به گزارش خبرگزاری مهر، هفتمین جلسه درسگفتار طیف بندی حوزه علمیه در نسبت با علوم انسانی با موضوع علوم انسانی اسلامی به مثابه نظریه، با سخنرانی حجت الاسلام رضا غلامی برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی سخنان خود را در پنج فصل ارائه کرد: فصل اول در پی پاسخ به این سؤال بود که آیا علم خنثی است و متصف به دینی یا غیردینی نمیشود؟ در پاسخ به این سؤال گفت تلقی ما از علم هر چه باشد؛ یعنی چه علم را به معنای معلوم بگیریم و چه آن را به معنای عملیات کشف بدانیم که رویکرد ابزاری به علم است، یا آن را راه و نتیجه کشف توأمان بدانیم، چه اینکه تلقی رایج همین است، به دلیل اختیار در انتخاب روش و عدم تضمین برای رسیدن به عین واقع و حقیقت، پس علم خنثی نداریم و اتصاف به سکولار یا دینی کاملاً پذیرفته شده خواهد بود.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در فصل دوم سخنان خود به بیان برخی مختصات هستیشناسی و معرفتشناسی علوم دینی پرداخت و مختصات هستیشناختی علوم انسانی اسلامی را اینگونه برشمرد: عالم، مخلوق خداوند یکتاست و بر اساس اصل علیت، نظم و حکمت خلق شده و اداره میشود. عالم دارای ظاهر و باطن است، معنادار و هدفمند است و بر اساس وسائط اداره میشود، اما این وسائط استقلال ندارند. کل عالم به سمت کمال مطلق در حال حرکت است و هر یک از این مختصات احکامی را بر علوم انسانی بار میکنند.
وی در ادامه به ذکر برخی مختصات معرفتشناسی پرداخت؛ دسترسی یا تقرب به حقیقت و واقعیت و شناخت قوانین طبیعت برای مواجهه با طبیعت و استخدام آن ممکن است. بدون عالم متافیزیک دسترسی به باطن عالم ممکن نیست. در غیاب امام معصوم (علیه السلام) امکان تقرب به حقیقت، مثلاً از راه اجتهاد وجود دارد. ما در همه لایههای علم به معرفت یقینی نیاز نداریم.
غلامی مختصات انسانشناختی را اینگونه برشمرد؛ انسان موجودی مختار است، انسان موجودی مدنی بالطبع است، یعنی طبع انسان به مدنیت گرایش دارد، لذا نظمگرا و تمدنساز است. انسان موجودی ذاتاً فرهنگی است، نه اقتصادی و سیاسی. انسانها دارای فطرت الهی مشترکند. انسان با مرگ نمیمیرد و زندگی اصیل جاودانه او بعد از مرگ شروع میشود.
وی در ادامه به ذکر مختصات غایتشناسی علوم انسانی اسلامی پرداخت؛ علوم انسانی اسلامی به دنبال دستیابی به کمال است و نفع و سود و لذت، فرع بر دستیابی به کمال است. علوم انسانی اسلامی به دنبال ساخت جامعهای است که به پیشرفت همهجانبه دست پیدا کند و وصول به حقیقت و کمال در چنین جامعهای محقق میشود.
وی ادامه داد: پیشرفت همهجانبه، مقدمه واجب تمدنسازی است و لذا علوم انسانی اسلامی شرط تولد تمدن نوین اسلامی است. البته هدف غایی دین، تمدنسازی نیست، بلکه کمال بشر و سعادت او و تقرب الی الله است.
حجت الاسلام و المسلمین غلامی در ادامه به نکاتی در مورد روششناسی اشاره کرد و گفت: اولاً ما در علوم انسانی اسلامی از هر روشی متناسب با جایگاه و کارآیی آن استفاده میکنیم و محدودیتی برای استفاده از روشها نداریم، اما روشها بر حسب منزلت و کارآیی آنها طبقهبندی میشوند و از هر کدام از این روشها در یک منطقه از مناطق علوم انسانی اسلامی استفاده میکنیم.
وی گفت: نقدپذیری در علوم انسانی اسلامی یک اصل است. هر نظریهای که مقاومت بیشتری در مقابل نقدها نشان دهد به واقعیت نزدیکتر است؛ بهویژه در دوران غیبت معصوم. البته هر نظریه را باید با ابزارها و روش همان نظریه نقد کرد.
وی افزود: در علوم انسانی اسلامی، استفاده از روشهای ترکیبی قابل ملاحظه است؛ چون میتواند یک منطقه از مناطق علوم انسانی اسلامی را از سایر مناطق متمایز کرده و از آن حمایت کند. روشهای ترکیبی در این مورد بهتر به ما مدد میرساند.
