به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح خظبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به امامت حجت الاسلام ترابی است که در ادامه می خوانید؛
الحمد لله ربّ العالمین و الحمد لله الذی لا مُضادّ له فی مُلکه و لا مُنازِعَ لَهُ فی أمره. الحمدالله الذی لا شریک لَهُ فی خلقه و لا شبیه لَهُ فی عَظَمَتِه. وصلّی الله علی سیدّنا ونبیّنا محمّد صلّی الله علیه وعلی آله الطاهرین واصحابه المنتجبین. عبادالله، أُوصیکم و نفسی بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه. قال الله الحکیم فی محکم کتابه.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً
«مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگی دنیا هستند، ولی اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است» (کهف/۴۶)
مقدّمه
در خطبه های گذشته از آثار و برکات خانواده و همسرداری سخن گفتیم و دانستیم هر انسان عادی در کنار نیازهای مادی، ۲۰ نیاز عاطفیهم دارد که خانواده بهترین محمل برای به دست آوردن حمایتهای عاطفی در این موارد است. تا کنون دربارهی سیزده مورد از نیازهای عاطفی سخن گفتیم که عبارت بودند از: نیاز به «محبّت»، «احترام»، «قبول عذر»، «امنیت»، «قدردانی و تشکّر»، « ابراز وجود»، «تعریف و تحسین»، «تأیید و پذیرفته شدن»، «خوب درک شدن»، «محفوظ ماندن حریم خصوصی»، «تعلّق و همبستگی اجتماعی»، «نیاز به احساس پاک بودن»، «احساس قدرت و توانایی» و «مورد اعتماد و اطمینان واقع شدن». و امروز بإذن الله به پانزدهمین نیاز عاطفی انسان و نقش مثبتی که خانواده در اینباره میتواند ایفا کند میپردازیم. بحث این هفته در مورد نیاز به «احساس توانگری و دارا بودن» است.
مطلب اوّل: (معنا، فائده و جهات مثبت و منفی آن)
انسان به احساس توانگری و دارا بودن نیاز دارد. برخوردار بودن از این احساس به انسان تعادل می بخشد و با فقدان آن ممکن است انسان از حالت تعادل خارج گردد و حتی نتواند حرف درست و حجّتش را بیان کند.
بعضی از مهمترین فوائد وجود احساس توانگری عبارتند از:
۱ـ عزت نفس: کسی که این احساس را دارد مثبت نگری و استحکام درونی بیشتری نسبت به خودش پیدا می کند و عزّت نفس می یابد و قدر و قیمتش نزد خودش افزون تر می گردد؛
۲ـ اعتماد به نفس: این احساس به انسان قدرت حرکت و جرأت اقدام می دهد و این امکان را به وجود می آورد که با اعتماد و اطمینان به نفس بیشتری به سوی موفقیت گام بردارد.
بر عکس، احساس محرومیت، فقدان و حرمان دو ضرر عمده دارد:
اوّلا، از جنبه نظری و درونی، عواطف را خدشه دار می کند و بر روان و احساسات آسیب وارد می سازد و عقده و حقارت نفس به وجود می آورد؛
ثانیاً، از جنبه عملی آفاتی ممکن است او را از ارزش ها دور کند و به سوی ضد ارزشها همچون حسادت، خشم، پرخاشگری، خسّت و ... سوق دهد. و گاهی طبق برخی از روایات ممکن است به کفر و بی دینی (خروج از زندگی سالم و پاک) منتهی گردد: «الفقر کاد ان یکون کفرا»؛ که به نظر می رسد مقصود احساس فقر است نه خود فقر.
توضیح مطلب این که داشتن غیر از احساس دارا بودن است. برخی دارند ولی احساس خوبی از دارایی خود ندارند. و برخی ندارند ولی از درون احساس غنا دارند و این احساس در بیرون آنها قابل مشاهده است.
