند. اما همه چیز به این سادگیها هم نبود. با اینکه خانه در دورهای توسط شهرداری بازسازی شده بود ولی بازهم راه زیادی داشت تا به یک اقامتگاه شیک و مجلسی تبدیل شود. اما این مشکلات باعث نشد زوج خوشبخت ناامید شوند و خیلی زود دست به کار شدند و خانه را بازسازی کردند. یکم آبان ماه 93 این مجموعه اقامتی با عنوان خانه صفا-اقامتگاه بوم گردی بنی طباء افتتاح شد. هرچند هنوز هم به صورت مداوم در قسمت های دیگر خانه این زوج و شهرداری آران وبیدگل مشغول به احیاء و مرمت هستند. «برای مرمت و آماده کردن این خانه تاریخی دو تا سه برابر آنچه متصور بودیم، هزینه کردیم و در مدتی که از افتتاح این خانه گذشته هنوز سودی برداشت نکردهایم و هر چه بدست آوردیم برای نگهداری این اقامتگاه هزینه کردیم، البته مخارج زندگی دو نفرهمان را تأمین میکنیم. ولی ناراحت نیستیم چون به نظر ما آینده توریسم ایران، حتما حول کویر می گردد. برای یک اروپایی که تمام عمرش بیابان ندیده، کویر جذابیت دارد. مثل ایرانی هایی که در مرکز ایران زندگی می کنند و شمال برایشان جذاب است.»
زیبایی در سادگیست
با افتتاح مجموعه کمکم کلون خانه هم به صدا در میآید. تبلیغاتی که انجام دادهاند تا حدی جواب داده و مهمانهای داخلی و خارجی با یک پدیدهی جدید آشنا میشوند؛ اقامتگاهی که مثل خانهی خودشان است. ایدهی اصلی علی و نسترن از ابتدا گشایش محلی بود که بیشتر حس خانه را داشته باشد تا هتل یا هر شکل دیگری از اماکن اقامتی. پس خودشان همیشه در این خانه زندگی میکنند، با مهمانان ایرانی و خارجی خود دوست میشوند و تا می توانند کمی و کاستی مجموعه خود را که می تواند ناشی از محدودیت های خانه های تاریخی باشد را با برخوردی دوستانه با مهمانان خود جبران میکنند. علی و نسترن یک اصل مهم را مدام به خود و دیگر کارکنان خانه گوشزد می کنند؛ افرادی که پا در این خانه می گذارند مهمان ما هستند و نه مسافر. همین برخورد باعث شده تا سه ماه از اول سال و شش ماه از آخر سال مهمانهایی از سراسر دنیا به دیدارشان بیایند. اهالی خانهی صفا فقط در تابستانهای گرم و سوزان بیدگل به استراحت و مرمت خانه میپردازند. خانهای با 7 اتاق بزرگ، رستورانی که در سرداب خانه جای گرفته، کافهای سنتی که ظرفیت پذیرایی از 40 نفر را داراست. «اتاقها کاملا ساده و سنتی تزئین شدهاند و بیش از هر چیز به پاکیزگی آنها توجه میکنیم. اینجا خبری از تخت نیست و لحاف و تشک سنتی به مهمانهایمان میدهیم. برای هر مهمان، مجموعه ای از وسایل خواب در یک چادر شب سنتی پیچیده شده که در روز به عنوان پشتی و شب ها نیز به عنوان رختخواب در اتاق ها استفاده میشود. غذاهایمان هم غذاهای سنتی و اصیل ایرانی مثل دیزی و قرمه سبزی است که در سرداب خانه سرو میشود.»
اینجا خواب ندارید!
صفا خواب دزد است. هرچقدر هم که در طول روز خسته و تکیده شده باشید، شب هنگام تا با اهالی خانه هم داستان نشوی، خواب به چشمانت نمیآید. شب نشینیهای اینجا مثل خانهی مادربزرگها یک رسم دوست داشتنی است. نسترن سعادتی میگوید: «برای ما اخلاق و منش مسافرانی هم که در این خانه تاریخی اقامت میکنند خیلی اهمیت دارد، برای همین پیش از اقامت دادن مسافران آنها را نسبت به محیطی که قرار است در آن بمانند آگاه و توجیه میکنیم. برای ما مهم است افرادی که به این خانه میآیند ارزش آن را بدانند و فرقی بین این خانه تاریخی و هتل قائل باشند.»
با وجود اینکه مدت کوتاهی است که «خانهی صفا» پذیرای مهمانان است ولی نامش در کتاب راهنمای سفر آلمانیها اضافه شده و توریستها در سایتهای معتبر از خاطرات شیرینشان از اقامت در این خانه مینویسند. علی و نسترن حالا مستاجر خانه بنی طبا هستند و از مسافران شهر آران و بیدگل پذیرایی می کنند. با این حال ایده های جدید مدام توی ذهنشان جابجا می شود. هنوز هم به جایی مثل همین خانه بنی طبا فکر می کنند که واقعا مال خودشان باشد. ممکن است یک روزی قرارداد اینجا تمام بشود و دیگر آنها نباشند ولی حالشان خوب است. چون بخشی از تاریخ معماری ایران را مرمت و حفظ کردهاند و نامشان را در تاریخ ثبت کردهاند.
نظر شما