خبرگزاری مهر، گروه بین الملل – ونداد الوندی پور: اتحاد و دوستی کشورها بر پایه منافع استراتژیک یا تاکتیکی و نیازهای دو جانبه یا مشترکات فرهنگی-مذهبی شکل می گیرد. طبیعتا، هنگامی که همه این موارد با هم همراه باشند پیوند دو کشور مستحکم تر، عمیق تر و پایاتر خواهد بود. یکی از نمونه های بارز چنین رابطه ای، رابطه پاکستان و عربستان سعودی است. روابطی که به دلایل مختلف و با توجه به شرایط منطقه، در زمانهای مختلف ابعاد متفاوتی به خود گرفته، اما به طور کلی همیشه در حال رشد و ترقی بوده است.
علت استحکام و تقویت این روابط، نیاز شدید دو طرف به امکانات متقابلی است که می توانند در اختیار هم بگذارند و از این طریق، ضعفهای اساسی و شدید خود را کاهش دهند. به بیان دیگر، ضعف های هر طرف به خوبی توسط قدرتهای طرف مقابل همپوشانی شده اند. روابط این دو کشور مسلمان سنی مذهب به این علت استراتژیک است که ضعفها و قدرتهای دو طرف، ضعف ها و قدرتهایی در بُعد استراتژیک هستند، و اینکه مذهب کم و بیش برای هر دو کشور، جنبه ای هویتی داشته و به ابزاری در خدمت سیاست خارجه تبدیل شده است. شاید بتوان گفت که این دو کشور، بخاطر شرایط ویژه شان، در درجه اول به آمریکا و در درجه بعد به یکدیگر نیاز دارند و از این نظر، نزدیکترین شرکای استراتژیک یکدیگر هستند.
نگاهی به تاریخچه روابط دو کشور
در سال ۷۱۲ میلادی فرمانده ای عرب به نام محمد بن قاسم، سند و مولتان در جنوب منطقه پنجاب را فتح کرد و حکومت های بعدی مسلمانان در شبه قاره هند و پاکستان را بنا نهاد. در قرن یازدهم، سلطان محمود غزنوی به شمال و شمال غربی هند لشکر کشید و بخشی از این مناطق را تصرف کرد. بعدها مغولانِ مسلمان شده به هند لشکر کشیدند و بدین ترتیب، بافت این مناطق به تدریج مسلمان نشین شد و فرهنگ اسلامی در شبه قاره هند رشد و گسترش پیدا کرد.
در آوریل سال ۱۹۴۰، سعود بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان به کراچی سفر کرد و از سوی رهبران حزب مسلم لیگ، که خواهان جدا شدن بخش مسلمان نشین هند (بخشهای شمالی و شمال غربی این کشور) بودند مورد استقبال قرار گرفت. در این سفر، پنج برادر ولیعهد شامل فیصل، فهد، عبدالله (که هر سه بعدها پادشاه این کشور شدند) و سعد و منصور وی را همراهی می کردند. این دیدار روابط سعودی ها با پاکستان را بنیان نهاد. در سال ۱۹۴۳ در جریان قحطی شدید در بنگال، محمد علی جناح رهبر مسلم لیگ از عربستان درخواست کمک کرد و این کشور حدود ۱۰ هزار پوند در اختیار مسلمانان هند گذاشت. در ۱۹۴۶، جناح، هیاتی به نشست عمومی سازمان ملل فرستاد. تیمی که از کنگره ملی هند در نشست حضور داشت سعی در به حاشیه راندن نمایندگان مسلم لیگ داشت اما شاهزاده فیصل که رئیس هیات سعودی بود، از هیات پاکستانی و از هدفشان برای جدا کردن پاکستان از هند حمایت کرد و در دیدارهایی که در روزهای نشست برگزار می شد اعضای هیات پاکستانی را به نمایندگان سایر کشورها معرفی می کرد.
