خبرگزاری مهر، گروه استانها- مونا محمدقاسمی: ۱۲ اردیبهشتماه سال ۹۳، تاریخی غمانگیز برای اهالی موسیقی و هنری ایرانزمین بود، چراکه در این روز قلندر موسیقی ایرانزمین، استاد محمدرضا لطفی رخت سفر بست و به دیار باقی شتافت و درنهایت پیکر این هنرمند در محله سرچشمه گرگان به خاک سپرده شد.
پس از فوت استاد لطفی مسئولان وعده دادند مزار استاد به مجموعهای فرهنگی با کاربری آموزشی و همان رویکردی که استاد قبل از فوتش در ذهن داشت، تبدیل شود.
اما در آستانه سومین سال فوت استاد لطفی هستیم و وضعیت باغمزار این هنرمند شهیر همچنان نامعلوم است. حال که مدت اندکی به زمان برگزاری سومین سالگرد فوت استاد لطفی باقیمانده است عملیات دیوار سازی باغمزار وی توسط شهرداری گرگان آغازشده است.
به همین منظور به سراغ ربکا جلیلی همسر استاد لطفی رفتیم و درآستانه سومین سالگرد درگذشت این هنرمند بزرگ با همسر وی به گفتگو پرداختیم. مشروح گفتگوی ما را در ادامه میخوانید.
*استاد لطفی سالهای قبل از فوتشان تصمیم به ساخت مکتبخانه میرزا عبدالله با رویکرد کارگاه آموزشی داشتند، هدف اصلی استاد لطفی از ساخت چنین مکتبخانهای چه بود؟
استاد لطفی از زمان بازگشت به ایران در اواسط دهه هشتاد به دلیل درخواست بسیاری از مشتاقان، تمایل به فعالیت آموزشی و فرهنگی در زادگاهشان داشتند تا به این وسیله به رشد و پیشرفت هنر موسیقی در گرگان کمک کنند. ازآنجاییکه دغدغه استاد لطفی همواره ایجاد جریان فرهنگی، حفظ و گسترش موسیقی دستگاهی بود؛ بر این باور بودند تنها با برگزاری کلاسهای پیشرفته (مستر کلاس) بهصورت مقطعی این اتفاق نمیافتد، بلکه وجود یک مرکز آموزشی- فرهنگی تحت نظارت خودشان و فعالیت مستمر آن، موجب پویایی فرهنگی خواهد شد.
* درراه محقق شدن این خواسته چه مشکلاتی برای ایشان به وجود آمد؟ آیا همکاریهای لازم برای محقق شدن این امر از سوی مسئولان انجام شد؟
در مصاحبهای که استاد لطفی با روزنامه همشهری گرگان در بهمنماه سال ٩٠ انجام دادند، که متن کامل آن در نامه شیدا شماره ١٣ هم چاپشده، بهصورت مشروح توضیح میدهند در این راه با چه مشکلاتی مواجه بودهاند.
از یکسو نهادهای فرهنگی همکاریهای لازم را با ایشان نکردند، از سوی دیگر برخی مؤسسات فرهنگی بهظاهر مستقل و آموزشگاههای موسیقی موانعی ایجاد میکردند تا این اتفاق نیفتد. یکی از دلایل این امر نگاه صرفاً اقتصادی آنها به مقوله فرهنگ و موسیقی بود. به همین دلیل از حضور هنرمندی در سطح استاد لطفی در گرگان نگران شده و به طرق مختلف سعی میکردند مانع حضور استاد لطفی شوند و یا کاری کنند که این حضور بهاندازه لازم به چشم نیاید. بهطور مثال درست در زمان برگزاری کنسرت و یا کارگاه آموزشی استاد لطفی در گرگان، بهطور همزمان برای سایر اساتید موسیقی، کنسرت یا کارگاه آموزشی برگزار میکردند و یا مثالهای دیگر که مکرراً اتفاق افتاد. من در اینجا به همین بسنده کرده و به احترام نام کسی را عنوان نمیکنم.
