۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸

نصیب الله عمراف:

عقلانیت اسلامی وارداتی نیست/ دور شدن از عقلانیت عامل فرقه گرایی

عقلانیت اسلامی وارداتی نیست/ دور شدن از عقلانیت عامل فرقه گرایی

نصیب الله عمراف در چهارمین روز از هفتمین هم اندیشی «اسلام و مسائل  معاصر» گفت: عقلانیت در اسلام از ابتدا بوده و یک امر وارداتی نیست و عملکرد آن در طول تاریخ نشاندهنده عقلانیت خاص اسلامی است.

به گزارش خبرنگار مهر، نصیب الله عمراف محقق مطالعات اسلامی جامعه المصطفی  روز چهارشنبه در چهارمین روز از هفتمین هم اندیشی بین المللی «اسلام و مسائل  معاصر» که توسط جامعه المصطفی نمایندگی تهران برگزار شده است با بیان اینکه ما با یک واقعیتی در بیرون روبه رو هستیم و آن وجود مذاهب مختلف کلامی و فقهی است گفت : این واقعیت را باید هر انسان عاقلی بپذیرد.

او اضافه کرد: نکته دیگر اینکه پیروی از یک مذهب کلامی و فقهی هم یک امر کلامی و فقهایی است. بر هر مسلمانی در  جهان امروز لازم است که تعامل میان پیروان مذاهب را ایجاد کند که این تعامل هم باید بر اساس ملاک اعتدال باشد؛  اگر نه یا باز افراط و تفریط سراغ ما آمده و ارتباط ما را با دیگری مخدوش خواهد کرد.

عمر اف بحث خود را تحت عنوان «فرقه گرایی و عقلانیت اسلامی» با این مقدمه آغاز کرد که پدیده فرقه گرایی از قرون معاصر تا الان وجود داشته و برخلاف تعامل سازنده و عقلانی بین مذاهب است. فرقه گرایان رفتارها و کنش هایی را بروز داده اند که جز خرابی و مصیبت چیزی نداشته؛  لذا تحت پرتو و روشنایی عقلانیت اسلامی باید فرقه گرایی را که در میان مسلمان ها بروز کرده و آتش آن خاموش نشده مورد بحث قرار دهیم.

این محقق مطالعات اسلامی با تاکید بر مفهوم شناسی عقلانیت خاطر نشان کرد :  ما تقسیم بندی ای داریم تحت عنوان تقسیمات و اقسام عقلانیت که آن شامل عقلانیت معاصر عام و خاص است.

او عقلانیت معاصر عام را به عقلانیت نوعی،  هنجاری،  ابزاری و کل نگر تقسیم کرد و در مورد عقلانیت خاص  گفت این عقلانیت، عقلانیت اسلامی است.

عمر اف با تاکید بر اینکه مهمترین منبع ما در اسلام قرآن است اضافه کرد در قرآن واژه عقل و مشتقات آن ۵۰ بار به کار رفته است. واژه‌هایی همچون الوالاباب و غیره به معنای صاحبان عقل است که در زمر، بقره، طه، فجر و آل عمران این مرادف های عقل را می یابیم. در سنت پیامبر هم از عقل استفاده شده است. این حدیث چیزی است که بین شیعیان و اهل سنت مشترکا تکرار شده است. اینکه امام محمد غزالی در کتاب العلم در ابتدای کتاب احیا گفته پیامبر فرمودند :«آنچه خداوند اولین مخلوق را آفرید عقل بود. خداوند به عقل گفت روی بیاور او روی آورد، خداوند فرمود پشت کن،  عقل عقب رفت. خدا فرمود قسم به عزت و جلالم هیچ مخلوقی را برتر از تو نیافریدم پس به خاطر تو عقاب میکنم و ثواب میدهم.»

او در حوزه معارف اسلامی هم بحث حسن و قبح ذاتی افعال را مطرح کرد و گفت که عقلانیت اسلامی وارداتی نیست. برخی فکر می کنند فلانی بعد از ترجمه کتابهایی فلسفی وارد اسلام شده اما در قرون اولیه بحث حسن و قبح افعال مطرح شده و از این رو می فهمیم عقلانیت در اسلام از ابتدا بوده و یک امر وارداتی نیست و عملکرد آن در طول تاریخ و در سنت رسول اکرم و ائمه اطهار همه نشان دهنده عقلانیت خاص اسلامی است.

