۶ فروردین ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲

یادداشتی از سیدجواد طباطبائی؛

واژه متجدد یا مدرن از چه زمانی در غرب پیدا شد؟

واژه متجدد یا مدرن از چه زمانی در غرب پیدا شد؟

مدرن یعنی متأخر،البته ما مدرن را جدید معنی می‌کنیم و خیلی طول خواهد کشید تا ما این واژه را درست ترجمه کنیم بعضی تصور می‌کنند هر چیزی که مدرن است یعنی خیلی عالی است در حالی که این طور نیست.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشت سیدجواد طباطبائی، با موضوع «چگونگی پیدایش واژه متجدد و مدرن» است که در کانال شخصی این اندیشمند آمده است؛

واژه متجدد یا مدرن از چه زمانی در غرب پیدا شد؟

این واژه از قرن چهارم و پنجم میلادی در داخل کلیسای مسیحیت پیدا شد. البته این کار را من انجام نداده‌ام، بلکه استناد من به تحقیقات دقیقی است که در این زمینه انجام شده است.
فقط در حوزه‌ی آلمانی زبان چنین تحقیقات جدی‌ای را انجام می‌دهند؛ حتی فرانسوی‌ها هم قادر نیستند چنین بحث‌های زبان‌شناسی‌ای را انجام دهند.زبان شناسان آلمانی در تحقیق خود نشان دادند که در مقابل متقدمان و پدران کلیسا، متاخرانی هم پیدا شدند. برای این دو کلمه (متقدمان و متاخران) دو واژه درست کردند که از قدما به anticus و از متاخران به modernus تعبیر کردند؛

مدرن یعنی متأخر. البته ما مدرن را به جدید معنی می‌کنیم و خیلی طول خواهد کشید تا ما این واژه را درست ترجمه کنیم. بعضی تصور می‌کنند هر چیزی که مدرن است یعنی خیلی عالی است، در حالی که این طور نیست. اول از همه در مسیحیت واژه متأخر و متقدم مطرح شده است، ولی در نزد ما طرح بحث خیلی مشکل است.برای تقریب به ذهن مثالی می‌زنم؛ متقدمان همان علمای بزرگ ما بودند. مثلاً اگر در جایی سخنی را از شیخ طوسی نقل می‌کنیم و یا مطلبی را در اصول کافی می‌بینیم، یک راه این است که بگوییم مطلب همین است و بس؛ یعنی باید مطلب را فهمید و قبول کرد، باید تلاش کرد تا فهمید که ایشان چه فرموده‌اند یا این حدیث ناظر به چیست.

ولی زمانی در مسیحیت متوجه شدند که حالا مثلاً شیخ طوسی، شیخ طوسی است؛ بیاییم ببینیم آیا بین ما و او فاصله‌ای هم هست یا نه؟شاید صد سال بین ما و او فاصله باشد و شاید در این مدت، پنج کتاب تازه نوشته شده باشد. در مسیحیت برای بیان این فاصله، کلمه‌ای را پیدا کردند که ما این کلمه را نداریم. آن‌ها برخی از علمایشان را قدما می‌گفتند و برخی را متأخر می‌نامیدند. چون مسیحیان امام ندارند، توضیح مساله آن‌ها برای ما مشکل است، ولی برای روشن‌تر شدن موضوع، می‌توان بین یک محدث و شیخ طوسی مقایسه کرد. بالاخره در شیعه، بین یک محدث و شیخ طوسی فرقی هست.

مثلاً می‌گویند قدما حدیث امام جعفر صادق (ع) را این جوری می‌فهمیدند و شیخ طوسی هم نظری دارد و با این‌ها اختلاف دارد. برای این موضوع، آن‌ها دو کلمه درست کردند: قدما را anticus و متاخران را modernus  می‌گفتند. این مساله برای ما می‌تواند این گونه باشد که مثلاً صحابه و تابعین و ... را تا کجا تبعیت کنیم و از کجا به بعد به خودمان فکر کنیم.
به عبارتی، از کجا به بعد می‌توانیم بگوییم «نحن رجال»؟البته همان طور که گفتم مساله در مسیحیت فرق می‌کرد. در مسیحیت کسی نمی‌توانست ادعا بکند که «نحن رجال». ولی از قرن پنجم و ششم میلادی (منظورم قبل از ظهور اسلام است) این فرق گذاری شروع می‌شود و در واقع مفهوم «زمان» بین این‌ها پیدا می‌شود.

زمان چه نقشی بین قدیم و جدید بازی می‌کند؟

زمان در واقع، منزلتی در تحول دارد. در واقع، زمان را به صورت تحول فهمیدند.البته مفهوم زمان را در اینجا نمی‌توانم زیاد توضیح بدهم. چون مساله بسیار پیچیده‌ای است. واژه‌ی modernus در «زمینه»های مختلف، معانی متعددی پیدا کرده است و در شرایط و وضعیت‌های متفاوتی فهمیده شده است؛تا این که فردی به نام برنارد قدیس پیدا می‌شود. او جمله معروفی دارد، ولی کتابش تاکنون پیدا نشده است؛ این جمله از طریق شاگردانش نقل می‌شود. او می‌گوید:قدما غول‌هایی بودند، در حالی که ما کوتوله‌هایی بیش نیستیم، ولی از آن‌ها بیشتر می‌بینیم. علتش هم این است که ما بر شانه‌های آن غول‌ها نشسته‌ایم.

البته معلوم نیست که برنارد قدیس اصلاً این سخن را به چه معنایی می‌گفته است. عده‌ای درباره آن بسیار بحث کرده‌اند، ولی شاگرد او آن را در یک موضوع صرف و نحوی به کار می‌برد. مثلاً می‌گوید آیا اینجا باید به کسره خواند یا فتحه. برنارد این بحث‌ها را در لاتین انجام می‌دهد و می‌گوید همه قدما این گونه می‌خواندند، ولی خودش اجتهاد می‌کند و نظر متفاوتی ارائه می‌دهد. این اجتهاد خودش را در واقع بدعت به حساب می‌آورد چون هر نوآوری‌ای خودش یک بدعت است.می‌خواهد بگوید درست است که من کوتوله هستم و هیچی نیستم، ولی بر شانه آدمیانی ایستاده‌ام که بزرگ بودند. و چون بر شانه آن‌ها ایستاده‌ام، پس بیشتر از آن‌ها می‌توانم ببینم. در اینجا همان طور که می‌بینید، این استعاره یا تصویر خیالی را فهمیدن خیلی مشکل است.

یکی این است که می‌گوید من هیچی نیستم و پیشینیان خیلی بزرگ بودند، و دیگری این که من بیشتر از آن‌ها می‌بینم. بنابراین چندین تصویر است. آن کسی که چنین سخنی را می‌گفت خودش نمی‌فهمید که چه چیزی می‌گوید، ولی این سخن او راه را برای جدال بعدی میان غول‌ها و کوتوله‌ها باز کرد

کد خبر 3939208

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha