به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح جلسه اخیر درس اخلاق آیت الله صدیقی در تاریخ ۴ اردیبهشت ماه است که در ادامه می خوانید؛
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربّ العالَمین وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومِ الدّینِ».
«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی * وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی * فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»[۲]
مبعث؛ عید بزرگ مسلمانان و بشارتی برای جهانیان
بزرگترین عید بشریت و بلوغ نسل انسان برای دریافت آخرین فیض و کمال مقدّر برای انسانیّت را تبریک عرض میکنم. جهان در چنین موقعیّتی قرار گرفت و این آمادگی را پیدا کرد تا پروردگار متعال کاملترین، شریفترین، وجیهترین، جمیلترین، کریمترین و مقرّبترین بندهی خود را به عنوان آخرین سفیر به سوی انسانها فرستاد تا مسیر رسیدن به قلّهی قرب خدا و تخلّق به جمیع اخلاق الهی برای بشریّت حاصل شود. از این جهت امشب شب طلوع خورشید کامل هدایت الهی است؛ هم در بعد معرفت و هم در بعد ظرفیّت و هم در بعد مجاهدت.
سلمان فارسی؛ یار راستین پیامبر (ص)
اگر آیات اوّل سورهی مبارک «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در زمان حضرت موسی یا عیسی یا ابراهیم خلیل نازل میشد هیچ کسی توان دریافت این را نداشت، نمیفهمیدند و نمیکشیدند. امّا خدای متعال به حضرت نبی سلمان داد، صاحب سرّ داد که وقتی از حضرت امیر دربارهی سلمان سؤال میکنند میفرمایند: چه بگویم در مورد کسی که به او علم اوّلین و آخرین داده شده است. وجود او دریا بود. لذا اگر دریای علم در او ریخته میشد میکشید و تحمّل آن را داشت، جزء اصحاب سرّ نبیّ مکرّم اسلام است. بر حسب روایتی از وجود نازنین حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام) خدای متعال میدانست در آخر الزّمان اقوامی میآیند که اینها متعمّق هستند، ژرف اندیش هستند، عمیق هستند. لذا خدا اوایل سورهی مبارکهی حدید و سورهی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را نازل کرد.
معرّفی قرآن با عنوان «قول ثقیل»
در امم سابق برای پیامبران سلف یک چنین ظرفیّتها و استعدادهایی وجود نداشت. این استعداد برای زمان پیغمبر به بعد است که از زمان پیغمبر شروع شده است و اوج آن در زمان حضرت حجّت (ارواحناه فداه) خواهد بود. لذا اینکه خدای متعال قرآن را قول ثقیل معرّفی کرد «سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»[۳] و چون قول ثقیل است فرمود: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»[۴]
زمین، دریاها، کوهها، ستارهها، اجرام کیهانی ظرفیّت جذب قرآن را ندارند. یک «بِسمِ الله» قرآن کریم که حاوی اسم اعظم است عالم را آب میکند، ولی خدای متعال به بشر آخر الزّمان این ظرفیّت را داد که اگر به همهی اسرار قرآن آشنا شود کشش آن را دارد و میتواند تحمّل کند.
نبیّ اکرم (ص)؛ نخستین و والاترین معلّم انسانها
وجود مبارک پیامبر خدا معلّم است. قوانینی در بعد معرفتی و معارف حقّهی الهی آورده است. آنچنان اسرار عالی را در معقول، در مشهود، در مشروع آورده است که عقل بشر مبهوت میشود. پیغمبری که درس نخوانده است و استاد ندیده است، در محیطی که دانشگاه و حوزه و دانشمند ندارد، یک دین جامعی در بعد حکمت و عقل آورده است و بالاترین قوانین عقل پسند را در بعد قرآن ارائه فرموده است.
در بعد عرفان کسانی را وجود نازنین پیغمبر خدا رادار از راه دور بوده است برای دلهای آنها (وجود نازنین پیغمبر خدا راهنمای راه دل کسانی بوده است که در بعد عرفان قدم گذاشتهاند). بعضیها بودند که پیغمبر را ندیدند ولی آنچنان تصرّفات ولایی پیامبر اکرم از راه دور وجود آنها را خالص کرد و تمام وجود آنها را و غبارهای دل آنها را زدود که آنها با اینکه پیغمبر را ندیده بودند دنبال پیغمبر بودند. یعنی مجذوب سالک بودند. این از آن عظمتهای بیبدیل پیغمبر ما است.