عمر اف خاطر نشان کرد عقلانیت اسلامی از عقلانیت سکولار تمایز هایی دارد. عقل در اسلام از جامعیت برخوردار است و الهی است و عقل خود حجت الهی است و باید بر تمام امیال انسان حاکم باشد و عقلانیت اسلامی همراه با تقوا و حق پذیری است. عقل خاص اسلامی خدا گرایی و آخرت گرایی دارد و در عقلانیت اسلامی عقل و دین در تعارض و تقابل نیستند که در عقلانیت سکولار این ویژگی ها کمتر به نظر می رسد.

او با اشاره به اینکه وجود مذاهب امری طبیعی است و تعامل مذهبی باید بر اساس عقلانیت اسلامی باشد خاطر نشان کرد : تعامل مذهبی منجر به پذیرش تنوع مذهبی می شود که ریشه آن در این است که عقلانیت اسلامی آن را اقتضا می کند. از سوی دیگر  اعطای آزادی اجتهاد مذاهب با پذیرش قواعد گفت و گو،  تاکید بر اصل کلی ورود به چهارچوب امت اسلامی،  تاکید بر روح برادری و وحدت و  روابط محبت آمیز میان علما در تاریخ اسلام علی رغم شدت اختلاف فکری  بین علما  از ویزگی های این عقلانیت اسلامی است.

او افزود : به طور خلاصه ارتباط علمی مذاهب گونه های مختلف داشته است. علمای اسلام به رغم نقد علمی یکدیگر جملات محبت آمیز  بین آنها رد و بدل می شد. علمای هر دو گروه تسنن و تشیع به هم درس میدانند و کتابهایی دیگری را درس می دانند و به کتابهایی هم ارجاع می دادند،  آنها از هم برای نقل روایت از کتاب هایشان اجازه می گرفتند و به پیروان خود توصیه می کردند با روحیه تسامح رفتار کنند و مصلحت عالیه امت اسلام را در نظر بگیرند

این محقق اسلام شناس خاطر نشان کرد : در کتاب معانی الاخبار آمده شیخ صدوق در سرزمین های گوناگون گشت و گذار داشت و  در منزل علمای دیگر حضور به هم می رساند. شیخ طوسی هم علمایی از اهل سنت داشت.

او در خصوص بحث فرقه گرایی نیز با این مقدمه که واژه فرقه به گروهی جدا شده از مردم اطلاق می شود افزود : در اصطلاح قرآن به جمعیتی اطلاق شده که تعداد افرادش بیش از طایفه است.

او ادامه داد : با توجه به این در معنای لغوی تنها گروهی از مردم را فرقه می گویند. اما در اصطلاح مذهب شناسی فرقه گروهی است که عقاید خاص دارد و از مردم جدا شده است. اساتید فرموده اند واژه فرقه به معنای گروه خاص با عقاید خاص است و از حدیث معروف فرقه گرفته شده است.

عمر اف درباره حدیث فرقه توضیح داد که بحث یهود و نصارا و مسلمان در این حدیث مطرح شده لذا گروهی است که عقاید خاص دارد و از مردم جدا شده است. اما فرقه گرایی واژه ای ترکیبی هست که به گرایش داشتن به یک فرقه با کوتاه ترین لفظ اطلاق میشود.  فرقه گرایی نوعی جانب داری افراطی از گروه را افاده  میکند

عمر اف افزود : وقتی گرایش فرد به فرقه خود در حد اعتدال باشد به او فرقه گرا نمی گویند بلکه این نشانه عقلانیت است. اما کسی که با افراط و تشدید به یک فرقه گرایش داشته باشد و بقیه را نفی کند اسمش فرقه گرا است.

این محقق اسلام شناس ریشه فرقه گرایی را جمود خواند و گفت :  جمود باعث تنگ نظری و داشتن اندیشه راکد و ساکن  می شود. جامد الذهن، خشک مغز و فاقد بصیرت و درایت است

او با اشاره به اینکه بحث فرقه گرایی از قرون اولیه اسلامی پدید آمد افزود : از داده های تاریخ اسلامی بر می آید که خوارج نخستین گروه فرقه گرایی تاریخ اسلام بوده. خوارج به عنوان یک گروهی که از دل مردم بیرون آمده دارای ویژگی های مثبت و منفی است. اما در نهایت اولین تجربه فرقه گرایی ذر تاریخ اسلام است.