درنهایت هم به دلیل نبود همکاری نهادهای فرهنگی و سایر موانع، تصمیم گرفتند بهصورت مستقل اقدام کنند. به همین منظور سال ١٣٩١ دفتری در محله گرگان پارس اجاره کرده و قصد داشتند در ملک شخصی خود که از پدر به ارث برده بودند مرکز فرهنگی- آموزشی مستقلی برپا کنند. در شهریور ٩٢ هم که برای آخرین بار به گرگان آمدند، مجدداً با شورای شهر گرگان جلسه برگزار کردند. به من گفتند شورای شهر قول مساعدت برای تفکیک زمین به ایشان داده و قرارداد امضا کردهاند و قرار شد پس از تفکیک زمین، استاد لطفی در هزار متر آن با هزینه شخصی اقدام به ساخت این مجموعه کنند.
بعد از گذشت چند ماهی که پیگیر صدور سند تفکیکی برای زمین بودند متأسفانه این امر به دلایلی نامعلومی محقق نشد. سرانجام هم با درگذشت استاد در تاریخ ١٢ اردیبهشت ١٣٩٣ این مسئله بهطورکلی منتفی شد چراکه این طرح قائم به حضور شخص استاد لطفی بود.
*شما در مصاحبهای اعلام کردید آرزوی تأسیس خانهای به نام خانه «لطفی» را در تهران با هزینه شخصی دارید. وضعیت این خانه به کجا رسید؟
همانطور که در آن مصاحبه عنوان کردم این آرزوی من هست و هرگاه شرایط اجازه بدهد این کار را انجام میدهم. شاعر گرانقدر احمد شاملو در سال ١٣٧٩ درگذشتند، اما سالها به طول انجامید تا خانه بامداد بتواند پذیرای علاقهمندان باشد. با توجه به چنین تجربههایی، من نیز آگاهانه زمان مشخصی عنوان نکردم. ازآنجاکه انسان از فردای خود خبر ندارد، امیدوارم تا در قید حیات هستم امکان برپایی آن برایم فراهم شود.
* برای انتشار آثار استاد لطفی تاکنون چه اقداماتی انجام دادهاید؟
مطابق قانون، حق نشر آثار هنرمندان پس از درگذشت با وراث است. من یکی از وراث هستم. تا زمانی که تکلیف میراث و آثار استاد مشخص نشود (که همچنان مشخص نشده)، قانوناً مجاز به اقدامی در این زمینه نیستم.
*آیا از شرایط فعلی مزار استاد لطفی راضی هستید؟
در بهمنماه ١٣٩٤ هنگامیکه به دیدار مزار همسرم رفتم با منظره بسیار متأثرکنندهای روبرو شدم. «موقوفه تقی بقال» (نام ساختمان تجاری ساختهشده در ضلع شرقی باغ مزار) رو به اتمام بود، محوطه باغ مزار به حالت مخروبه درآمده و همهجا آشغال ریخته شده بود، حال من از این دیدن این منظره بسیار دگرگون شد.
فردای آن روز فیلم کوتاهی گرفته و برای مهندس سبطی، رئیس کمیته پیگیری باغ مزارو همچنین تعدادی از علاقهمندان فرهنگ و هنر در گرگان ارسال کردم. ناراحتی از بلاتکلیفی و وضعیت نابسامان باغ مزار، شاید هم ارسال این فیلم، موجب شد در اسفندماه ١٣٩٤ تعدادی از دوستداران فرهنگ و هنر گرگان، شهرداری را متقاعد به تخصیص امکانات برای سامان دادن موقت باغ مزار کرده و به همت ایشان محوطه از آن حالت رقتانگیز درآمد. پس از ٢٢ ماه بلاتکلیفی و عدم رسیدگی (از اردیبهشت ٩٣ تا اسفند ٩٤) محوطه سامانی یافت، خوشحالم؛ اما از اینکه محیطی فرهنگی پیرامون باغ مزار ایجاد نخواهد شد، متأسفم
*تا چه اندازه از وضعیت باغمزار اطلاع دارید؟
در تیرماه سال گذشته نخست خبری مبنی بر رد طرح باغ مزار منتشر شد. در آذرماه ٩٥ هم نامهای از آقای صادقلو شهردار گرگان خطاب به آقای قدس مفیدی، رئیس شورای شهر گرگان در فضای مجازی منتشر شد که در آن اعلام کردند تصمیم گرفتهشده «شهرداری پس از انجام تشریفات قانونی نسبت به احداث پارک محلهای در عرصه موجود اقدام کند ضمناً ایجاد این پارک با وسعت قابلتوجه پاسخ گوی نیاز آن محله بوده و ضرورتی به توسعه ندارد».