پاکستان در سال ۱۹۴۷ مستقل شد و اکثر تجار پرتعداد عربی که در هند فعالیت می کردند به این کشور مهاجرت کردند که این خود در روابط آتی دو کشور موثر بود. در سالهای بعد، با گسترش روابط دو کشور، مقامات پاکستانی یک شهر را در پنجاب و یک شاهراه را در کراچی (پایتخت وقت) به افتخار پادشاه وقت عربستان، فیصل نامگذاری کردند و شهری نیز با همکاری عربستان در کراچی بنیان گذاشته شد با نام سعودآباد. در طی این سالها، عربستان علاوه بر دادن وامهای بلندمدت به پاکستان، در زمینه اهدای کمکهای بشردوستانه به این کشور و ساختن ابنیه مذهبی در آن فعال بوده و از طرق موسسات مذهبی گوناگون، سفرهای زیارتی به عربستان را در میان مردم پاکستان تبلیغ می کند.
در سال ۱۹۶۸، در حالی که سه سال از جنگ دوم کشمیر بین هند و پاکستان گذشته بود، وزیر دفاع عربستان از پاکستان دیدار کرد و دو طرف درباره همکاری های نظامی مذاکره کردند. در دهه ۱۹۷۰، شاه عربستان به درخواست ذوالفقار علی بوتو برای کمک مالی به این کشور در مقابل جاه طلبی های هسته ای هند پاسخ مثبت داد و با همکاری چند کشور عرب دیگر، ۵۰۰ میلیون دلار برای کمک به تکنولوژی هسته ای نظامی در اختیار پاکستان گذاشت.
دو کشور در سال ۱۹۸۲، یک پروتکل نظامی امضا کردند که طی آن در صورتی که شاه سعودی در خواست نیروی کمکی نظامی کند پاکستان سرباز به این کشور اعزام می کند. جزئیات این پروتکل هنوز فاش نشده است. ضیا الحق در سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۶ از عربستان دیدار کرد و وزیر امورخارجه پاکستان طی سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ شش بار به عربستان رفت.
در آگوست سال ۱۹۹۰، هنگامی که عراق به کویت حمله کرد، عربستان از پاکستان درخواست کمک نظامی کرد و پاکستان طی سه مرحله، ده هزار سرباز به این کشور فرستاد. (این کشور در دهه ۱۹۷۰ نیز برای جنگ با چریکهای ظفار، به عمان نظامی فرستاده بود). البته حمایت برخی از مقامات پاکستانی از جمله ژنرال میرزا اسلام بگ رئیس وقت ستاد ارتش این کشور از اقدام صدام حسین در اشغال کویت باعث بروز تنشهایی در روابط بین دو کشور شد.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی در کنار پاکستان تنها کشورهایی بودند که سلطه طالبان بر افغانستان را به رسمیت شناختند و به اشکال مختلف، برای کمک به این گروه که مخلوق و محصول همکاری های مشترک خودشان و چند قدرت غربی بود با هم همکاری می کردند. در ۱۹۹۸، هنگامی که پاکستان بخاطر آزمایش هسته ای اش مورد تحریم غرب قرار گرفته بود، عربستان اعلام کرد به مدت یکسال روزانه ۵۰ هزار بشکه نفت به صورت رایگان به این کشور صادر می کند. بعدها، سعودی ها اعلام کردند هرگاه اسلام آباد نیاز داشته باشد، برنامه صدور رایگان این میزان نفت ادامه پیدا می کند. (برخی گزارشها حاکیست عربستان در حال حاضر این میزان نفت را به صورت رایگان به پاکستان می دهد، گرچه اسلام آباد چنین چیزی را تکذیب کرده و می گوید نفت را به قیمت جهانی آن از این کشور می خرد)
پس از آزمایش اتمی پاکستان که محکومیتهای گسترده بین المللی را برانگیخت، تنها کشورهایی که از این اقدام اسلام آباد حمایت کردند عربستان سعودی و امارات بودند. ریاض با صدور بیانیه ای به اسلام آباد تبریک گفت و «تصمیم شجاعانه» این کشور را تحسین کرد. در طول این سالها، سعودی ها در سرمایه گذاری در صنایع نظامی پاکستان بسیار فعال بوده اند و چند پروژه مشترک تولید تجهیزات نظامی، از جمله پروژه تانک الخالد را اجرا کرده اند.