مرحوم حاج هادی ابهری؛ از عاشقان اباعبدالله (ع) و فردی صاحب ضمیر
اگر ما در زمان خود میشنویم که بزرگانی مانند آیت الله خوشوقت (رضوان الله علیه) و دیگر شاگردانِ علّامهی طباطبایی بزرگوار به یک فرد صالحی مانند حاج هادی ابهری میگویند این فرد مجذوب بوده است. آدم درس نخواندهای بود، ولی هر کاری که میخواست بکند، هر حرفی میخواست بزند، هر جا میخواست برود لازم نبود کسی به او بگوید. خدا در وجود او یک جاذبهای به سوی انوار الهی قرار داده بود، چه مجلس نورانی بود، چه کار نورانی بود هدایت شده بود. خود به خود به آن طرف کشیده میشد. وقتی از امیر المؤمنین درخواست میکند یا علی! از آن قشنگها (چیزهای زیبا) میخواهم، به مدرسهی سیّد کشیده میشود. از حضرت علی (علیه السّلام) درخواست کرد و از حرم که بیرون آمد دید دارد به آن سو کشیده میشود. مجذوب شده است و دارد به مدرسهی سیّد میرود. آنجا رفت و دید یک پیرمردی از یک حجرهای بیرون آمد و وجود او نورانی است. فهمید آن چیزی که از امیر المؤمنین خواست همین است و آنجا دلها به هم اتّصال پیدا کردند.
یا در آن زمان خفقان رضا خانی که مجالس روضه تعطیل بود، قدغن بود، لعنت الله علی رضاخان و علی ولده و علی اشیائه و اتباعه. خدا انگلیس را نابود کند که یک فرد شرور را بر ایران مسلّط کرد، چادر زنها را برداشت، عمّامهی علما را برداشت و مجلس امام حسین (علیه السّلام) را قدغن کرد. ولی حاج هادی ابهری به محض اینکه وارد تهران میشود به اتّفاق یکی دیگر از صلحا میگوید به مجلس روضهای برویم. بدون اینکه کسی پرچمی نشان دهد سر از یک مجلس روضهای در میآورند که گفتند آن مجلس روز عاشورا بود، بیرون آمدند و در مسجد مرحوم آیت الله کاشانی (رضوان الله تعالی علیه) رفتند.
جلوههایی از حقیقت وجودی پیامبر اعظم (ص)
این جذبهی وجودی وجود را آنچنان شفّاف میکند که مغناطیس وجود نبیّ مکرّم اسلام که مغناطیس عرشی است از صدها فرسنگ این را جذب میکند، بدون اینکه کسی به او بگوید، بدون اینکه فلشی وضع شود خود به خود کشیده میشود.
اینکه شما میبینید جناب اویس قرن نه یک ساعت پای درس پیغمبر بود، نه معلّمی در یمن برای او بود ولی کشیده میشود. وقتی به مدینهی منوّره میآید هنوز پیغمبر را ندیده است، زود برمیگردد. وجود نازنین پیغمبر خدا میفرمایند: من از طرف یمن بوی بهشت میشنوم، چه کسی آمده بود؟
این جذبهی وجودی است، در آنجا تعلیم نبود. این بعد تزکیه است، بعد تصرّفات ولایی نبیّ مکرّم اسلام است. همینگونه که خود او معلّم نداشت
نگار من که به مکتب نرفت و درس نخواند به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
همانطور که خود او که درس نخوانده بود، جذبههای الهی او را ذوب در ذات احدیّت کرده بود، برای علم خدا مظهریّت داشت.
ارتباط وجودی علی (ع) با پیامبر اکرم (ص)
پیغمبر خدا بر همه چیز احاطه داشت. اینکه وجود نازنین امیر المؤمنین تعبیر میکند: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ»[۵] تواضع اعجوبهی خلقت، مجذوب شدن مَظهَر العجایب و مُظهِر الغرایب در برابر نبیّ مکرّم اسلام. حضرت امیر (علیه السّلام) در محضر پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه) مانند یک برده در برابر مولا بود. آن وقت علی کیست؟ تمام عالم مات علیّ بن ابیطالب است، امّا او در برابر پیغمبر خدا این چنین است. آیا خود امیر المؤمنین در کنار پیغمبر اکرم… پیغمبر با گفتگو به او درس میداد؟ برای او کتاب ورق میزد؟ برای او کلاس امتحان گذاشته بود که امروز درس بخواند یا فردا امتحان بدهد؟ اینطور نبود؛ «عَلَّمَنِی أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْم»[۶] تعلیم وجودی بود، تعلیم جذبهای بود، نظر بود. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند بود. وجود مقدّس امیر المؤمنین (علیه السّلام) نسخه برابر اصل پیامبر بود، ولی در این نسخه بودن مسئله مفاهیم نبود. این ارتباط وجودی با وجودی بود. «نُورٌ عَلی نُور»[۷] بود، «یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه»[۸] بود. این جذبهها جزء خصایص نبیّ مکرّم اسلام است که دلها را با تصرّفات ولایی خود احیاء میکند.