امام علی علیه السلام فرمود: هر که روحیه ای قانع داشته باشد، در عین تنگدستی عزیز است و هر که روحیه ای سیری ناپذیر داشته باشد، در عین توانگری ذلیل است (میزان الحکمه ج۷ ص ۳۶۷). بر این اساس، ثروتمند فقیر در این دنیا کم نیست، هم چنان که فقیر ثروتمند اندک نیست. قرآن کریم می فرماید: یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافا. (البقرة/۲۷۳)
خانواده بهترین جا برای پرورش حس توانگری است. اساسا از ابتدا که فرزند حضور خود را در کنار پدر و مادر و خانواده حس می کند آنها را قدرت و توانگر مطلق می پندارد و توانایی پدر و مادر و خانواده خود را بی نهایت می شمرد. اتفاقا این گمان و خیال موجب سلامتی عاطفی او می گردد. لذا در حضور فرزندان نباید از مشکلات مالی و ناداری گلایه کرد؛ چون کودک در این رابطه دچار آسیب عاطفی می گردد. گفتن این که قیمت این اسباب بازی گران است اشکالی ندارد اما گفتن این که ما پول نداریم آن را بخریم درست نیست.
مطلب دوم: (نگاه قرآن به ثروت)
حالا که سخن از احساس توانگری و دارا بودن است خوب است اشاره ای به نگاه قرآن کریم و اهل البیت علیهم السلام به ثروت و دارایی داشته باشیم. آیا اسلام با ثروت مخالف است؟ آیا اسلام ثروت اندوزی بی حساب را تأیید می کند؟ آیا اسلام در این موضوع هم مانند مسائل دیگر حد وسط یا ملاک های غیر مادی را در کنار مسأله مادی قرار می دهد؟
واژه «مال» یکی از کلید واژه های توانگری در قرآن است که از آن به ثروت و دارایی یاد می شود. این واژه ۸۶ بار در قرآن کریم به صورت مفرد (مال) و جمع (اموال) به کار رفته است. در مواردی هم با تعبیر ارزشی «خیر» به آن اشاره شده است. در قرآن کریم دارایی از نظر مادی، تنها زینت و مایه رونق زندگی دنیوی است و به تنهایی ارزش معنوی ندارد؛ زیرا در فرهنگ قرآن ارزش در آن چیزی است که اثر مثبتش در جان آدمی باقی بماند و باعث کمال ذاتی برای او شود. این معنایی است که آیه ۴۶ سوره کهف فهمیده می شود.
اسلام هم ثروت را مدح می کند و هم ذم:
۱ـ ثروت ممدوح: ثروتی است که در آن«لا تنس نصیبک من الدنیا؛ فراموش نکردن بهره دنیوی» تحقق یابد؛ ثروتی که مایه ی فساد در زمین و فراموش کردن ارزش های انسانی و گرفتار شدن در سابقة جنون آمیز«تکاثر» (زیاده خواهی) نگردد و انسان را به«خود برتربینی» و«تحقیر دیگران» و حتی رویارویی با پیامبر و بزرگان دین نکشاند. یکی از یاران امام صادق (ع) به آن حضرت گفت : چه کار کنم من دنیا را دوست دارم و به آن علاقه مندم! می ترسم دنیا پرست باشم. امام (ع) فرمود:«با ثروت دنیا چه می خواهی انجام دهی؟» گفت: هزینة خود و خانواده ام را تهیه کنم و به خویشاوندان کمک کنم. در راه خدا انفاق کنم و حج و عمره به جا آورم. امام (ع) فرمود:«لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرهْ؛ این دنیا طلبی نیست ، بلکه طلب آخرت است».
۲ـ ثروت مذموم: اسلام ثروتی را نکوهش می کند که مانع رسیدن به کمال باشد و توجه قلبی انسان را به خود معطوف سازد و مانع از توجّه کامل به ارزشهای والای انسانی گردد. خداوند عزوجل می فرماید: بگو اگر پدران و فرزندان و همسران و اقوام شما واموالی که جمع آوری کرده اید و تجارتی که از کسادی آن بیمناک هستید و خانه هایی که به آن دل بسته اید در نزد شما محبوب تراند از خدا و رسول وجهاد در راه خدا پس منتطر امر خدا باشید.
در رابطه با مدیریت مال و ثروت از دیدگاه قرآن کریم به آیة شریفه: «والذین یکنزون الذهب والفضة ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» (توبه / ۳۴۰) می رسیدیم.