همچنین، در طی دهه های گذشته صدها هزار کارگر پاکستانی در صنعت نفت عربستان مشغول به کار بوده اند و چند دهه است که این کشور مقصد اصلی کارگران پاکستانی است. (در حال حاضر حدود دو میلیون کارگر پاکستانی در حال کار در عربستان هستند و سالانه نزدیک به چهار میلیارد دلار وارد پاکستان می کنند). سفارت عربستان در اسلام آباد ماهانه ۳۰ هزار ویزا صادر می کند که اکثرا متعلق به نیروی کار این کشور است.
در سالهای اخیر و به ویژه پس از بحران سوریه و یمن، همکاری های نظامی پاکستان با عربستان و برخی دیگر از کشورهای عرب نظیر اردن و امارات، افزایش داشته است. پاکستان در ائتلاف جنگی عربستان در سوریه حضور دارد و برخی از گزارشها حاکی از آن است که در جنگ یمن و در بحرین با عربستان همکاری می کند، البته اسلام آباد به طور رسمی چنین چیزی را انکار می کند.
مقامات نظامی دو کشور به طور مرتب دیدار می کنند و در بُعد دیپلماتیک نیز اسلام آباد از ادعاهای عربستان حمایت می کند و مشخصا، هم راستا با ریاض و چند کشور دیگر عربی، خواستار کناره گیری بشار اسد است.
پس از فروپاشی شوروی، عربستان عمدتا از طریق پاکستان با کشورهای آسیای مرکزی رابطه پیدا کرد و در این کشورها شروع به سرمایه گذاری برای آموزش نیروهای افراطی کرد. مهم تر از آن، عربستان سالها از طریق پاکستان در افغانستان دخالت می کرد و ایران و شوروی را تحت فشار می گذاشت. این کشور نقشی اساسی در حمایت از مجاهدین افغان در مقابل قوای شوروی و سپس خلق طالبان و حمایت از آنها برای سلطه بر افغانستان داشت.
در چند سال اخیر، ریاض با همکاری کشورهایی نظیر ترکیه و قطر و تا حدی اردن، گروههای تروریستی مختلفی برای سرنگون کردن دولت سوریه و پیشبرد اهدافش خلق و تسلیح کرده است. در این میان، از یک طرف مباشران و افسران پاکستانی به ارتش رسمی عربستان و به معارضان مورد حمایت ریاض در سوریه آموزش نظامی می دهند و از طرف دیگر، مدارس مذهبی که با پول عربستان در پاکستان ساخته و اداره می شوند، پاکستانی های مستعد را جذب کرده و به شکل تروریست تحویل اهداف عربستان می دهند. همچنین، صحبتهایی مطرح است مبنی بر اینکه عربستان تلاش دارد از پاکستان تکنولوژی هسته ای دریافت کند و پاکستان نیز به چنین همکاری گرایش دارد، یا در حال حاضر دو کشور به شکل سری در حال همکاری در این زمینه هستند، گرچه هر دوی این کشورها این موضوع را تکذیب می کنند.
روابط دو کشور در چهل سال اخیر و پس از دوره ضیا الحق به سطح جدیدی وارد شد. یکی از علتهای این امر، اقدامات ضیا الحق در جهت هر چه مذهبی تر کردن سیاست در پاکستان بود. به طور کلی، در نیم قرن اخیر، هنگامی که پاکستان توسط نظامیان (ضیا الحق، پرویز مشرف) و حزب مسلم لیگ به رهبری نواز شریف رهبری می شد، روابط دو کشور به سطح بالایی می رسید (دختر نواز شریف با نوه ملک فهد پادشاه سابق عربستان ازدواج کرده است)، اما در هنگام زمامداری حزب «مردم» در این کشور (ذولفقار علی بوتو و دخترش بی نظیر بوتو که هر دو کشته شدند، و آصف علی زرداری) روابط دوجانبه سرد می شد. علت این امر تا حد زیادی به حمایت اقلیت شیعه پاکستان از حزب مردم مربوط می شود (شیعیان یک پنجم جمعیت این کشور را تشکیل می دهند). به همین علت، پاکستان در بازه هایی که رهبران این حزب بر آن حکم می راندند بیشتر به ایران نزدیک بود تا عربستان.
