به گزارش خبرنگار مهر، نشست «تأملی در باب اومانیسم» به همت گروه تاریخ و تمدن غرب، پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی صبح امروز با حضور مهدی بنایی و رضا داوری اردکانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مهدی معین زاده که مسئولیت اجرای این نشست را هم به عهده داشت گفت: در بحث امروز می خواهیم به این موضوع بپردازیم که اومانیسم امری متعلق به جهان مدرن هست یا نه؟ وقتی به یونان باستان مراجعه می کنیم می بینیم که پروتاگوراس انسان را معیار همه چیز می داند ولی واقعیتش این است که در اومانیزم به معنای جدیدش که به آن مبتلا هستیم حقیقت به مسلخ اراده انسان برده می شود و ضابطه کوگیتو صورت بندی جدید از همین مسئله است.
وی افزود: از نظر هایدگر فلسفه جهان بینی چیزی نبود جز اینکه تابع میل و نیازهای آدمی باشد. او در زمینه تفاوت بنیادین فلسفه با جهان بینی با هوسرل هم رای بود. «وجود وزمان» وقتی به فرانسه رفت طبقه سارتری پیدا کرد و با اومانیسم و اگزیستانسیالیسم هم عنان شد.
معین زاده ادامه داد: تحقق اومانیسم نه با خود فرورفتن انسان بلکه با پا نهادن او به بیرون از خود ممکن است. هرچند گشایش هستی به نورگیری انسان است ولی همین پرتوافکنی نه به اراده انسان بلکه به ندای هستی صورت می گیرد.هایدگر اومانیزم را نه یک ویژگی بلکه ذات و ماهیت جهان مدرن دانسته است در واقع به این موضوع اشاره کرده که اومانیزم محقق نمی شود مگر با بیرون گذاشتن قدم بیرون از خود.
نمی شود به اومانیسم اندیشید ولی به تاریخ کاری نداشت
پس ازا ین مقدمه، مهدی بنایی عضو شورای علمی گروه غربشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی خود را آغاز کرد و گفت: در بخش اول سخنرانی امروز می خواهم به این موضوع بپردازم که نقطه عزیمت توجه به اومانیسم و منشا تامل در باب اومانیسم کجاست؟ هیچ انسانی نیست که قرب به این پرسش پیدا کند که انسان جدید کیست؟ جهان جدید چیست؟ و به نظر من این پرسش نقطه عزیمت و تامل درباره اومانیسم است. این پرسش، پرسش استیلا یافته بر مردم این زمانه است هرچند اگر درک وفهم نشود. ما باید این موضوع را بیابیم و بپذیریم که احتشام و جدیت این پرسش یکباره درک ودریافت نمی شود. این پرسش همیشگی نیست و ما در نسبت با این پرسش دچار قرب و بُعد و غیبت و آشکارگی هستیم. در واقع ما دچار نوعی نسیان وتذکریم هرچند که شرایط برای بُعد ما از این پرسش بیشتر است. خلاصه اینکه نقطه عزیمت اومانیزم، پرسش از جهان جدید است نمی شود به اومانیسم اندیشید ولی به تاریخ کاری نداشت.
وی افزود: اما سوال بعدی اینکه منشا امکان توجه به این پرسش کجاست و چرا این پرسش مهم است؟ لااقل اهمیت این پرسش این است که ما را بازمی دارد که تصورکنیم درک و دریافت اومانیسم حاصل یک فرایند مطالعه کتابخانه ای است یعنی توهم گشوده بودن امکان فهم اومانیسم از ما گرفته می شود. به بیان دیگر اومانیسم اگر یک مکتب یا نظریه باشد ما می توانیم به رجوع به روایت های تاریخی آن را دریابیم اما اگر عالم باشد ( نظر هایدگر) حتی با بررسی های کتابخانه ای هم قادر به دریافت آن نیستیم.
عضو شورای علمی گروه غربشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: عالم دارای ویژگی «قبل از» است و موجودی در مقابل من نیست. گشودن راهی به فهم «قبل از» دشوار است چون ما غرق در مناسبات با موجودات هستیم. من در ادامه به سه عبارت « فلسفه تمرین مرگ است»، شعر و هنر محاکات است و تفکر انتولوژیکال هایدگر اشاره و رابطه میان این سه را بیان می کنم. این سه مفهوم هرسه معطوف به مضطرب شدن و رخ باختن آنچه ظاهر و پیش چشمان است هستند، همان عینیتی که همه ما درگیر آن هستیم. اشتراک این سه اضطراب در ظاهر است و اینکه این رخ و ظاهر باید فرو بریزد تا من بتوانم به آن سوی موجود بروم. اگر مقام انسان جدید دچار اضطراب و رخ باختگی نشود برای من امکانی گشوده نمی شود که بتوانم از اومانیسم بپرسم و درباره آن بیندیشم.