خداوند می فرماید: «ولا ینفقونها فی سبیل الله» منظور از راه خدا انجام مسؤولیت در قبال زندگی است. این مسؤولیت بر حسب موقعیت و شرایط مردم در بین ایشان تقسیم شده است تا هر کسی به توسعه و پیشرفت زندگی بپردازد و توانمندی های خود را برای پیشرفت زندگی و رساندن آن به جایگاه های عالی تر بکار بندد.
قرآن کریم بر اساس این منطق به برخی از پندارهای نادرست درباره ثروت پاسخ های نغزی دارد:
۱ـ برخی ثروت را تنها معیار یا یکی از معیارهای مهم ارزش و برتری فردی و اجتماعی می دانند. برای نمونه برخی ثروتمندان خود را برای رهبری شایسته تر می دانند: نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ(۲۴۷- بقره)؛ قرآن کریم در جواب می فرماید هر کاری ملاکهای خاص خودش لازم است و در موضوع رهبری و مدیریت جامعه ثروت و دارایی فرد ملاک نیست: قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.
۲ـ برخی داشتن ثروت را نشانه عنایت و محبت ویژه خدا به خود در دنیا و حتی در امان ماندن از عذاب در آخرت میدانند. قرآن کریم با رد این پندار می فرماید: وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی (سبأ/۳۷)
۳ـ برخی ثروت را عامل بقا در دنیا و دور ماندن از مرگ و عقاب احتمالی می پندارند. قرآن کریم با ردّ این توهم، به روشنی می فرماید: ثروت و دارایی دردی از دردهای منکران و غافلان از قیامت را دوا نخواهد کرد.
بر این اساس در قرآن کریم تذکراتی راجع به چگونگی مصرف کردن ثروت دارد و به ثروتمندان و انسان های دارا حتی درباره مصرف کردن ثروت در برخی امور هشدار میدهد، از جمله: در راه مبارزه با دین و دینداری (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَها انفال/۳۶) قرض ربوی و گرفتن سود پول )وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ الروم/۳۹) برای تباهی و انحراف از فطرت الهی (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ المنافقون)
امام صادق علیه السلام فرمود: دعای چهارکس مستجاب نمیشود: ۱.کسی که در خانه بنشیند و بگوید: خدایا روزی مرا برسان. خداوند میفرماید:آیا دستور ندادم که پی روزی بروی و تلاش کنی. ۲.مردی که تمام اختیار خانواده را به دست همسرش می دهد (خودش فکرش را به کار نمی انداز و هیچ ابتکار عمل مردانهای ندارد) خداوند میفرماید: آیا اختیار او را به دست تو واگذار نکردم ؟ ۳.فردی که دارای مال و ثروت باشد و آن را تباه کند و گوید: خدایا روزیم را برسان. خداوند میفرماید: آیا دستور ندادم که میانه رو باش و اسراف نکن،...؛ ۴.مردی که پول داشته و آن را قرض داده بدون آنکه سندی بگیرد. خداوند میفرماید: مگر تو را دستور ندادم که شاهد بگیری؟ (بحارالانوار جلد ۱۰۳ صفحه ۱۲ حدیث ۵۳)
مطلب سوم: جایگزینهای برتر (باقیات الصالحات)
معمولا انسان به حسب طبیعتش دوست دارد هر چه بیشتر دارا باشد و حتی چه بسا دوست دارد داراترین باشد. اما این برای همه و برای همیشه شدنی نیست. لذا انسان بر اساس کمبودهایی که در زندگی خود احساس می کند همواره در درون خود ممکن است احساس عدم توانگری داشته باشد و این احساس به او آسیب عاطفی بزند. به عبارت دیگر از یک سو به رفع همه کاستی ها و به دست آوردن دارایی بیشتر تمایل درونی دارد و از یک طرف رفع همه کاستی ها هیچگاه مقدور انسان نیست و همیشه چیزهای بزرگتری هست که میل دارد آنها را به دست بیاورد. پرسش این است که این تعارض بین میل درون و حقیقت بیرون چگونه باید حل شود؟ به پیشنهاد قرآن کریم و روایات اهل البیت جایگزین های برتری وجود دارد که حداقل می تواند بالانس بین این دو حقیقت برقرار کند یعنی کمبودهای بیرونی را با غنای درونی یا جایگزین های بیرونی دیگر پوشش دهد و برطرف نماید.