همانطور که گفته شد در طی سالیان اخیر و پس از تحولات موسوم به بهار عربی و نقش آفرینی های تازه عربستان در بحرین و سوریه و یمن، روابط پاکستان-عربستان ابعاد جدیدی به خود گرفت. برای نشان دادن حجم و سطح این روابط، به ذکر دیدارهایی که در چهارده ماه اخیر بین مقامات دو کشور انجام شده بسنده می شود.
در ژانویه ۲۰۱۶، نواز شریف نخست وزیر و راحیل شریف فرمانده وقت ارتش پاکستان به ریاض سفر کردند و عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان و معاون وزیر دفاع این کشور به اسلام آباد رفتند. در ژوییه، ممنون حسین رئیس جمهوری پاکستان به ریاض رفت و با ملک سلمان دیدار کرد. در آگوست، وزیر دفاع عربستان به پاکستان سفر کرد و با نخست وزیر و فرمانده وقت ارتش این کشور گفت و گو کرد. در دسامبر این سال نیز ژنرال قمر جاوید باجو فرمانده جدید ارتش پاکستان در اولین سفر خارجی اش به ریاض رفت و میهمان پادشاه، وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش این کشور بود و در فوریه امسال (۲۰۱۷)، وزرای دفاع دو کشور در پایتخت عربستان با هم دیدار کردند.
نیازهای متقابل و پیوند عقیدتی
پاکستان به علت داشتن توان نظامی هسته ای قوی ترین ارتش را در میان کشورهای مسلمان دارد. علاوه بر قدرت اتمی، قدرت ارتش این کشور معلول چند دلیل دیگر است: نزاع طولانی مدت با هند و تجربه سه جنگ با این کشور و یک جنگ با بنگلادش و داشتن درگیری های دائمی مرزی با هند که ضرورت تقویت نیروی نظامی را در این کشور در پی داشته است؛ دریافت کمکهای نظامی فراوان از آمریکا به دلیل روابط نزدیک دو کشور در جنگ سرد (در مقابل روابط هند-روسیه) و پس از آن؛ همچنین خریدهای نظامی فراوان این کشور از غرب (بخصوص آمریکا) و از چین (که بخاطر رقابت با هند، حتی کمکهای نظامی بلاعوض هم به پاکستان ارسال می کند)؛ داشتن ارتش و نیروی زمینی پرتعداد، و پیشرفتهای این کشور در صنایع نظامی. در مقابل، این کشور از نظر اقتصادی بسیار فقیر است. وجود جمعیت بالا و منابع محدود انرژی، اقتصاد این کشور را غیرمولد و ضعیف کرده است.
عربستان سعودی اما وضعیتی معکوس دارد: قدرت اقتصادی بالا و نیروی نظامی ضعیف. ارتش عربستان، حتی با وجود خریدهای کلان نظامی اش، به هیچ وجه با اهمیت استراتژیک این کشور متناسب نیست. به همین دلیل است که دولت ریاض برای حفظ موجودیتش نیازی اساسی به نیروی نظامی آمریکا دارد. اما اعتماد به آمریکایی ها هم مطلق نیست. آمریکا بارها نشان داده که یار وفاداری برای دوستانش نیست و در هنگام نیاز، ممکن است خدمات آنها را نادیده بگیرد و رهایشان کند. این امر در مورد شاه ایران و حسنی مبارک اتفاق افتاد. بنابراین، حکام عربستان نمی توانند چندان از حمایت آمریکا در وقت مقتضی مطمئن باشند. این در حالی است که این کشور به علت رقابت شدید با ایران، و تا حدی عراق و به طور کلی به دلیل ادعای زعامت بر مسلمانان و بویژه اعراب (و رقابت با مصر در این مورد) و داشتن منابع نفتی عظیم و اقلیت بزرگ شیعه که در مناطق نفت خیز شرقی این کشور ساکنند، بیش از یک کشور معمولی به ارتش قوی نیاز دارد، اما به علت جمعیت پایین و نداشتن نیروی پیاده قوی و زیرساختهای لازم و عقب ماندگی تکنولوژیک در زمینه نظامی و فقدان نیروی متخصص در این زمینه و وابستگی کامل به نیروهای خارجی، و عدم داشتن تجربه جنگ گسترده و طولانی مدت، از ارتش پرقدرتی برخوردار نیست. نداشتن ارتش پرقدرت با جاه طلبی های منطقه ای ریاض که در سالهای اخیر رو به فزونی گذاشته هماهنگی ندارد. بنابراین، عربستان به نیرو و تخصص نظامی پاکستان نیاز دارد، و پاکستان به پول عربستان.
