خبرگزاری مهر، گروه بین الملل ـ محمد قادری: سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی، طی دو روز گذشته به سرخط خبری بسیاری از رسانه های منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل شده است. آنچه اما در این میان بیش از موضوعات دیگر توجه رسانه ها و کارشناسان را به خود جلب کرد، در کنار اظهارات تند ترامپ و رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، یک قلم قرارداد تسلیحاتی ۱۱۰ میلیارد دلاری از مجموع حدود ۳۸۰ میلیارد دلار قراردادهایی بود که میان عربستان و آمریکا منعقد شد.
اولین سفر رییس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا به آسیای جنوب غربی و مشخصا عربستان سعودی اما از زوایای متعددی قابل بررسی و ارزیابی است.
اول؛ بسترسازی انجام این سفر
همانگونه که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دفعات شاهد بودیم، موضع دونالد ترامپ درباره روابط دوجانبه با عربستان سعودی موضعی کاملا سخت و دور از انتظار بود، چنانچه بارها از هزینه بر بودن ارتباط با عربستان یاد کرد و تداوم آن را در مجموع به سود کشورش ندانست. این موضع همان چیزی بود که دربار آل سعود به ویژه پس از اجرایی شدن برجام از آن احساس خطر کرده و معنی آن را تنها ماندن در مقابل قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه ارزیابی می کرد.
همین مسئله سبب شد تا پس از روی کار آمدن ترامپ، دربار سعودی ظرفیت های خود را برای به دست آوردن دل ترامپ به کار گیرد. سفر محمد بن سلمان جانشین ولیعهد و وزیر دفاع سعودی به آمریکا همان اتفاقی بود که سعی شد از رهگذر آن، بسترهای لازم برای تغییر نظر ترامپ فراهم گردد. آنچه مطابق برخی اخبار پشت پرده از این سفر بدست آمد این بود که شخص بن سلمان به نمایندگی از آل سعود قول همه جور همکاری را به ترامپ داد تا در عوض آن کاخ سفید تمام قد از عربستان در برابر ایران و محور مقاومت در منطقه حمایت کند.
دوم؛ شرط و شروط ترامپ برای تغییر نظر
چنانچه از همان ابتدا هم پیش بینی می شد، مخالف خوانی ترامپ در ایام تبلیغات انتخاباتی بیش از آنکه واقعی باشد، از سویی در نقد رفتار دموکراتها و در جهت جلب آراء منتقدان بود و از سوی دیگر بازار گرمی بود تا بتواند بیش از پیش آل سعود را در مسیر حاتم بخشی کلان دلارهای نفتی ترغیب کند، تاکتیکی که به بهترین شکل ممکن جواب داد. لذا ترامپ با همان روحیه کاسب کارانه و تاجر مسلکی که همگان از او سراغ دارند، از همان ابتدا شرط تداوم رابطه با عربستان را تضمین منافع اقتصادی عنوان کرد و در سخنان مختلف خود بر ضرورت سرمایه گذاری های سنگین آنها در آمریکا سخن گفت.
سوم؛ فضاسازی آل سعود برای بهره برداری سیاسی از این سفر
دربار آل سعود که با پذیرش این سفر از سوی ترامپ شاید یکی از مهمترین آرزوهای خود ر ا در دوران جدید حاکمیت ایالات متحده آمریکا برآورده می دید، تمام تلاش خود را برای استفاده حداکثری از این اتفاق به ویژه در عرصه رسانه ای و تبلیغاتی به کار گرفت. همین امر منجر به ارسال دعوتنامه برای حدود ۵۵ کشور اسلامی شد تا از آنها برای حضور در نشستی با حضور دونالد ترامپ در ریاض دعوت شود. البته؛ گرچه از این کشورها تعداد محدودی از سران کشورهای اسلامی حضور داشتند و عموما در سطح وزارت خارجه شرکت کرده بودند، اما رسانه های وابسته به نظام سلطه همگام با منویات دربار سعودی تمام تلاش خود را برای عمق بخشی به فضای ضد ایرانی و ایران هراسانه این نشست بکار گرفتند. این عملیات رسانه ای به ویژه با توجه به مواضع تند شخص ترامپ و رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا از خوراک خوبی برخوردار شد.
چهارم؛ بازی باخت ـ باخت آل سعود
شاید در ظاهر امر اینگونه نشان داده شد که به هر حال عربستان سعودی با یک مانور قدرت در جنوب غرب آسیا توانست اولا در تشدید فضای ضد ایرانی موفق عمل کند و بار دیگر ایالات متحده آمریکا را به عنوان پشتوانه بزرگ خود در فرآیندهای منطقه ای معرفی کند، اما آنچه در حقیقت ماجرا رخ داده این است که آمریکا بار دیگر با فریب آل سعود، این کشور را به بهانه یاری رسانی در برابر ایران تا آنجا که میسر بوده دوشیده و با تقویت فضای توهمی حکام سعودی نسبت به ایران علاوه بر تکمیل سناریوهای منطقه ای خود علیه جریان مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی، سود سرشار اقتصادی را نیز نصیب خود کرده است، سودی که پول آن به بهانه مقابله با ایران از جیب جهان اسلام هزینه خرید تسلیحاتی شد که قرار است در آینده همچنان خون مسلمانان دیگر را در یمن، بحرین، عراق و سوریه بر زمین بریزد.
درواقع؛ با توجه به ساختارهای داخلی نظام سیاسی عربستان به ویژه از نقطه نظر فرآیندهای دموکراتیک، این کشور اساسا توانایی تبدیل شدن به محور اقتدار در منطقه را ندارد، لذا ادامه این رفتارها تنها مطلوب کاخ سفید است و هیچ منفعت میان و بلند مدتی را برای هیچ یک از کشورهای اسلامی متصور نیست.
نظر شما