ویژگی هر اومانیستی متافیزیکی بودنش است
بنایی اضافه کرد: تا زمانی که نقطه ثقل بودن، انسان مضطرب نشده و رخ نباخته باشد امکان اندیشیدن درباره اومانیسم وجود ندارد. اگر قرار باشد در باب اومانیسم بیندیشیم ملزمیم درباب نسبت اومانیسم و متافیزیک نیز بیندیشیم چون به قول هایدگر ویژگی هر اومانیستی متافیزیکی بودنش است. معمولا اومانیست را به انسان انگاری وقبیل آن ترجمه می کنند ولی واقعیت این است که هیچ یک از این ترجمه ها نمی تواند راهگشای ما برای فهم از حقیقت اومانیسم شود. اومانیسم در دوران جدید که از ر یشه های جدید تکوین پیدا می کند عین تکنیکال شدن وجود بشر است البته نه به این معنا که تکنیکال بودن امری زائد بلکه عین وجود بشر است.
این پژوهشگر فلسفه در پایان گفت: تکنیکال شدن انسان دو ساحت دارد؛ تصرف سابق و تصرف لاحق. با این حساب مشخص می شود که متافیزیک ساحتی است که در آن تعیین می شود حقیقت موجودات چه باشند. هایدگر می گوید: ما باید از این تفکری که اندیشه تکنیکالی است رها شویم. رها شدگی هم با درک اضطراب علم و تکنولوژی امکانپذیر می شود لذا باید خود را از تعبیر تکنیکی اندیشه رها کنیم.
سخنران بعدی این مراسم، رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم بود. وی در ابتدا با اشاره به اینکه قرار نبوده در این جلسه سخنرانی داشته باشد و فقط قرار بوده که حاضر باشد گفت:اومانیسم برای من همواره یک مصیبت بوده است؛ دوستان و اطرافیان من می دانند که من چگونه درگیر اومانیسم بوده ام مخصوصا زمانی که تبدیل به یک شعار و برچسب شد. مقصر این کار هم نویسنده خوش ذوق فرانسوی سارتر بود که صورت نخراشیده و خشنی از اومانیسم تصویر کرد. قصه اومانیسم چپ هم از همان جا شروع شد. یک زمانی وقتی دانشجوی لیسانس بودیم، عیسی صدیق اومانیسم را در کتابش فرهنگ پژوهی ترجمه کرده بود ولی پس از آن معنای این اصطلاح تغییر کرد و فاصله گرفت.
اومانیست یک رای یا نظر نیست
وی افزود: سارتر یک سخنرانی پرسرو صدا ایراد و در آن اعلام کرد که اگزیستانسیالیسم صورتی از اومانیسم است. پس ازا ین سخنرانی یک فرد فرانسوی از دوستان هایدگر نوشت: اگزیستانسیالیست ها دو گروهند؛ یک گروه مثل من و هایدگر منکر خدا و گروه دیگر به خدا قائلند. در جواب این نوشته هایدگر گفت: من دئیسم هستم و منکر خدا نیستم چون اگر باشم سارتر راست گفته و من اومانیست هستم البته توجه کنید که هایدگر نگفت من خداپرستم و فقط گفت من منکر خدا نیستم. به هرروی تحلیل اومانیسم به انکار خدا جای بحث دارد.
چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: اومانیسم با پدید آمدن logic آغاز شد و logic هم با ارگانون ارسطو تاسیس شد اگرچه سقراط پیش از این گفته بود که من فلسفه را از آسمان به زمین آوردم اما در واقع logic را آورده بود. Logic هم متصرف است.
رئیس فرهنگستان علوم اضافه کرد: اومانیسم چیزی نیست که بشود درباره فضائل یا عیب هایش حرف بزنیم، عالم ما عالم اومانیست ونگاه ما به همه چیز اومانیستی است حال از هرملتی باشیم. فکر اینکه بتوانید بدون تعلق داشتن و نظر فکر کنید را از گوشتان دربیاورید ما همواره تعلق داریم واینکه بی نظر و بی طرف وفارغ بتوان حکم داد محال است. اومانیست یک رای یا نظر نیست اگرچه می توانیم با آن موافقت یا مخالفت کنیم. اومانیست یک تاریخ و حادثه است و این افراد نیستند که در دامگه حادثه می افتند بلکه جهان و جوامع هستند که در دامگه حادثه می افتند.
وی در پایان گفت: فکر نکنیم که اومانیست یک فلسفه است چون بیشتر از یک فکر یا فلسفه است اگرچه فلسفه همواره از آغازش یک چیزی از اومانیست با خودش داشته است تا به امروز که به اومانیست تبهکار رسیده است. در وصف فاصله طولانی و تاریخ اومانیست همین بس که سقراط نازنین را در نظر بگیرید و در مقابل ابوبکر بغدادی را. آن وقت متوجه فاصله تاریخ اومانیسم می شوید.
نظر شما