هنگامیکه مجدداً از آقای مهندس سبطی سؤال کردم که چرا در جریان برگزاری جلسات و تصمیمگیری قرار نگرفتهام، ایشان پاسخی ندادند. شاید دیگر سمت ریاست کمیته پیگیری باغ مزار را ندارند یا این کمیته از طرف شورای شهر دیگر وجود ندارد. بنابراین در پاسخ شما میگویم از اینکه بالاخره پس از ٢٢ ماه بلاتکلیفی و عدم رسیدگی (از اردیبهشت ٩٣ تا اسفند ٩٤) محوطه سامانی یافت، خوشحالم؛ اما از اینکه محیطی فرهنگی پیرامون باغ مزار ایجاد نخواهد شد، متأسفم.
* شما بهعنوان همسر استاد لطفی از مسئولان چه انتظاراتی دارید؟ آیا این انتظارات محقق شده است؟
بعدازاینکه این محل برای خاکسپاری استاد انتخاب شد، انتظار من و همه علاقهمندان استاد لطفی، همیشه این بوده که فضایی شایسته ایجاد شود. البته انتظار شخصی من این بود که حداقل در جریان امور مربوط به باغ مزار قرارگرفته و امکان ابراز نظر داشته باشم، اما علیرغم تقاضای من برای در جریان قرار گرفتن امور مربوط به باغ مزار، تنها از طریق رسانهها در جریان برگزاری جلسات و یا اتفاقات رخداده برای باغمزار ازجمله کشت بادمجان و ... قرار گرفتم.
این امر بدیهی، به دلایلی که برای من غیرقابلقبول است محقق نشد. من مانند هر علاقهمند دیگر از طریق رسانهها در جریان قرارگرفتهام. گویی پیکری که در مقابل چشمانم به خاک سپرده شد متعلق به فردی نبوده که من بهترین سالهای عمرم را، از آغاز زندگی مشترک تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کرد، در کنار او سپری کردم. در نامه شهردار گرگان عنوانشده که بارها با بستگان و خانواده استاد لطفی جلساتی برگزارشده است. من هرگز نمایندهای از جانب خود در رابطه با باغ مزار معرفی نکردم، هیچگاه به جلسهای دعوت نشده و ناخواسته حذفشدهام. بنابراین هر جا در مراسلات و گزارشهای مربوط به باغ مزار صحبت از خانواده استاد لطفی میشود، مقصود «خانواده استاد لطفی منهای همسر ایشان» است.
*شما در مقابل این رفتارها چه برخوردی نشان دادید؟
در سال گذشته من به نشانه اعتراض به همین مسئله در هیچیک از مراسمی که برای استاد لطفی برگزار شد شرکت نکردم. در آستانه سومین سال درگذشت همسرم هم اعلام میکنم مادامیکه اجازه همفکری و مشارکت در تصمیمگیری از من دریغ میشود، در هیچ مراسم رسمی شرکت نمیکنم.
این برخورد بیانگر رعایت نکردن حقوق و شأن زن و بیبها جلوه دادن جایگاه همسر است. من این حذف عامدانه را بیاحترامی به خود، هم در مقام یک زن و هم در مقام همسر یک هنرمند تلقی میکنم و اعتقاددارم این کار مصداق بیاحترامی به خود هنرمند است. بنابراین نیازی نمیبینم تا با حضور خود بهصورت فرمالیته در مراسم، مهر تأیید بر این برخورد غیرفرهنگی و نادرست بزنم. هیچگونه مسئولیتی هم در مورد تصمیماتی که بدون اطلاع اینجانب اتخاذ میشود متقبل نمیشوم. امیدوارم مسئولین محترم و افرادی که جریان امور را به دست گرفتهاند در خصوص باغ مزار آنچه صلاح است را انجام دهند. انشا الله خیر است. مسلماً هر اتفاق مثبتی که در رابطه با باغ مزار بیفتد موجب آرامش روح استاد لطفی و خشنودی علاقهمندان ایشان بوده و شادی قلبی مرا هم به همراه دارد.
نظر شما