به گزارش خبرگزاري مهر، در مناقشه اي كه با سخنان پاپ بنديكت شانزدهم در دانشگاه ريگنزبورگ شروع شد و بتدريج به مسئله اي جهاني تبديل شد، پاپ در دو نكته مورد اعتراض است : 1- ادعاي غير عقلاني بودن برخي از تعاليم اسلامي كرده، 2- دين اسلام را خشونت طلب معرفي كرده است. بخشي از سخنراني پاپ كه اين نكات از آن استنباط شده در اصل در مورد مسيحيت و عقلانيت و به خصوص رابطه آن با فرهنگ يوناني است و تنها به نحو استطرادي و با نقل قول به آنچه گفته شده اشاره مي كند. اغلب مسيحيان معتقدند كه اين نحوه برداشت از سخنان پاپ نتيجه سوء تفاهم است، ولي مسلمانان معترض حمله پاپ به اسلام را چنان شديد تلقي كردند كه خواستار عذرخواهي وي شدند. ظاهراً اولين اعتراض از سوي اخوان المسلمين مصر صورت گرفت و بتدريج اعتراض به سراسر جهان اسلام انتقال پيدا كرد. اين ماجرا هرچند هنوز به پايان نرسيده حاوي تجارب و آموزندگيهاي بسياري است كه بايد به تحليل آن پرداخت.
شخصي كه اكنون رداي پاپي بر تن دارد، بنا به برداشت بسياري از متفكران وناظران بيش از بسياري از اسلاف خود از فلسفه و سياست و فرهنگ و تاريخ مطلع است. بنابرايِن نبايد سخني را كه اظهار مي كند ساده انگاشت و اگر باعث واكنشي منفي در ملت و مردماني شد آن را به حساب خطايي معمولي گذاشت. آنچه مسلم است، پاپ مبلغ و حافظ مرزهاي مسيحيت است و سابقه وي نشان مي دهد كه وي از اين حيث بيش از اسلاف خود حميت و تعصب دارد و قطعا در موضع گيري هاي مربوط به ساير اديان به نحوه دفاع از مسيحيت و حفظ شان و مقام مسيحيت در عالم امروز مي انديشد. يكي از دغدغه هاي بزرگ مسيحيت "آينده اروپا" است. طبق آمار رسمي در اروپاي سال 2040 چهل درصد اروپاييان مسلمان خواهند بود. تنها همين يك نكته در ذهن هر مسيحي متديني اين دغدغه را ايجاد مي كند كه آيا براستي ديگر از اروپاي مسيحي خبري نيست. با اين اشاره به وجه ديگري از قضيه كه نحوه واكنش مسلمانان نسبت سخنان پاپ و چشم اندازي از آينده چنين ماجراهايي مي پردازيم.
نحوه برخورد با پاپ بسيار متفاوت و متنوع بوده است؛ از تهديد القاعده به حمله به واتيكان و آتش كشيدن تنديس پاپ در هند تا انتقادهاي آرام برخي از جماعات اسلامي اروپا. تفاوت بسيار شديد نحوه برخورد با اين ماجرا نشان دهنده آن است كه در حال حاضر با جهاني متكثر به نام جهان اسلام روبرو هستيم. جهان اسلام واحد با رهبري واحد و يا سازماني كه جهت دهنده آن باشد واقعيتي خارجي نيست. اين تفاوت بسيار فراتر از تقسيم بندي جهان اسلام به اهل تسنن و تشيع است. اين تفاوت به نحوه فهم مسلمانان مناطق مختلف جهان از انسان، عقلانيت، اسلام، پيامبر اسلام، قرآن، جهان امروز و تاريخ جهان باز مي گردد. اين تفاوت و اختلاف گاه چنان شديد است كه مشتركات رنگ مي بازد. اين نكته ما را با پرسشي مهم روبرو مي سازد. كساني كه به شكوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي در آينده و تاثير بيشتر اين دين در جهان مي انديشند امكان وحدت بين مسلمانان و يا حداقل همگرايي آنها را چگونه پيش بيني مي كنند؟ آيا به فرض، با كاسته شدن از تاثير فرهنگ و سياستهاي غير اسلامي مسلمانان بهتر مي توانند به جهان و مناسبات ميان ملل سامان دهند؟ آيا تفاوت و اختلاف درون خود آنها مانع ايفاي چنين نقشي نيست؟ آيا براستي مشكلات درون كشورهاي اسلامي همه ناشي از دشمنان و رقباي آنان است؟ و يا به فرض با رفع دخالت رقبا، هنوز مشكلات بسياري باقي است و پيدايش تمدن اسلامي با مشاركت همه ملل اسلامي راهي صعب و ناممكن است؟
اعتراض به پاپ به دو نكته باز مي گردد: عدم خشونت طلبي اسلام، عقلانيت اسلام. از قضا اين دو نكته چنان اساسي است كه در مورد هر رفتار و برخوردي از فردي يا جماعتي مي توان پرسيد كه آيا روش او عقلاني و دور از خشونت طلبي نبود؟ كسي كه مدعي عقلانيت و روش معتدل و محبت آميز است بايد رفتار و نحوه برخوردش شاهد ادعايش باشد. چنانكه گفته اند دعوت به معروف خود بايد معروف باشد. پاپ در محفل دانشگاهي و در سخنراني خود اشتباه كرده و استنباط نادرستي از اسلام داشته است. اين استنباط نادرست بايد تصحيح شود. كسي كه مي خواهد نشان دهد كه سخنان پاپ ناروا بوده نبايد به روشي برخورد كند كه خود روش او مويد سخن پاپ باشد. اولين برخورد مورد انتظار از سوي اولياي طراز اول مسلمان آن است كه وي را به گفتگو دعوت كنند و آن را فرصتي براي گشودن باب گفتگوي جدي با مسيحيت تلقي كنند. نمايندگان دو دين به بحث تاريخي و استدلالي بپردازند و ميزان عقلاني بودن هر يك را از دو دين به بحث گذارند. اگر غير ازاين صورت گيرد آيا ادعا پاپ ثابت نشده و چه بسا امر مورد انتظار تحقق نيافته است.
