با پايين رفتن ازچندين پله وسط پارك به درب ورزشگاه مي رسي اما درسر در آن تابلويي كه نشان دهد اينجا ورزشگاه است نمي بيني. تنها پارچه اي كوچك چشمت را نوازش مي دهد كه روي آن نوشته: " به چند نفر راننده متاهل نيازمنديم. آژانس استقلال"! با خود مي گويي شايد اينجا آژانس استقلال است زيرا تعداد ماشين هاي پارك شده درون آن ذهنت را به اين سمت مي برد كه شايد اينجا ورزشگاه استقلال نباشد و پاركينگي است براي اهالي محله نازي آباد! وقتي دربان را جلوي درب مي بيني كه از اشخاصي كه ورود و خروج مي كنند وجهي را دريافت مي كند شكت تبديل به يقين مي شود كه اينجا پاركينگ هم هست. پاركينگي در كناريك آژانس كه راننده متعهد و متاهل نيازمند است!
پس از ديدن اين صحنه ها كه خود كفايي باشگاه استقلال را در كسب درآمد نشان مي دهد بايد به دنبال مكاني ورزشي باشي كه نشان دهد اينجا تكه اي از خانه استقلال است. البته نه مانند آن استخري كه نه آبي دارد و نه امكاناتي. استخر جلوي درب خالي از آب و هياهوي بچه هاست كه انگار فقط در تابستان اجازه تن به آب زدن دارند!
اينجا ورزشگاه مرغوبكاراست ، ورزشگاه استقلال. اين را مي تواني از صداي توپهاي بيليارد بفهمي. سالني كوچك كنار درب اصلي ورزشگاه كه محلي است براي سرگرمي جوانهاي جنوب شهر. جوانهايي كه پول مي دهند تا ساعتي و دقيقه اي سرشان گرم باشد. پول تو جيبي اين جوانها كجا مي رود؟ مي رود درجيب استقلال يا ...؟
كنارسالن بيليارد سالني سرپوشيده قرار دارد كه جلوي درب آن نوشته ورود آقايان ممنوع. يعني اين مكان متعلق به خانمهاست. اما چند خانم ورزشكار از باشگاه استقلال درسالن سرپوشيده ورزشگاه مرغوبكار تمرين مي كنند؟ اصلا مگر استقلال در زمينه ورزش بانوان فعال است؟!
انبوه ماشينهاي پارك شده در دل ورزشگاه، بوفه اي كه در كنار اتاق مديريت جاي گرفته، مديري كه حاضر است با تو بحث قرمز و آبي كند اما اطلاعاتي از اين مكان ورزشي در اختيارت قرار ندهد! اينها را همه مي توان با چشم ديد.
روبروي بوفه زمين چمن شماره دو ورزشگاه خود نمايي مي كند. اما نماي آن به هر چيزي مي خورد جز يك زمين چمن فوتبال. چمن كه نه علف هرز! بيچاره جواني كه به عشق استقلال و پيراهن آن بايد صبح تا شب در اينجا عرق بريزد. مي گويند اين زمين در اختيار مدرسه فوتبال است ، مدرسه اي كه حتما رايگان به بچه آموزش نمي دهد. پول مي گيرد و آموزش عرضه مي دارد. پولش كجا مي رود؟ در جيب استقلال و يا شايد...؟
بازهم يك سالن بيليارد ديگر. بزرگتر از اولي با اسمي با پسوند آبي! كنارش سرويس بهداشتي كه رنگ بهداشت را به خود نديده! آن طرف سالن بدنسازي و كشتي با امكاناتي در حد صفر! نوجوان ورزشكار با چه جراتي اينجا ورزش مي كند! و در آخر يك زمين چمن ديگر كه فقط اندكي با زمين قبلي تفاوت دارد. پستي و بلندي آن بيش از سطح هموار است! چمن روي آن جنسي ناياب است! دروازه ها تور ندارد! نيمكتهاي اطراف زمين فرسوده است. مثل ضلع شمالي ورزشگاه كه فرو ريخته و... شايد كل اعتبار اين ورزشگاه قديمي چند ماشيني گران قيمتي باشد كه كنار همين زمين چمن شماره يك پارك شده است و صداي معدود تماشاگراني كه اين روزها سكوت را بيشتر از فرياد مي پسندد.
حرف و حديث پيرامون اين تكه فراموش شده از باشگاه استقلال زياد است. گفته مي شود در زمان مديريت دكتر قريب در باشگاه استقلال اين ورزشگاه قديمي به مدت 7 سال به يكي از مسئولان باشگاه واگذار مي شود تا ضمن مرمت و بازسازي آن را در اختيار باشگاه بگذارد و از امكانات جانبي آن كسب درآمدي براي باشگاه استقلال كند و سهمي براي خود بر دارد.
در حاليكه طبق قرار قبلي قرار بود اين ورزشگاه محل درآمدي هر چند اندك براي باشگاه باشد اما مسئولي كه اين ورزشگاه را از دكتر قريب اجاره كرده بود آنرا به محلي براي كسب درآمدزايي بيشتر براي خود قرار داده بود و پس از گذشته چند سال نه تنها شاهد مرمت و تعمير اين ورزشگاه نيستيم بلكه بر ويراني هاي ان نيز افزوده شده است. اين در حاليست كه مسئولان باشگاه استقلال براي اجاره زمين تمرين اين روزهاي خود آراره نقاط مختلف تهران هستند و زمين تمرين مشخصي ندارند.
در اين مورد گفته مي شود مسئولي كه اين ورزشگاه را از مديريت وقت باشگاه استقلال اجاره كرده است به خاطر راه اندازي آژانس كرايه اتومبيل و سالن هاي بيليارد و ساير منابع پول ساز به درآمد قابل توجهي دست يافته است اما ظاهرا هيچيك از مسئولان استقلال نخواسته اند و يا نتوانسته اند وضعيت اين ورزشگاه را مشخص كنند.
نظر شما