او در مورد ویژگی های مثبت خوارج گفت آنها  اهل قرآن و دعا و متمسک بودند و حسن نیت داشتند و می خواستند به دین خدمت کنند و حق طلب بودند و مردمی بودند به دنبال حق و مجاهد بودند و فداکار و آماده مرگ و جانفشانی.

عمراف در ادامه در مورد ویژگی منفی خوارج که ویژگی های مثبت را بی خاصیت می کرد گفت : خشک مغزی و جمود و تنگ نظری و تعصب و ظاهر گرایی و هم تفقه در دین و اینکه تعلیم و تربیت را نمی پذیرفتند از جمله ویزگی های منفی خوارج بود.  جنایت های فراوانی را در تاریخ از خوارج می بینیم. یکی از بزرگترین جنایت های آنها ترور خلیفه بر حق جهان اسلام حضرت علی بود. اینها شخص اول حکومت اسلامی را ترور کردند.

او با اشاره به صحبت های شهید مطهری در باره خوارج افزود: مطهری می فرماید اگر بگوییم چه کسی علی را کشت ابن ملجم جواب ماست، اما اگر بگوییم علی را چه کشت باید بگوییم خشک مغزی. آنکه علی را کشت به تاریخ پیوسته اما آنچه علی را کشت همواره وجود دارد و پیوسته هم خطرناک است همین امروز جمود و خشم مغزی عامل کشته شدن این همه مسلمان است.

او همچنین در مورد بحث تندروی در دین نیز گفت : تندروی یعنی حرکتی که خداوند در سوره حجرات صراحتا منع کرده است. اینکه خدا در قرآن می فرماید  از خدا و پیغمبر پیشی نگیرید و در دینتان تندرو نباشید چون باعث میشود از دین خارج شوید که برگشت آن معلوم نیست.

عمراف خاطر نشان کرد : در روایت اسلامی حدیثی درمورد مارقین داریم که بعدا به خوارج اطلاق شد. پیامبر در جنگ حنین غنایم را تقسیم می کردند یکی از  حاضران بلند شد گفت عدالت به خرج بده در تقسیم غنایم. پیامبر گفت اگر من عدالت نکنم چه کسی عدالت می کند وای بر تو. عمر گفت اجازه بده من گردن این منافق را بزنم پیامبر فرمود: این ها همراه دوستان شان قرآن می خوانند،  اما از حنجره شان بالا تر نمی رود. اینها از دین همانند جدا شدن تیر از کمان جدا خواهند شد.

او توضیح داد : این مارقی گری در رفتار خوارج نقطه مرکزی تحلیل رفتارشان است. این صفت نشان دهنده تفکر خوارج است. «مرق من الدین» یعنی به سرعت از دین خارج شدن. کسانی که در دین تندرو هستند نه تنها دیندار نیستند بلکه خیلی هم بی دین هستند؛ چون بر خدا و پیامبر پیشی می گیرند و نا آگاهی و خشک مقدسی آنها باعث پیامد های بدی می شود.

 این اسلام پژوه در باب خشک مقدسی خوارج نیز گفت: خشک مقدسی آنها سبب شد از دین سبقت بگیرند و با انگیزه پاسداری از دین به افراط گراییده. اینها حلال خدا را حرام کرده و آنچه خدا بخشیده نمی بخشند و دایره دین را تنگ میکنند و جهنم را بزرگتر از بهشت میکنند و در ورودی دین را می بندند و مخالفان خود را از در خروجی خارج میکنند. دین در دست این عده در حد یک ده است و بیشتر از خدا و پیامبر برای دین دلسوزی میکنند.

عمر اف درباره  عوامل انحراف از تعامل مذهبی به سمت فرقه گرایی نیز گفت : نکته اول دور شدن از عقلانیت اسلامی است. زمانی که انسان عقلانی است و به عواقب کارش فکر می کند ار انحراف دور است اما همین که فاصله گرفت اگر ادامه پیدا کند از یک انسان معتدل مذهبی به یک فرقه گرا تبدیل میشود.