كساني كه به دعوت پاپ به گفتگو و اعتراض آرام اكتفا نكردند، اغلب در پس سخن خود نحوه اي رفتار سياسي هماهنگ با ساير جهت گيري هاي سياسي در مخالفت با جهان اسلام استنباط مي كردند. از قرار دادن پاپ در كنار بوش تا احساس اينكه وي به تشكيل جبهه اي مسيحي - صهيونيستي در مقابل جهان اسلام تمايل دارد. اين يك واقعيت غير قابل چشم پوشي است كه در عالم امروز هيچ اتفاق مهمي بدون نسبت با سياست رخ نمي دهد. ورود به محتواي سخن پاپ و نسبت آن با سياست مستلزم مجالي بيشتر و اظهار نظر اهل سياست است ولي آنچه كه در اين كوتاه گفتني است نحوه اظهارات اهل سياستي است كه نمايندگي جهان اسلام مي كنند. سخن پاپ و هر رهبر ديني ديگر هر چند جنبه سياسي داشته باشد وقتي كسي كه در مقابل وي سخن مي گويد بايد در نظر داشته باشد كه اين سخن چگونه تاثيري بر مخاطبان دارد.
حداقل ادعاي مسلمانان آن است كه ما براي دنياي امروز پيامي داريم كه در صورت توجه كردن بدان گرهي از مشكلات انسان امروز باز مي شود. اين ادعا وقتي كه براي غير مسلماني گفته مي شود بايد متناسب با شرايط روحي و وضع زندگي او باشد. هر مسيحي، بودايي و هندو و آته ايستي به ايمان و اعتقادش دلخوش است. وقتي كه ما سخن متفاوت مي گوييم بايد ببينيم آيا براستي بر او چه تاثيري دارد. اگراز گروه اقليت و بسيار اندكي كه گوش خود را با حوصله به هر سخن تازه مي سپارد بگذريم، اكثريت قاطع مردم دنيا از طريق رسانه ها خبر مي گيرند، اخباري پيچيده در دهها و صدها تبليغ و مقاصد سياسي و منافع اقتصادي. اگر هم به نظري نسبت به فرهنگ و آييني متفاوت مي رسند بر اساس مصداق و نتيجه آن بر زندگي شان است. اگر بپذيريم كه در حال حاضر آنچه كه بيش از هر چيز ذهن و چشم مردم دنيا را پر كرده تبليغات عليه جريانهاي خشونت طلب و افراطي امثال القاعده است، آنگاه به اهميت و حساسيت هر سخني كه به نمايندگي از جهان اسلام زده مي شود پي مي بريم.