همچنین، عربستان برای پیشبرد برنامه هایش از طریق ایجاد گروههای شبه نظامی تروریستی، به پاکستان نیاز دارد. اگر از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم میان افزایش جاه طلبی های منطقه ای ریاض و رابطه با اسلام آباد نیز ارتباط مستقیم وجود دارد. به بیان دیگر، یکی از دلایل افزایش این جاه طلبی ها، پشتگرم بودن ریاض به کمکهای اسلام آباد است. عربستان می داند که داشتن دوستی قدرتمند در مرزهای شرقی ایران، بر توازن قدرتش در مقابل ایران تاثیر مثبت می گذارد. بعلاوه، با نزدیک نگه داشتن پاکستان به خود، ایران را از یک متحد مهم بالقوه محروم می کند. همچنین، این کشور می تواند از طریق پاکستان و بیش از هر چیز بوسیله آموزش و تجهیز نیروهای شبه نظامی افراط گرا بر میزان نفوذ خود در هند و آسیای جنوب شرقی بیفزاید.
پاکستان و عربستان هر دو متحد آمریکا هستند، و هر آنچه در زمینه شک عربستان نسبت به وفاداری نظامی آمریکا صدق می کند، در مورد پاکستان نسبت به وفاداری مالی آمریکا نیز صادق است. پاکستان کشور فقیر و پرجمعیتی است و نیاز به کمکهای خارجی دارد. بخش زیادی از این کمکها از سوی آمریکا تامین می شود، اما آمریکا تاکنون چند بار به علت اختلاف با این کشور کمکهایش را قطع و از این حربه برای فشار بر اسلام آباد استفاده کرده است. بی اعتمادی پاکستان نسبت به کمکهای مالی آمریکا، این کشور را بیش از پیش به داشتن رابطه با عربستان مصمم کرده است. پاکستان همیشه از این نگران بوده که در مواقع حساس، آمریکا هند را ترجیح دهد و پشت آنها را خالی کند. بنابراین، پاکستان سعی دارد حداقل از نظر نظامی، توازن قوای خود را با هند حفظ کند و در این راه، سرمایه گذاری های نظامی عربستان بسیار سودمندند و نیز وامها یا کمکهای مالی بلاعوض این کشور می تواند وابستگی صرف اسلام آباد به واشنگتن و غرب را کم کند. از این نظر، پاکستان، علی رغم نارضایتی آمریکا به چین نیز نزدیک شده است.
رابطه نزدیک با عربستان منافع زیاد ژئوپلتیکی نیز برای پاکستان دارد. پاکستان که مانند عربستان در منطقه حساسی واقع شده، برای حفظ توازن قوای منطقه ای اش از عربستان، که عاملی خارج از منطقه به حساب می آید استفاده می کند. به بیان دیگر، این کشور باید بین دهلی نو و کابل (که روابط رو به رشدی با دهلی دارد) و پکن و تهران و بین مسئله سنی و شیعه از یک طرف و مسلمان و هندو از طرف دیگر، توازن ایجاد کند. در اینجاست که ریاض به یاری اسلام آباد می آید. بعلاوه، پاکستان سعی می کند از طریق عربستان در تحولات خاورمیانه نقش ایفا کند و حوزه تاثیرگذاری اش را از منطقه جنوب آسیا و شبه قاره هند به مناطق دیگر گسترش دهد و از طریق نزدیکی به عربستان، وجاهت خود را در میان مسلمانان سنی مذهب ارتقا دهد. همچنین، پاکستان با تاکتیکِ بازی با کارت عربستان، از ایران (که از برخی نظرها، رقیب محسوب می شود) امتیاز می گیرد. در واقع، نزدیکی با ریاض، در توازن قدرت میان پاکستان و ایران به نفع اسلام آباد تاثیر می گذارد. (اسلام آباد، در سطحی ضعیف تر، از مطرح کردن موضوع گسترش روابط با ایران نیز از عربستان امتیاز می گیرد).