در تعبیر قرآن کریم و آیه ای که در صدر خطبه تلاوت گردید به این جایگزین های برتر «الباقیات الصالحات» اطلاق شده است. باقیات صالحات اموری صالحی است که برخلاف مال و ثروت که اموری ناپایدار و موقتی است، امور پایدار، ماندنی و محفوظ عندالله تبارک و تعالی است.
قرآن کریم به طور مشخص در دو آیه از باقیات صالحات یاد فرموده است: یکی آیه ۴۶ سوره کهف که در صدر بحث تلاوت شد و دیگری آیه ۷۶ سوره مبارکه مریم: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً» «وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ هُدًی وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرْ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرْ مَّرَدًّا» «و خدا هدایت یافتگان را بر هدایت میافزاید و اعمال صالحی که (اجرش نعمت) ابدی است نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جاه فانی دنیا) است هم از جهت ثواب الهی و هم از جهت حسن عاقبت اخروی»
باقیات صالحات دو معنا میتواند داشته باشد:
۱ـ معنای اوّل: معنای اول که شاید مشهورتر باشد یک معنای عرفی است و طبق آن، باقیات صالحات شامل هر عمل صالحی نیست بلکه فقط آن دست از اعمال صالح است که اثرات و برکات آن حتی بعد از مرگ در همین دنیا ادامه پیدا میکند و به دیگران خیر میرساند. لذا بعضی از مفسرین نوشته اند: «باقیات صالحات، هر فکر و ایده و گفتار و کردار صالح و شایستهای است که طبعاً باقی میماند و اثرات و برکاتش در اختیار افراد و جوامع قرار میگیرد. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۴۴۶، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس صاحب الجوائب، احمد، ج ۱۴، ص ۸۰، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.) و برخی دیگر نوشته اند: «باقیات صالحات همان علم و عمل درست است و این دو بهتر از مال و مقام هستند؛ زیرا نفع این دو دائمی و باقی می باشد اما مال و مقام، از بین می روند. (مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۵، ص ۱۹۶، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.)
روایاتی وجود دارد که به باقیات و صالحات به معنای اوّل (معنای مشهور عرفی) اشاره دارد، مانند:
۱ـ امام صادق علیه السلام فرمود: اجر و پاداشی انسان را (پس از مرگ) دنبال نمی کند مگر سه خصلت: ۱. صدقه جاریهای که پس از مردن شخص نیز جریان داشته باشد و این صدقه حتی اگر تا روز قیامت هم باقی باشد، پاداشش به آن شخص می رسد. صدقه و خیراتی که وقف نموده که به ارث وارث نیز نرسد؛۲. روش خیر و سیره هدایت کننده ای که ایجاد کرده و خود به آن عمل می نموده و دیگران هم پس از آن به آن عمل می نمایند؛ ۳. فرزند صالحی که برای او استغفار نماید. (بن ابی جمهور احسایی، محمد بن علی، عوالی اللئالی العزیزیة، ج ۳، ص ۲۶۰، دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.)
۲ـ امام صادق علیه السلام فرمود: شش خصلت است که مؤمن بعد از مردن از آنها بهره مند می گردد ۱. فرزند صالحی که برای او استغفار نماید.۲. قرآنی که از خود به یادگار گذاشته و پس از مرگش خوانده میشود. ۳. چاه آبی که حفر کرده و در اختیار مردم گذاشته است. ۴. درختی که غرس کرده. ۵. آبی که به جریان انداخته و وقف کرده. ۶. روش نیکویی که پس از مرگش مردم به آن عمل می کنند. (شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۱، ص ۳۲۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.)