برخورد پیامبر با منافقان و کفّار
آن وقت این جامع ازداد بودن دین پیغمبر که «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[۹] این رحم، این دلسوزی، این احترام، این اکرام، این ادب، این تواضع، این احسان، این ایثار، این اطعام جزء جلوههای محبّت است. امّا جبهه رفتن، شمشیر زدن، کافر کشتن، منافق را از پا در آوردن درست مقابل محبّت است. پیغمبر دینی آورده است که در این دین که خود او مظهر دین خود است نسبت به کفّار و منافقین مأمور است که غلظت نشان دهد. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[۱۰] این دین رحمانی که آقایان معنی آن را نمیدانند و میخواهند غیرت را از جامعه اسلامی بگیرند، وجود نازنین پیغمبر در مقام مقابله با میکروبهای بشریّت با درندههایی که ارزشهای انسانی را تهدید میکردند شدیدترین برخورد را داشت و مأموریّت اعمال غلظت داشت. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ» ای پیامبر من «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ» با کفّار و با جبههی کفر و استکبار و با جبههی نفاق مبارزه کن، مجاهده کن، مصاف بده، پیکار کن و با اینها جنگ کن، امّا جنگ دیپلماسی نه. «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» نسبت به اینها غلظت نشان بده.
این پیغمبری که در جنگ احد حضور پیدا میکند، در جنگ بدر حضور پیدا میکند، در جنگ حُنین وجود نازنین او حضور دارد، این پیغمبری که حضرت امیر (علیه السّلام) میفرمایند: هر وقت تنور جنگ شعله میکشید و همهی ما تحت فشار قرار میگرفتیم «التَجَأنَا إلی رَسولِ الله» و در آن شرایط حضرت امیر میفرماید: نزدیکترین فرد ما به دشمن خود پیغمبر اکرم بود. در صف مقدّم میرفت، با دشمنان میجنگید و خدای متعال او را مظهر قدرت او قرار داده بود. ترس در وجود پیغمبر خدا نبود.
مهربانی و یتیم نوازی پیامبر اکرم (ص)
همین وجود نازنین پیغمبر ما وقتی بچّه یتیمها را سرپرستی میکند، از میان بچّه یتیمهایی که خود پیغمبر سرپرستی میکرد یک بچّه یتیمی از دنیا رفت. پیغمبر خیلی گریه کرد. عرضه داشتند: یا رسول الله جامعه باز هم یتیم دارد، میرویم یک بچّه یتیم دیگر میآوریم. میفرمودند: نه، این بچّه من را خیلی اذیّت میکرد و من در برابر اذیّتهای او ناز میکشیدم. نگران هستم که دیگر چنین فرصتی برای من پیش نمیآید. برای تربیت بچّه یتیم، نوازش بچّه یتیم دنبال یک ناسازگاری میگردد که او جفا کند و پیغمبر به او وفا کند.
رفتار پیامبر (ص) با یهودیان بنی قریظه
امّا در برابر کفّار و منافقین پیغمبر خدا با بنی قریظه یهود چه کرد؟ آنجا جای رحم و کوتاه آمدن نبود. کاری کرد که قرآن کریم در سورهی مبارک حشر میفرماید: «یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ»[۱۱] اینها خانههای خود را با دست خود بر سر خود و با دست مؤمنین ویران میکردند.۱۷:۳۰ در یک جاهایی پیغمبر خدا خانههای فساد را ویران میکرد. حتّی اگر منافقین در شکل دیانت میآمدند و مسجد میساختند، پیغمبر مأمور میشد که مسجد آنها را ویران کند و به آتش بکشد تا جمع توطئه گر را متلاشی کند. پیغمبر آدم سادهای نبود که همه جا لبخند بزند و مهربانی کند، نخیر، با یتیم ناسازگار اینطور مهربانی میکند و با کفّار و منافقین «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[۱۲] با غلظت برخورد میکند.
