به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگداشت هانری کربن، روز گذشته در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در این مراسم مهدی محقق ریاست انجمن به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی گفت: هانری کربن در مدتی که با ایران در ارتباط بود 24 کتاب فارسی مربوط به فرهنگ این مملکت را احیا کرد. کتاب هایی از کشف المحجوب گرفته تا جامع الحکمتین ناصرخسرو را زنده کرد.
محقق ادامه داد: زمانی رئیس انجمن از من خواسته بود کتابی از عطار را تصحیح کنم ولی در میانه کار من متوجه شدم این کتاب از عطار نیست لذا تصحیح آن را متوقف کردم. کربن به من گفت چرا این کتاب را ناتمام گذاشتی و من دلیل خود را توضیح دادم. کربن مخالفت کرد و گفت حتی کتابی که به عطار نسبت داده شده هم بی ارزش نیست.
وی افزود: کربن خیای مشوق ما بود. به طور کلی مستشرقین فرانسه از سیلوستر تا ماسینیون که درباره حلاج کار می کرد، خیلی به ما خدمت کردند و ما باید قدر زحمت های آنها را بدانیم. لذا بی جهت نیست که ما یک بخش از بزرداشت های خود را در این انجمن به این افراد اختصاص دادیم.
محقق اظهار داشت: باید گفت اینطور نیست که غربی ها همیشه پیش قراول بوده باشند و ما همه چیز را از آنها اخذ کرده باشیم. در بسیاری از موارد غربی ها مسائلی را از مسلمانان اخذ کرده اند. مثلا یکی از مسائل در زمینه شعر و ادبیات است.
وی ادامه داد: لافونتن شاعر فرانسوی در مکالمه بین حیوانات و در داستان گرگ و بره با اشاره به پرخاش گرگ به بره اشاره می کند که زور فرد قوی بر استدلال فرد ضعیف غلبه می کند. عین این داستان چندصد سال قبل از لافونتن در ادبیات اسلامی و در کتاب طبقات الشعرای ابن معتز از شاعری به نام ربیعه رقی موجود بوده است.
نظر کربن درباره تشیع و تسنن
در ادامه این نشست نصرالله پورجوادی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با موضوع نظر کربن درباره تشیع و تسنن سخنرانی کرد. وی گفت: این پرسش که کربن از تشیع چه می داند، یک طرف سکه است و طرف دیگر نگاهی است که او به تسنن دارد و این دو به هم ربط دارد. نگاه کربن به تسنن فرع بر نگاه او به تشیع است و این به دلیل برداشت او از تشیع است.
وی در مورد روش تحقیق کربن گفت: کربن روشی دارد که با روش شیعه شناسی ما فرق می کند. روش او پدیدارشناسانه است. او به تشیع از منظری جانبدارانه نگاه نمی کند و نگاه او از منظر یک فرقه خاص به تشیع نیست. او یک فرقه را به فرقه دیگر ترجیح نمی دهد.
پورجوادی ادامه داد: اگر کسی از اسماعیلیه باشد از منظر خودش به فرقه ها نگاه می کند و بیشتر کتاب های فرقه شناسی ما اینگونه است که اعتقاد خود را اصل می داند و بقیه را منحرف و غلط می پندارد. لذا روش کربن با روش مرحوم طباطبایی یا آشتیانی فرق می کند، چون آنها از دید خاصی در مورد فرقه ها داوری می کنند.
وی افزود: مسئله اصلی کربن در اسلام شناسی او، تعریفی است که از شیعه ارائه می دهد. معمولا ما وقتی می خواهیم شیعه را تعریف کنیم بلافاصله به دنبال جانشینی خلافت پیامبر می رویم و م یگوییم تشیع مذهبی است که خلافت پس از رسول الله را حق علی(ع) می دانست در حالی که کسانی این حق را غصب کردند. این برداشتی است که ما از تشیع داریم. اما از نظر کربن مسئله این نیست.