بعلاوه، همکاری با عربستان به پاکستان برای کنترل و حفاظت از کشمیر کمک می کند. اسلام آباد به ریاض اجازه داده از گروههای تروریستی فعال پاکستانی نظیر لشکر جنگوی (که به کشتار شیعیان مشغول است) و لشکر طیبه (که تمرکزش بیشتر بر کشتن هندوهاست) حمایت مالی و تسلیحاتی کند.
رابطه نزدیک عربستان و پاکستان، صرفا برای ایران مضر نیست؛ عربستان از طریق پاکستان اقدام به حمایت از نیروهای افراط گرا در هند، افغانستان، آسیای میانه و روسیه کرده و از طریق خلق و تقویت گروههای تروریستی، حکومتهای این کشورها را تهدید می کند. از این جهت، این کشورها هم از نزدیکی پاکستان با عربستان ناراضی اند. حتی، در سطحی ضعیف تر، آمریکا هم از نزدیکی این دو کشور به هم چندان رضایت ندارد، چرا که این نزدیکی نیاز هر دوی این کشورها را به واشنگتن کاهش می دهد.
نتیجه گیری
همانطور که اشاره شد، وابستگی های پاکستان و عربستان سعودی صرفا بعد اقتصادی و نظامی ندارد. این دو کشور، حتی اگر به هم نیاز نداشتند، بازهم دارای پیوندهای مذهبی و فرهنگی بودند. عربستان به عنوان خاستگاه اسلام و کشوری که مقدس ترین مکانهای مذهبی مسلمین را در خود جای داده، به طور کلی برای مسلمانان و خصوصا برای مردم سنی پاکستان و مشخصا برای جوامع دیوبندی و اهل حدیث این کشور از اهمیت و احترام زیادی برخوردار است. همچنین، همانطور که اشاره شد بخشی از جمعیت پاکستان چندین دهه به عنوان کارگر در عربستان زندگی کرده اند و علاوه بر بعد اقتصادی، از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز با این کشور ارتباط پیدا کرده اند و این ارتباط، پیوند مذهبی دو کشور را محکم تر می کند. جامعه پاکستان، به علت مرزبندی و اختلافات پررنگ مذهبی با هند، که تا حد زیادی شکل دهنده هویت ملی پاکستان است، جامعه ای است که به افراط گرایی گرایش دارد. این کشور در هنگام جدا شدن از هند رسالتی برای خود تعریف کرد و آن سکنی دادن مسلمانان جنوب آسیا بود. از این نظر، مذهب کاملا با هویت پاکستانی عجین شده است، و بین ایدئولوژی رسمی سعودی یعنی وهابیت، که عربستان سعی در نشر آن در مناطق مستعد دارد، و عقاید بخشی از مردم سنی پاکستان، قرابت وجود دارد؛ قرابتی که در کنار منافع استراتژیک دو جانبه، بخصوص در چهل سال اخیر و پس از دوره ضیا الحق، به ایجاد نوعی پیوند اخوت بین دو کشور منجر شده است.
بنابراین، این گمان که احتمال دارد روابط پاکستان با عربستان به دلایلی کاهش پیدا کند یا اینکه برای مثال، ایران یا حتی هند، که نخست وزیرش حدودا یک سال پیش از ریاض دیدار کرد (دیداری که بیشتر به ضرر ایران تفسیر شد تا پاکستان)، می توانند بر میزان و کیفیت این روابط تاثیر منفی بگذارند چندان محتمل به نظر نمی رسد.
عربستان و پاکستان به شدت به هم نیاز دارند و نشان داده اند که می توانند دوستان وفادار و قابل اعتمادی برای هم باشند. دوستی آن دو نه صرفا بر پایه همپوشانی نقاط ضعف بلکه بر بنیانی از ریشه های ایدئولوژیک و فرهنگیِ مشترک بنا شده و بسیار محتمل است که درک متقابل و رو به رشد دو طرف از مزایایی که می توانند در اختیار یکدیگر بگذارند، به تعمیق و تقویت روزافزون روابط آنها در آینده منجر شود.
نظر شما