گروههای سیری ناپذیر
وجود نازنین پیغمبر خدا دین جامعی دارد. بشر یک معجونی است که همه چیز در وجود او است. بُعد علمی دارد که فرمود: دو تشنه هستند «مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ»[۱۳] دو تشنه وجود دارد که اینها سیری ندارند؛ یکی طالب علم است و یکی هم طالب مال است. آدمی که عطش دنیا دارد از دنیا سیر نمیشود و آدمی که عطش علم دارد از علم سیر نمیشود.
ابعاد وجودی انسان
انسان در وجود خود بُعد سیاسی دارد، انسان یک عنصری است که سیاست در وجود او عجین شده است. هر کسی دوست دارد مدیر باشد. دوست دارد یک تدبیر و یک سیاستی داشته باشد. اینکه انسان علاقه دارد الگو شود، علاقه دارد مورد توجّه قرار بگیرد، علاقه دارد مدیریت اعمال کند، اینها فطرت بشر است. انسان تبعاً هم دوست دارد عاشق باشد و هم معشوق میخواهد. انسان هم دلبر میخواهد و هم دلداده میخواهد. هم میخواهد دلهایی را شکار کند و هم دوست دارد دل خود را به یک جاهایی وصل کند. اینها روابط باطنی است که خدای متعال در وجود انسان قرار داده است.
ابعاد سیاسی، اجتماعی و عرفانی رسول خدا (ص)
لذا پیغمبر ما که در مقام ارتباط فردی با خدا آنچنان عاشقانه عبادت میکند که قرآن کریم میفرماید: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»[۱۴] در ذیل این آیهی کریمه دارد که پیغمبر خدا شبها روی یک پای خود میایستاد. برای اینکه در راه محبوب رنج بکشد ساعتها روی یک پا بود و با خدا مناجات میکرد. پاهای مبارک او ورم کرده بود. این از احادیث مشهوری است که شیعه و سنّی نقل کردند. از کثرث قیام شبانه هر دو پای مبارک وجود نازنین پیغمبر خدا ورم کرده بود. با این ارتباط شخصی که «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»[۱۵] وجود نازنین پیغمبر بیشتر شب را یا دو ثلث شب را به بیداری میگذارند. آن هم نالههای پیغمبر، اشکهای پیغمبر، سوز و گداز پیغمبر نظیری در عالم ندارد. این کسی است که اینطور با خدا خلوت دارد و سوز و گداز دارد، قشون تجهیز میکند، فرمانده قشون معیّن میکند، امور اقتصادی تشکیل میدهد، مالیّات برای مسلمانها مشخّص میکند، مأمور جمع آوری مالیات میفرستد. برای جامعه در هر بخشی سیاست خاصّی را اعمال میکند.
روح پر عظمت رسول اکرم (ص)
دینی است که هم در بعد سیاسی و اجتماعی آخرین حرف را دارد و هم در بعد مناجات و عرفان و عشق به خدا آخرین حرف را دارد. هم در بعد تعقّل و تفکّر پیغمبر خدا مایههای فکری را برای ما آورده است، هم در بعد جذبههای عرفانی. هیچ شخصیّتی جاذبهی پیغمبر ما را ندارد. سلمان یک نمونه است، اویس قَرَنی یک نمونهی دیگری است که پیغمبر خدا تحت اشراقات و تدبیر خود دل او را تغذیه میکند، روح او را مشتعل کرده است و ذوب در خدا و اولیای الهی میشود.
تدبیر و برنامه ریزی پیامبر در همهی امور
لذا مسلمان کسی است که در تمام این ابعاد…، کسی که میگوید من به مسجد میروم، نماز شب میخوانم ولی کاری به سیاست ندارم، دارد کار پیغمبر را زیر سؤال میبرد! پیغمبر خدا نه تنها در محیط خود، بلکه برای پادشاهان آن روز نامه نوشت و اینها را دعوت به اسلام کرد. با کشورهایی مانند روم که بزرگترین قدرت آن روز بود؛ پیامبر اکرم قشون تجهیز کرد و برای جنگ با روم جمعیّت فرستاد که جعفر طیّار در موته، در جنگ با روم شهید شد. زید در جنگ روم شهید شد. آنچنان تدبیر نظامی دارد که فرمانده معیّن میکند و اعلان میکند که اگر این شهید شد نفر بعدی چه کسی باشد. اگر او شهید شود نفر بعدی چه کسی باشد. وجود نازنین پیغمبر خدا طرّاح بود، برنامه ریز بود، قشون خود را سازمان یافته میفرستاد. در امور اقتصادی تدبیر داشت، در تولید تدبیر داشت.