پورجوادی ادامه داد: از نظر کربن شیعه شدن یعنی پیرو امام شدن و امام یک شخص تاریخی نیست. امام از نظر کربن یک شخص ملکوتی و نورانی است. شخص نورانی تعبیری است که نجم الدین کبری به کار برده است. ساحت وجودی امام عالم ملکوت است نه عالم شهادت. عالم شهادت جایی است که امام ظاهر می شود و لباسی به تن می کند که این لباس شخص تاریخی است. لذا علی(ع) مظهر آن امام ملکوتی و انسان کامل نورانی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: این انسان حقیقی و شخص نورانی در وجود علی(ع) به نحو اتم و اکمل ظاهر شد. علی(ع) مظهر کامل آن امام نورانی است. به خاطر ظهور آن شخص نورانی در علی(ع) است که او استحقاق امامت دارد، چراکه آن امام نورانی در علی(ع) متجلی و ظاهر شده است.
وی گفت: یک نور عام در همه وجود دارد اما یک نور خاصی داریم که قاهر است و این نور قاهر و غالب وقتی در شخصی باشد، استحقاق می یابد که امام و خلیفه رسول الله شود.
وی ادامه داد: برای شناخت بهتر امام از نظر کربن می توان این چهره امام را با چهره ای که در کتاب مکتب در فرآیند تکامل آمده مقایسه کرد. در سراسر این کتاب یک بار هم اشاره به این شخص نورانی و ولی الله و امام ملکوتی نشده است. نویسنده این کتاب قائل به اینکه چنین نوری وجود دارد نیست و امام در این کتاب یک عالم پرهیزکار است. چهره ای که در این کتاب می بینید درست نقطه مقابل آن امامی است که کربن در آثار خود توصیف کرده است.
پورجوادی گفت: کربن از تشیع به عنوان مذهب باطن یاد می کند. بدون توجه به دوقطبی ظاهر و باطن درک نمی کنیم که کربن چه می گوید. تسنن فرقه ای است که قائل به باطن و این امام نیست.
وی ادامه داد: کربن می گوید در تسنن هم امام داریم ولی مظهر آن امام ملکوتی نیستند. تسنن درست به دلیل مقابله با تشیعی که قائل به امام غایب نورانی است در قرن سوم بوجود آمد. آنها به دنبال سنت های اهل مدینه هستند که به اسم رسول الله مطرح می شود.
وی افزود: ما در تسنن ولایت نداریم مگر در تصوف. کربن تصوف را به دلیل قائل شدن به ولایت از بدنه اهل سنت جدا می کند. تسنن صوفی تسننی است که به باطن و وجود ولی الله قائل است.
پورجوادی گفت: کربن معتقد است ایده ولایت آنچنان در تشیع ریشه دوانیده که به نظر می رسد جدا کردن آن از این مذهب محل باشد ولی با این حال کشسانی بوده اند که سعی کردند ولایت را مستقل از تشیع حفظ کنند. این صوفیه بودند که تاریخ آنها بر اساس همین ایده ولایت شکل گرفته است.
وی ادامه داد: ایده ولایت در تصوف به گونه ای است که تکیه گاه خود را از دست داده است. تکیه گاه ولایت همان امام شناسی است و تشیع اصیل است که امام شناسی را حفظ کرده است. ولایت در تصوف از خاستگاه خود منقطع شده و انسجام آن سست شده است.
وی گفت: ریشه کن کردن مفهوم ولایت از مفهوم امام و در راس همه از علی(ع) عواقب وخیمی دارد و نتیجه کنارگذاشتن امام این می شود که چهار امام اهل سنت وارث پیامبر می شوند در حالی که وارث حقیقی پیامبران ائمه اند.
پورجوادی افزود: به این ترتیب اهل سنت ارتباط طبیعی شریعت و حقیقت را از دست می دهد چون شریعتی که وصی پسامبر یعنی امام، حافظ آن نباشد از حقیقت جدا می ماند و به این ترتیب دین و آئینی فقهی شکل می کیرد و این اسلام بدون امام به عامیانه شدن و سیاسی شدن دیانت می انجامد. لذا داعش نتیجه منطقی همین مذهب اهل سنت است.
وی در پایان گفت: کربن اشاره می کند در چنین شرایطی که اسلام تبدیل به یک آئین اجتماعی می شود و مفهوم ولایت را طرد می کند نه فلسفه می تواند جایگاه محکمی داشته باشد و نه عرفان.
نظر شما