به گزارش خبرنگار مهر، نسرین فرخ پیام شامگاه پنجشنبه در آئین بزرگداشت عطار نیشابوری به میزبانی سالن اجتماعات شهید بهشتی آموزشوپرورش شاهرود بابیان اینکه همه انسانها بهصورت ذاتی خداجو آفریدهشدهاند، ابراز داشت: اولین مأخذ در ادبیات عرفانی را میتوان به منطقالطیر و مثنوی مولانا را نام برد و باید گفت بااینکه سنایی غزنوی در آغاز این راه قرار دارد این غربت و دردناکی روح انسان را حتی از اسطوره هبوط آدم از بهشت عقبتر و به عالم زر، اولین روز خلقت میبرد که همه انسانها در پیشگاه خداوند حاضرشده و درحالیکه همه در آن مستی عرفانی غرق بودیم پا به دنیا گذاشتیم و زمانی حیات آغاز شد نقطه انفصال روح انسان از عالم بالا شروع شد.
وی افزود: در ادیان و آموزههای دینی نیز به غم و غربت دوری از عالم معنا بسیار اشارهشده است و با کلماتی مانند ابتلا و امتحان اشاره میکند.
غربت روح موضوع محوری ادبیات عرفانی
استاد ادبیات دانشگاه بابیان اینکه از جایگاه وطن جدا و درگیر حوادث جسمانی و تعلقات دنیایی شدهایم و مبدأ اصلی خودمان را از یاد برده و تنها زمانی متوجه این موضوع شدیم که دیدیم از آن صفای اهورایی و از پاکی ذات طبیعت دور افتادیم، ابراز داشت: انسانها از این دوری نالهها و شکوهها کردند که انعکاس آن را شاعران و عارفان بزرگ در منظومههای بلند خود مانند منطقالطیر عطار فراهم کردند بعد از سنایی غزنوی این فراق و دردمندی را در مخزنالاسرار نظامی مشاهده میشود و بعدازآن اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم با ظهور اسطوره خراسان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری این مسئله نوستالژی و غربت روح موضوع محوری برای ادبیات عرفانی قرار گرفت.
فرخ پیام بابیان اینکه مولانا مقلد عطار و جا پای او گذاشته است، تصریح کرد: در ۲۶هزار بیت مثنوی مولانا با تمثیلهای گاه بسیار دشوار و عمیق مداوم سخنش از دوری و دردمندی روح انسان است و تأکید میکند که انسان باید دردمند این جدایی و فراق باشد، انسان باید از این دوری ناله کند و در خواب و رؤیای خودش عالم ملکوت زادگاه اولیه را ببیند.
وی افزود: انسان تنها موجودی است که از عالم ملکوت جدا شد که باید گفت بشر دچار فراق و غربت روح شد تا جایی که در نی نامه مولانا فغان میزند که حتی در قرن هشتم لسانالغیب حافظ شیرازی او نیز از غربت روح بسیار ناله میکند.
شاعران و نویسندگان معاصر در جستجوی حلقه گمشده
استاد ادبیات دانشگاه بابیان اینکه در ادبیات معاصر گرچه صبغه عرفانی خیلی کمرنگتر شده اما تمام شاعران و نویسندگان معاصر نیز مدام در حال گریز به ناکجاآباد کودکی هستند، ابراز داشت: در آثار ادبیات معاصر بسیاری از آنها با زبان امروزی از درد روح مینالند و اصلاحات پیشین را به کار نمیبرند چراکه زمانی سهراب در شعر خود به این موضوع که مرا به کودکی شور آبها ببرید به اول خلقت اشاره میکند.
فرخ پیام در ادامه تصریح کرد: در زبان استاد شفیعی کدکنی درد فراق را بسیار مشاهده میکنیم ایشان درد فراق وطن نداشتند اما نیمی از اشعار او به درباره دوری از زادگاه و درد جدایی از نیشابور است، در دستگاه فکری او نیشابور مرزهای جغرافیا نیست و این امر تبدیل به فلسفه عمیق عرفا میشود و یکی از دلایلی که او از فراق ناله میکند به خاطر تأثیرپذیری شفیعی کدکنی از عطار است چراکه سالیان درازی را ایشان صرف عطار پژوهشی کرده و خیلی از نوستالژیهای او را در شعر استفاده میکند.
وی بابیان اینکه نوستالژی روح در ادبیات معاصر ایران برجسته است، افزود: عطار بهعنوان اولین فرد، مسئله غربت روح انسان را به شکل مدون و اصولی محور اصلی کل ادبیات فارسی قرار میدهد که باید گفت عطار به یک موضوع ایمان دارد و آن دوبعدی بودن روح وجود انسان است و عطار آن را با توجه به آموزههای قرآنی پذیرفته که یک بعد انسان از آب و گل دنیا تشکیلشده و نمیتوانیم پشت پا به همه نعمتهای دنیا بزنیم اما باید توجه داشت روح در کنار جسم قرار دارد و چون متعلق به عالم بالا است همیشه در کشمکش با جسم خاکی قرار دارد.
درراه عرفان هر انسان مدعی نمیتواند وارد شود
استاد ادبیات دانشگاه بابیان اینکه عطار هرگز دنیا جویی را رد نمیکند و در اندیشه سترگ عطار پشت پا زدن به دنیا بهطور کامل نمیگنجد، ابراز داشت: عطار دائم تأکید میکند که مرغدل انسان در قفس جسم اسیرشده و باید خودش را از اسارت این قفس برهاند و ما را از درگیر شدن به دنیا و از اینکه روح خود را وابسته به دنیا کنیم بر حذر میکند و تأکید دارد روح متعلق به عالم بالا است و باید به آنجا برگردد.
فرخ پیام ادامه داد: عطار در اشعارش به عظمت انسان تأکید میکند که یک موجود پست و درمانده نیست شاید در برابر عظمت الهی کوچک باشد اما چون از اصل دور شده همانند اصل محسوب میشود و باید خود را به او متصل کنیم، از دیدگاه عطار یعقوبیانی هستیم که باید خو را به یوسف حق برسانیم.
وی بابیان اینکه نظر عطار درباره عشق متفاوت است، ابراز داشت: عرفا و شعرا به این اعتقاددارند که انسان با نسیم عشق تجلی پیدا میکند و تنها موجود عاشق عالم هستی انسان است و همین او را از فرشتگان مقرب الهی متمایز میکند.
نظر شما