نگاه متعال اسلام به دنیا و آخرت
یک دینی است که هم دنیای بشر را تدبیر کرده است و هم آخرت. فرموده است: «لَیْسَ مِنَّا»[۱۶] از ما نیست کسی که دنیای خود را به خاطر دین خود ترک میکند یا دین خود را به خاطر دنیا ترک میکند. انسان با دو بال حرکت میکند. یک بال مادّی و بدنی است، زندگی این عالمی است که این بُراق است و این وسیله است. آدم بخواهد به آسمان هم پرواز کند باید با هواپیما برود. خود پیغمبر هم با بُراق رفت. این بُراق آدم باید سالم باشد. لذا وجود نازنین پیغمبر اکرم به مسئلهی بهداشت، به مسئلهی مسواک، به مسئلهی صحّت بدن، به مسئلهی تحرّک، به مسئلهی تولید ارزش قائل بود. چون ما این را لازم داریم، با این میخواهیم عبادت کنیم، با این میخواهیم جنگ کنیم، با این میخواهیم به فقرا اطعام کنیم و برسیم. همینطور وجود نازنین پیغمبر خدا بالاترین اهتمام را به مسئلهی روح و معنویت به خرج میدادند.
قرآن صامت و قرآن ناطق در دستان پیامبر (ص)
پیغمبر خدا برای آنچه که در بعد دنیوی یا در بعد معنوی و اخروی مورد نیاز بشر بوده است قانون و برنامه آورده است، طرح آورده است، القائات معنوی داشته است، جذبهها داشته است. مهمترین مسئله در دین پیغمبر ما در روش پیغمبر ما مسئلهی حکومت صالح بوده است. لذا روز اوّلی که مأموریّت خود را در میان اقربین اعلنی کرد «أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»[۱۷]، توحید و ولایت را در کنار هم مطرح کرد. هم «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه»[۱۸] را در آن جلسه مطرح فرمود، هم فرمود: اوّل کسی که با من بیعت کند و مرا تصدیق کند او وزیر من است، او برادر من است، او وصیّ من است.
اوّل حرف او مسئلهی رهبری و مدیر صحیح و سالم برای جامعه بود، آخرین حرف او هم آیهی قرآن «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَل»[۱۹] بود. به این معنا که وجود نازنین پیغمبر قانون جامع، شامل، سازنده و دارای رموز سعادت دنیوی و اخروی تحت عنوان قرآن کریم را در یک دست گرفته است، در یک دست دیگر خود الگویی است که هر چه در این قرآن است در وجود او پیاده شده است و این میتواند مدیریت صحیح و حکومت صحیح بر جامعه داشته باشد که این شخص امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) بود. در یک دست قرآن صامت بود و در یک دست قرآن ناطق بود. این دو دو رویهی یک سکّه بودند. آن طرف آن قرآن است و آن طرف ولایت و حکومت است.
امروز که دست ما از دامن امام زمان (علیه السّلام) کوتاه است که جان همهی عالم به قربان او است، محجور هستیم، تشنه هستیم، چشمهی وجود نازنین او از دسترس ما به دلیل عدم مراقبتهای ما دور شده است، دست ما به دامن او نمیرسد. چشم ما به جمال او آشنا نیست. «مَتَی نَرِدُ مَنَاهِلَکَ الرَّوِیَّهَ فَنَرْوَی»[۲۰] چه زمانی بنا است که ما در کنار وجود شما، جرعه نوش زلال معرفت شما باشیم. از باطن عرشی شما ما نوری بگیریم.
انتخاب علمای صالح برای هدایت جامعه
در آخر الزّمان در غیبت کبری وجود نازنین حضرت رسول (صلوات الله علیه) علما را حجّت معرّفی کردند. نه هر عالِمی، «إذا فَسَدَ العالِم فَسَد العالَم»[۲۱] عالِم فاسد عالَم را فاسد میکند. ولی اگر کسی آدم سالمی باشد و آب سالمی بخواهد خدا آب سالم به او میرساند. هیچ وقت نبوده است که علمای صالح در دسترس مردم نباشند.
متاع کفر و دین بیمشتری نیست گروهی آن گروهی این پسندند
هر کسی کالای خود را پیدا میکند. آدمهای بد دل گرفتار آخوند بد میشوند، گرفتار آخوند بیگانه پرست میشوند. گرفتار آخوند بیبند و بار و متجمّل و اشرافیگر میشوند. ولی والله اگر تشنگی درست باشد خدا اکرم از این است که به کسی عطش دهد، ولی آب را به او نرساند. آب کم جو تشنگی آور به دست. اگر ما سالم بودیم «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».[۲۲]
حکومت صالح در گرو انتخاب مسئول صالح است
انتخابات در پیش داریم. رسالت ما در شب مبعث این است که ما دنبال حکومت صالح و مسئولین صالح باشیم. یک عدّه امتحان خود را دادند، امّا خدای متعال در این مقطع یک چهرهی نورانی از زرارهی پیغمبر را برای ما به عنوان هدیه… که این آخرین بار زیر سایهی امام رضا رفته است و نور آنجا را گرفته است و ما امیدوار هستیم که جوانان و مردم ما برای این سیّدی که پول برای… اینها را بعلمٍِ میگویم. یک عدّهای به کُر وصل هستند، هر قدر بخواهند خرج کنند برای هفت نسل بعد از خود هم دارند، ولی اینها ندارند. باید خود مردم ستاد تشکیل دهند، کمک کنند و پول دهند که إنشاءالله خدا این نعمت را از آنها نگیرد.
اعتماد به فرد با کفایت و دیندار عامل رشد و کمال جامعه
وقتی خدای متعال یک رئیس جمهور متدیّن، عالم، متعبّد، ولایت مدار، بصیر، بیحاشیه و خوش سابقه عرضه میکند اگر استقبال نکنیم این کفران نعمت است. وقتی این را نخواستیم خدای متعال دیگرانی را میدهد که دمار از روزگار همه در میآورند. جوانها سرگردان میشوند، مشکلات اقتصادی بیشتر میشود.
وجود نازنین امیر المؤمنین فرمود: «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ»[۲۳] اگر شما به دیندار باکفایت اعتماد کنید خدا دنیای شما را به دست او اصلاح میکند. امّا اگر اینها را فراموش کردیم، به سراغ کسی رفتیم که دارد به زنها گرا میدهد که مثلاً من اگر بیایم شما را آزاد میکنم، بیبند و باری آزاد میشود، چنین و چنان میشود. اگر کسی به آن سو برود «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»[۲۴]خدا درهای خیر و برکت را به روی میبندد، انسان هر چه بدود به آن نمیرسد.
این هم از وظایف لیلهی مبعثیّه بود. إنشاءالله تعالی فردا هم غسل روز مبعث کنید، هم روزهی روز مبعث خیلی اجر دارد و برابر ۶۰ ماه عبادت است و هم زیاد صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستید.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی ضحی، آیات ۶ تا ۱۱٫
[۳]– سورهی مزمّل، آیه ۵٫
[۴]– سورهی حشر، آیه ۲۱٫
[۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۹۰٫
[۶]– الخصال، ج ۲، ص ۵۷۲٫
[۷]– سورهی نور، آیه ۳۵٫
[۸]– سورهی هود، آیه ۱۷٫
[۹]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
[۱۰]– سورهی توبه، آیه ۷۳؛ سورهی تحریم، آیه ۹٫
[۱۱]– سورهی حشر، آیه ۲٫
[۱۲]– سورهی توبه، آیه ۷۳؛ سورهی تحریم، آیه ۹٫
[۱۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۶٫
[۱۴]– سورهی طه، آیات ۱ و ۲٫
[۱۵]– سورهی مزمّل، آیات ۲ تا ۴٫
[۱۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۵، ص ۳۲۱٫
[۱۷]– سورهی شعراء، آیه ۲۱۴٫
[۱۸]– الخصال، ج ۲، ص ۴۸۳٫
[۱۹]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۲۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۰۸٫
[۲۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۸۶٫
[۲۲]– سورهی رعد، آیه ۱۱٫
[۲۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۸۳٫
[۲۴]– سورهی طه، آیه ۱۲۴٫
نظر شما