۲ـ معنای دوم: معنای دوم یک معنای فلسفی و کلامی است. از آنجا که ذرهای از اعمال خوب و بد انسان در پرونده او ثبت و ضبط میشود، پس همه کردار او از باقیات است. امّا عمل صالح چیزی است که پروردگار عالم خریدار آن است و موجب ارتقای رتبهی وجودی انسان در عالم آخرت می گردد. لذا گفته می شود به طور خاص اعمال صالح از باقیات است یعنی آنچه که به درد انسان میخورد اعمال صالح اوست. طبق این معنا هر عمل نیک مانند ذکر و یاد خدای سبحان به ویژه روزه، نماز، خصوصا نماز شب و غیره همگی از باقیات صالحات هستند چون چیزهایی هستند که او را به منبع بی نهایت قدرت و علم و حیات و دارایی متصل می کنند و در نتیجه موجب غنای درونی و ذاتی او می گردند و به او رفعت می بخشند. علامه طباطبایی می نویسد: «باقیات صالحات اعمال صالح است که نزد خدا محفوظ میماند و باعث شکر و اجر عظیم خداوند میشود. (طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق) در روایات اهل البیت علیهم السلام از باب نمونه به مصادیقی از باقیات صالحات به معنای دوم اشاره شده، مانند:
۱ـ ذکر، خصوصا بعضی از اذکار: از امام صادق روایت شده است:«خدای عز و جل به موسی فرمود: در شب و روز مرا بسیار یاد کن و هنگام ذکر من خاشع باش، و به هنگام بلا شکیبا باش، و پیش ذکر من آسوده باش و مرا پرستش کن و چیزی را شریک من قرار مده، بازگشت همه به سوی من است. ای موسی مرا ذخیره خود قرار بده، و کردارهای شایسته و پاینده خود را که مانند گنج است به من بسپار (فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج ۹، ص ۱۴۴۳، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، اصفهان، چاپ اول، ۱۴۰۶ق( «امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از کنار مردی عبور می کرد که در باغش درخت می کاشت. پس آن حضرت در کنارش ایستاد و فرمود: آیا تو را راهنمائی کنم بر کاشتن درختی که ریشهاش پا برجاتر و میوههایش زودرستر و بهتر و پایندهتر باشد؟ عرض کرد: آری، مرا رهنمائی فرما، ای رسول خدا! فرمود: چون بامداد و شام کنی بگو: «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر»؛ زیرا اگر آن را بگویی به شماره هر تسبیحه ای ده درخت در بهشت از انواع میوهها داری و آنها از «باقیات صالحات» است.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۵۰۶، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ترجمه مصطفوی، سید جواد، ج ۴، ص ۲۶۸ – ۲۶۹، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.) فخر رازی در بیان باقیات صالحات میگوید: «....زمانی که انسان می گوید سبحان اللّه همانا به دست آورده که خداوند از هر چیزی که شایسته او نیست، منزه می باشد و این سعادت بزرگ برای انسان است.(فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۱، ص ۴۶۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.)
۲ـ نماز، خصوصا نماز شب: «امام صادق علیه السلام فرمود: باقیات صالحات همان نماز شب و دعای سحر است» (قطب الدین راوندی، سعید بن عبداللّه، فقه القرآن، محقق و مصحح: حسینی ، سید احمد، ج ۱، ص ۱۲۹، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.)
در روایتی دیگر راوی از امام صادق علیه السلام در مورد باقیات صالحات پرسید، فرمود: «باقیات صالحات همان نماز است؛ پس بر انجام آن مراقبت کن») عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ۲، ص ۳۲۷، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.)
۳ـ محبّت اهل بیت علیهم السلام: به عنوان باقیات صالحات شمرده شده است: «امام صادق(ع) به حصین بن عبد الرحمن فرمود: محبت ما اهل بیت را کوچک مشمار که آن از باقیات صالحات است. (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج ۴، ص ۲۱۵، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق
بلکه طبق برخی از روایات، محبت اهل البیت مصداق «بزرگترین دارایی و ثروت» است و شخص با دارا بودن آن حتی اگر از مال دنیا بی بهره باشد شایسته نیست خود را فقیر بشمرد. «شخصی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد من فقیرم. فرمود: تو دارا و ثروتمند هستی. مرد سخن خود را تکرار کرد و امام هم همان بیان را تکرار فرمود. بعد توضیح فرمود: تو حاضر نیستی این محبت را به همه ثروت دنیا بفروشی پس تو دارا هستی. کسی که محبت ما را دارد فقیر نیست.»
و در روایتی دیگر، باقیات صالحات به خود امامان اهل البیت علیهم السلام تأویل و تفسیر شده است: ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السلام در بیان باقیات صالحات فرمودند باقیات صالحات همان ائمه اطهار می باشند.(دیلمی، حسن بن محمد، غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمة الأطهار (ع)، محقق و مصحح: ضیغم، اسماعیل، ص ۱۸۱، دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۴۲۷ق)
نظر شما