او افزود: توطئه دشمنان امت عامل دیگری است. سعی دشمنان بر اساس «تفرقه بیانداز و سیادت کن» است. بهترین راه تفرقه میان مسلمانان از جهات قومی و فرقه ای است. اینها فهمیده اند با فرقه گرایی بهتر می توانند مسلمانان را کنترل کنند. عامل بعدی بحث توطئه داخلی است. خودکامگی و استبداد حکومت ها باعث می شود فرقه گرایی در میان مسلمانان اوج بگیرد.

او توضیح داد : ما شاهد بودیم حکام در حکومت صفوی و عثمانی با توجه به اغراض سیاسی شان بر بحث فرقه گرایی دامن می زدند و به اسم دین و شریعت هدف سیاسی شان را دنبال می گردند.

به گفته عمر اف عامل بعدی تکفیر است. این می تواند هم آثار فرقه گرایی باشد هم عامل بعدی. اینکه با تکفیر خواندن یک نفر را محکوم به قتل بدانیم متقابلا طرف مقابل هم همین کار را خواهد کرد و همین به خروج از دین منجر می شود.

او تاکید کرد : پدیده تکفیر برخلاف سنت پیامبر است. پیامبر می فرماید کسی که کلمه لاله الا الله را به زبان بیاورد مالش و خونش محترم است و حسابش با خداست. اما فرقه گراها از این حرف پیامبر عدول کرده و حرمت مال و جان مردم را می شکند.

این اسلام پروژه آخرین عامل را بزرگنمایی اختلافات و بی احترامی به دیگران دانست و گفت: کسانی که از عقلانیت دور می شوند چشمشان به اختلافات است و از مشترکات دور می شود و برای اینکه طرف را تحقیر کنند به مقدساتش حمله میکنند و همین مساله باعث میشود شعله این جنگ فرقه گرا دامن گیر همه شود.

در پایان صحبت های عمر اف پرسش و پاسخی میان افراد حاضر در این پنل صورت گرفت که در این بخش عمر اف در پاسخ به این سوال که بر اساس تفکرات شیعه ما تولی و تبری داریم که یعنی از دشمنان نفرت داشته باشید و بر همین اساس شاید نتوانیم برادر سنی خود را برادر بنامیم این که حال چگونه می شود برادر مسلمان خود را برادر بدانیم در حالی که در زیارت عاشورا گفته شده با دشمنان اهل بیت دشمنی کنید گفت:  تولی و تبری بحثی قرآنی است و در قرآن بحث برائت مطرح شده است. ما هم در اهل تسنن و هم در شیعه تولی و تبری داریم.

او افزود: از دید اهل سنت محبت اهل بیت واجب است و هر کس دشمن اهل بیت باشد دشمن خداست. لذا این از آموزه قرآنی خارج نیست و به این معنا نیست که محاربان اهل بیت اهل سنت باشند لذا ما تضادی نمیبینم.

او همچنین در پاسخ به سوال دیگری در خصوص اینکه به نظر میرسد مشکل افراط گرایی چیست و اینکه به نظر نمی رسد بشود گفت مشخصه اصلی،  جمود در فکر باشد چون این خیلی خوش‌بینانه است و اینکه به نظر میرسد مساله افراط گرایی با مساله شر گره خورده و اگر شر را داخل این قضیه کنیم دیگر یک ویژگی کیفی پیدا میکند که دیگر به سادگی افراط گرایی را ذیل جمود نمیشود تقلیل داد گفت: یکی از ریشه هایی که می شود برای فرقه گرایی پیدا کرد بحث جمود بود ولی ریشه های زیادی دارد. شر اگر ضد خیر باشد خود جمود یکی از مصادیق شر است. از طرفی مصادیق دیگر را هم میشود جست و جو کرد

او در پاسخ به این سوال که جمود به تفریط هم ممکن است بیانجامد و اینکه جمود فکری ذات افراط گرایی نیست. گفت : من ادعا نکردم که این ذات افراط گرایی است بلکه گفتم تاثیر گذار است. بحث شر اگر ریشه اصلی باشد همه می پذیرند. چون همه رفتارهایی انسان منشا آن اندیشه انسان است. جمود یا عقلانی بودن به اندیشه انسان بر میگردد و رفتار انسان بر اساس آن توجیه میشود.از این رو بحث جمود را به عنوان یکی از ریشه های افراط گرایی مطرح کردم.

کد خبر 3927653

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha