خبرگزاری مهر، گروه استانها- مونا محمدقاسمی: یکی از ابزارآلات موسیقی که همواره آوا و نوایش برای مخاطبان گوشنواز بوده و چشمها به هنگام نواخته شدنش خیره میماند، «دف» است. نحوه اجرای هنرمند موزیسین همواره نقش مهمی در معرفی سازی که مینوازد به مخاطبانش دارد.
احمد پور اکبر ۲۹ ساله، مدرس و نوازنده سازهای کوبه ای است که با دفنوازی خود خیلیها را مشتاق این ساز کرده است، وی یکی از اعضای گروه «راز و نیاز» سالار عقیلی است و سرپرست گروه دفنوازی اهوراییان در گرگان را بر عهده دارد. پور اکبر از سن پنجسالگی شروع به آموختن سازهای کوبهای کرد و در این راه از شاگردی بیژن کامکار بهره برده است.
خبرگزاری مهر با این هنرمند خوش آتیه گلستانی گفتگویی انجام داد که در ادامه میخوانید.
*نواختن سازهای کوبهای به پیشنهاد چه کسی و در چه سنی آغاز کردهاید؟
پدرم مرا از سن پنجسالگی با خود به ورزش باستانی میبرد و من همیشه کنار مرشد میایستادم و نحوه نواختن و خواندن مرشد را نگاه میکردم و به شکل ناخودآگاه همان حرکات را در منزل روی وسایل پیاده میکردم تا اینکه خانوادهام متوجه علاقه بیشازحد من به سازهای کوبهای شدند و برایم ضرب کوزهای خریدند؛ اما با بیشتر شدن علاقه من به این سازها درنهایت مرا در کلاسهای استاد جمشید داوری ثبتنام کردند، بعدها ساز «دف» را هم در همان زورخانه (ورزش باستانی) توسط استاد محسن برادران دیدم که به آن علاقهمند شدم و در کنار دیگر سازهای کوبهای با جدیت به یادگیری آن پرداختم.
*فعالیت هنری خود ا چگونه آغاز کردید و ادامه دادید؟
من تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته عکاسی به پایان رساندم، از سال ۸۳ با عضویت در گروه «درویش خان» به اجرای موسیقی صحنهای پرداختم، از سال ۸۷ گروه دفنوازان اهورائیان را تأسیس کردم، مدتی را با گروههای «نوا» از شاهرود، «چکاوک» از گرگان و همچنین گروههای «اشراق» و «پالیز» (قزاقزستان) همکاری داشتهام. از سال ۹۲ هم به عضویت گروه «راز و نیاز» به سرپرستی سالار عقیلی درآمدهام و با این گروه اجراهایی ازجمله «باغ عفیفآباد شیراز»، برج میلاد در سال ۹۲، اجرا در تالار وحدت و ... را تجربه کردهام.
*مشوق اصلی شما درزمینهٔ یادگیری موسیقی چه کسی بود؟
قطعاً خانواده نقش به سزایی در این زمینه داشتند، پدرم همیشه میگفت به درسم بیشتر از موسیقی توجه کنم اما من روی هنرم زوم کرده بودم و برای رسیدن به این جایگاه سختیهای زیادی را متحمل شدم و درواقع پافشاری و پیگیری خودم بوده که توانستم به اینجا برسم.
*کمی در رابطه با ساز دف صحبت کنید.
ساز «دف» در حین سادگی بسیار ساز هیجانی، پرقدرت و معنوی است و از کردستان و از دل خانقاه دراویش بیرون آمده است. این ساز که مورد توجه قرار میگیرد در ابتدا «دب» تلفظ میشده که بهمرورزمان تبدیل به دف شده است. نکتهای که وجود دارد این است که این ساز به شکل مقامی تدریس شده و مقام «حی الله»، «لا اله الی الله» و ... از مقامهای آن بوده است، دف در اصل باید پوستی باشد اما در مناطق رطوبتی از پوستهای استفاده میشود که رطوبت آن را اذیت نکند.
*وضعیت آموزش سازهای کوبهای را در گلستان چگونه ارزیابی میکنید؟
درگذشته تنها یک استاد تنبکنوازی بود و آنهم جمشید داوری نام داشت که اکثر اساتید فعلی تنبکنوازی و سازهای کوبهای در گرگان پرورشیافته نزد این استاد هستند؛ اما حالا بهجایی رسیدهایم که افراد کم سن و سالی نه در قالب استاد بلکه در قالب یک معلم خوب میتوانند شاگردان خوبی پرورش دهند. اما متأسفانه تمامی افرادی که به کار آموزش میپردازند از تجربه کافی برخوردار نیستند و من شاهدم هنرجویی صرفاً به دلیل تعاریف استادش و حس اعتمادبهنفس کاذبی که در او وجود دارد شروع به آموزش میکند و ضعف این افراد در تدریس ضربهاش را به سایر اساتید این حرفه که آموزش حرفهای ارائه میکنند، میزند.