وی ادامه داد: ما در همه مناطق علوم انسانی اسلامی به معرفت یقینی نیاز نداریم و در برخی موارد، امکان رسیدن به معرفت یقینی وجود ندارد. بنابراین، فلسفه در این موارد به کار نمیآید؛ اگرچه چتر فلسفه بر سر علوم انسانی اسلامی به طور کلی پهن است.
مدیرمسئول فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی را یکی از راهگشاترین نظریات در بحث علوم انسانی اسلامی و تمدن اسلامی دانست و گفت: اولاً: اعتباریات علامه به حقایق تکوینی استوار است. ثانیاً: اعتباریات علامه از آنجا که به حقایق تکوینی تکیه میزند با دین مشکلی ندارد و با آن سازگار است.
وی افزود: اعتباریات در علوم انسانی اسلامی به تحقق حداکثری و مبتکرانه اهداف دین کمک منحصربهفردی میکند. علامه از اعتباریاتی سخن میگوید که به تحقق رسالتهای دینی کمک میکنند. درحالیکه در علم سکولار از اعتباریات بهره میبرند، اما لزوماً اعتباریات خیر نیست.
نویسنده کتاب جنبش تولید علم و نظریهپردازی، مبدأ و مسیر شکلگیری علوم انسانی اسلامی را با فلسفه علم دانست و گفت: فلسفههای مضاف امکانات خوبی را برای ما به وجود آورده که قبلاً وجود نداشت. در فلسفه علم، رسالت اصلی فیلسوف پاسخگویی به سؤالات بیرونی علم از قبیل چیستی علم، روش، ساختار و رابطه علوم با یکدیگر و ... است. علمی که فلسفه علم آن مبهم و ناقص باشد قدرت و صلاحیت تولد ندارد. ما نیز اگر بدون فلسفه علم وارد اسلامیسازی علوم شویم، دچار سطحینگری میشویم.
وی در ادامه، بهترین رویکرد برای پاسخگویی به سؤالات فلسفه علوم انسانی اسلامی را رویکرد فلسفه صدرایی به دلیل جمع فلسفه و وحی و سنت و عرفان دانست.
پژوهشگر و مدرس در عرصه فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی در فصل سوم، در ارتباط علوم انسانی اسلامی با جهان سهگانه علم، علماء، واقع، گفت: علوم انسانی اسلامی نمیتواند خودش را در یک جهان منحصر کند. علوم انسانی اسلامی یک دانش درجه دوم محسوب میشود.
وی در فصل چهارم، عناصر مقوم و ذاتی علوم انسانی اسلامی را عقل فطری و دین اسلام دانست و گفت: عقل و دین، گوهر وجودی علوم انسانی اسلامی را پدید آوردهاند. عناصر دیگر مثل عقل ابزاری و تجربی یا علماء و دانشمندان مسلمان و جو و شرایط اجتماعی مسلمانها و جامعه اسلامی، جزو عناصر عرضی و کمالبخش علوم انسانی اسلامی قلمداد میشوند.
نویسنده کتاب تأملاتی درباره اسلام و پیشرفت در فصل پنجم به توضیح مفهوم نظریه در علوم انسانی و جایگاه آن بهمثابه یک نظریه مادر اشاره کرد و در تعریف نظریه گفت: مجموعهای از اندیشههای واضح و نظاممند در یک قلمرو مشخص که بر اساس مبانی، روش و صورت علمی قابل قبول، بهدنبال کشف و تبیین اصول و قوانین کلان اجتماعیِ یک یا چند پدیده انسانی اجتماعی و روابط بین آنها و یا حل یک مسئله عمده و کلیدی است.
وی در ادامه به چند ویژگی در مورد نظریه اشاره کرد؛ ازجمله اینکه با حقایق مسلم منافاتی نداشته باشد و به این حقایق تکیه داشته باشد، نظریه باید واضح و روشن باشد، اجزاء آن با هم متناقض نباشند، ابزارهای لازم برای آزمون و نقد خودش را داشته باشد، مرز خودش را با نظریه دیگر در همان قلمرو معلوم کند، مقاومت بیشتری در مقابل نقدها نشان دهد.
غلامی در پایان خاطرنشان کرد: ما یک ابرنظریه درباره علوم انسانی اسلامی نداریم. البته نظریه علوم انسانی اسلامی بهعنوان تأسیس علمی تازه در جهت فهم و حل مسائل اجتماعی انسانی یک ابرنظریه یا یک نظریه مادر است که قابل نقد و چون و چرا نیز هست. ضمن اینکه در ذیل این ابرنظریه، دهها نظریه دیگر به آن امتداد میدهد.
نظر شما