بحران معنويت و مشكلات فرهنگي و فكري در جهان مدرن بحران و مشكل پنهاني نيست. مهم داشتن متاعي براي عرضه است. در موقعيتهايي مثل آنچه در مناقشه اخير پديد آمد توجه ها بيشتر به جهان اسلام جلب مي شود. وقتي دهها رسانه غربي در همه كشورها اولين صحنه كه نشان مي دهند صحنه به آتش كشيدن تنديس پاپ و پرچم آلمان و سپس خبر تهديد القاعده براي حمله به واتيكان است، آيا اولين چيزي كه به ذهن هر رشد يافته در فرهنگ غربي مي رسد، اين نيست كه گسترش اسلام به معناي شيوع خشونت طلبي، آزادي انديشه و اظهارنظر و از دست رفتن انديشه تسامح و تساهل است. در حال حاضر هر چند براي هر مسلماني واقعيتي گزنده است، ولي در ذهن اكثريت مردم كشورهاي غربي اين نكته القاء شده است كه دشمن امنيت آرامش و نظم دنياي معاصر افراطيون مسلمان هستند. اهل سياست علي رغم همه اين واقعيتها بايد روشي براي سخن گفتن و مواجهه با اين وضع اتخاذ كنند كه اين ذهنيت را تشديد نكند. متاسفانه بسياري از اظهارات اولياي ديني و رهبران سياسي با فرض مخاطبي مسلمان صورت مي گيرد. در حالي كه حساسيت شرايط كنوني مقتضي تغيير در نحوه سخن گفتن است. پس به فرض وجود وجوه سياسي در سخن پاپ بايد به اين انديشيد كه بالاخره علي رغم همين واقعيت نحوه سخن گفتن و برخورد نمايندگان جهان اسلام، تاثير نهايي خود را در مخاطبي مي گذارد كه در شرايط متفاوتي زندگي مي كند.
حفظ تفدسات و حريم هر دين از لوازم دينداري است و طبيعي است كه متدينان به هر دين در صورت تعرض به مقدسات و اصولشان از خود واكنش نشان مي دهند. در فرهنگ معاصر نيز اين اصل به رسميت شناخته شده است. واكنشهاي مسلمانان در موارد مختلف نيز اين حساسيت را بيشتر كرده است. نكته مهم نحوه نشان دادن واكنش و حفظ حريم تقدسات است. گروه ها و گرايشهاي مختلف در جهان اسلام روشهاي مختلف و با شدتهاي متفاوت را تجويز مي كنند. آنچه كه امروز بسيار مهم است اينكه كدام يك از جماعات و گرايشها به تدريج نفش رهبري و جهت دهي دنياي اسلام پيدا مي كند. خطر در اين ماجرا اين است كه به تدريج جريانهاي افراطي نقش هدايت اكثريت مسلمانان را پيدا مي كنند. متاسفانه بسياري از جريانهاي اسلامي درك عميقي از فرهنگ مدرن و شرايط جهان معاصر ندارد و تنها به برخورد خشن و تهاجمي در مقابل غرب مي انديشند و اين گروه ها متاسفانه مبشر آينده اي بهتر براي جهان اسلام نيستند. چاره اي جز تفكيك جريانهاي عقلاني، معتدل در جهان اسلام از جريانهاي غير عقلاني و خشن نيست. اهميت اين نكته در آينده بهتر خواهد شد. كوشش براي احراز نقش نمايندگي جهان اسلام به وسيله متفكران و شخصيتهاي معتدل، فهيم، آشنا به تاريخ و ساير فرهنگها از ضرروريات دنياي امروز است.
رفتن جهان به سمتي كه در آن اديان در مقابل يكديگر قرار گرفته باشند آينده مطلوبي نيست. تاريخ نشان داده كه نزاع اديان راه به جايي نمي برد. سيره انبياء بزرگ و حكم عقل مقتضي كوشش براي ايجاد جهاني است كه در آن انسانها براي انديشيدن و ايمان داشتن آزاد باشند. بالاترين وظيفه انبياء ابلاغ دريافتي بوده است كه از سوي خداوند بدانها رسيده بوده است توجه به تجارب تاريخي و آنچه به خصوص در دوران جديد رخ داده و امروز ميراث دار آنيم را نبايد اندك انگاشت. آنچه به عنوان فرهنگ و تمدن جديد از قرن هيجدهم به بعد پديد آمده و در سراسر جهان گسترش يافته تنها مربوط به اروپا و آمريكا نيست. تمدني كه به نام تمدن مدرن و غرب بدان اشاره مي شود، مهمترين واقعيت جهان معاصر است.
بر متفكران است كه با مسائل پديد آمده درجهان معاصر همدلانه و از درون بينديشند. آنچه كه از برخي دولتهاي غربي ظاهر مي شود و برخي پديده هاي متعارض با فرهنگهاي ديني تمام واقعيت فرهنگ جديد نيست. مناسباتي كه اكنون بين ملتها و بين اديان برقرار است نتيجه اين فرهنگ است. اگر مسلمانان به نظم و مناسبات ديگري مي انديشند بايد اصول و لوازم و نتايج آنها را نيز بسنجند. شواهد بسياري وجود دارد كه در آينده نيز ماجراهايي مانند سخنان پاپ در پيش است. نحوه واكنش مسلمانان نه تنها تاثير بر وضع ملتهاي مسلمان، بلكه تاثيري قاطع در نظام و مناسبات جهاني به طور كلي دارد. اين وضع مقتضي انديشيدن به مصالح مسلمين و مصالح جهاني توامان است.
نظر شما