*برای تدریس موسیقی بهغیراز مهارت ساز دادن چه توانایی دیگری لازم است؟
من همیشه به شاگردانم میگویم برای شروع به کار تدریس موسیقی تجربهای بیش از ۱۰ ساله نیاز است. به نظر من یک هنرمند باید مزه صحنههای مختلف هنرش را تجربه کند تا برای هنرجوهایش حرفی برای گفتن داشته باشد، تنها با گذراندن یک دوره دوساله نمیتوان مربی خوبی بود و هنرمند برجستهای را تربیت کرد.
*لطفاً در این رابطه بیشتر توضیح دهید.
زمانی که من بهعنوان مربی صحنه کنسرت و یا برنامههای بزرگ را تجربه نکرده باشم قطعاً نمیتوانم از احساس روی صحنه بودن، از تجربیاتی که نیازمند حضور روی صحنه است و ... به سؤالات هنرجوهایم در این زمینه پاسخ دهم. من معتقدم یکی از دلایلی که موسیقی از اصل خودش دور میشود و به بیراهه کشیده میشود همین است.
بهعنوانمثال از برخی هنرجوهایی که قبلاً دورهدیدهاند میخواهیم مقام «لا اله الی الله» را بنوازد اما متوجه میشویم براش جالب نیست و یا نمیشناسد، اما اگر ریتم عربی باشد برایش زیباست چون قبل از آن پیش مربی آموزشدیده است که مقام «لا اله الی الله» را نمیشناسد و این عوامل باعث میشود ریشه این ساز از بین برود.
*خیلی از هنرمندان میگویند هنر صرفه اقتصادی ندارد، نظر شما چیست؟
خیلی از هنرمندان این جمله را میگویند اما من میگویم اصلاً اینگونه نیست و کار هنری برای افرادی که حرفهای آن کار را انجام میدهند صرفه اقتصادی دارد. برای اینکه هنریک هنرمند درآمد مناسبی داشته باشد نیاز است آن هنرمند زمان زیادی را برای به دست آوردن تجربه صرف کند و درراه رسیدن به هدفش از کوششی دریغ نکند.
زمانی که هنرمند سازی را مینوازد و آن موسیقی بر دل مخاطب مینشیند و در روح و روانش تأثیر میگذارد آن قسمت روحنواز مربوط به بُعد معنوی هنرمند بوده که به مخاطب ارائهشده است
*مخاطبان زیادی که دفنوازی شمارا دیدهاند معتقدند در دف زدن از تمام احساس خود مایه میگذارید و از حرکاتتان در حین اجرا این امر هویداست. این حرف چقدر درست است؟
من معتقدم زمانی که هنرمند سازی را مینوازد و آن موسیقی بر دل مخاطب مینشیند و در روح و روانش تأثیر میگذارد آن قسمت روحنواز مربوط به بُعد معنوی هنرمند بوده که به مخاطب ارائهشده است. من هم تلاش میکنم با تمام احساسم این کار را انجام دهم تا مخاطبینم متوجه شوند با تمام قلبم برای آنها مینوازم.
از دید من نحوه نواختن ساز یک هنرمند میتواند تمام احساساتی ازجمله خشم، خوشحالی و یا ناراحتی را به مخاطب منتقل کند و من در بین هنرجوهایم بهخوبی میتوانم منظم و مرتب بودن هنرجو و یا ... را از روی ساززدنشان تشخیص دهم.
*دفنواز موردعلاقه شما چه کسی است و دوست دارید راه چه کسی را در این زمینه ادامه دهید؟
از هنرمندان گذشته «خلیف میرزا آغوسی» یکی از دراویش خانقاه و استاد فرنام (استاد دایره) و از هنرمندان فعلی بیژن کامکار و عطاءالله یاسینی. من عقیده دارم هر هنرمندی باید راه خود را در چهارچوب اصول و قوائد صحیح پیاده کند.
*استقبال خانوادهها از کلاسهای موسیقی چگونه است، آینده موسیقی گلستان را چه طور ارزیابی میکنید؟
استقبال خانواده ها و مردم از هنر موسیقی خوب بوده و به نظر من آینده ۱۰ سال موسیقی ما تأمینشده است چراکه میبینیم خانوادهها از سن ۵ سالگی فرزندان خود را برای یادگیری موسیقی به آموزشگاهها میآورند، اما ۲۵ سال گذشته در زمان ما اینگونه نبود و شاید در محلهای که من زندگی میکردم و یا خانوادهام تنها من بودم که به کلاس موسیقی میرفتم.
*در طی تمام این سالها آیا شده به کنار گذاشتن ساز فکر کنید؟
در سال ۸۲ برای من کسالتی پیش آمد که تا یک سال و نیم نتوانستم ساز بنوازم اما آنطور که خودم بخواهم قهر کنم و به سمت ساز نروم نبوده و به قول استاد کامکار این ساز هست که با ما قهر میکند و ممکن است بعد از مدتی که طرفش نروی بدقلقی کند.
نظر شما