به گزارش خبرگزاری مهر، دومین شب شعر «بر آستان اشک» با محوریت حضرت علی اکبر (ع) و با عرض ارادت به ساحت قدسی ملک آسمان حضرت ابا عبدالله به ویژه ساحت حضرت علی اکبر و دیگر شهدای کربلا برگزار شد. این برنامه با اجرای محمود حبیبی کسبی و خوانش حدیث شریف کسا و به امید حضوردر کربلا و کنار حرم امن امام حسین(ع) آغاز شد.
احمد علوی اولین شاعری بود که با نوای گرم خود در چند روز مانده به روزهای محرم دل ها را روانه روزهای کربلا و شهادت حضرت علی اکبر برد. او چنین خواند:
قطعه هایی از تنش قطع یقین پیدا نشد
دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد
تیرها اجزای اکبر را به صحرا دوختند
اسب زخمی شد، رکاب افتاد، زین پیدا نشد
تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد و شکست
بر رکاب سبز پیغمبر نگین پیدا نشد
ناگهان شیرازه اش پاشید از هم، بعد از آن
شرحی از آیات قرآن مبین پیدا نشد
هر دو عالم را ملائک زیر و رو کردند و هیچ
سرزمینی بهتر از این سرزمین پیدا نشد
گشته ام، اما برای زائر کویش شدن
بهتر از حال و هوای اربعین پیدا نشد
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نسد
صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیرالمؤمنین پیدا نشد
علوی در ادامه از یاد حضرت قاسم بن حسن نیز غافل نشد و چند بیتی به ساحت حضرت قاسم بن حسنی به پاس ارادتی که به پدر مظلوم و غریب این ابر امر ۱۳ ساله داشت تقدیم کرد و گفت:
پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار و ندار توست
ای ماه سیزده شبهی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
دل بردن از امام و سراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست، کار توست
ای جان فدای نغمهی «إن تُنکرونی» ات [۱]
هر کس شهید عشق شود از تبار توست
«لا تَجزعی» [۲] بخوان و برو تا خود بهشت
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست
من فکر میکنم که خدا از در بهشت
هرچه کلید ساخته در اختیار توست
دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاهخود تو هم داغدار توست
حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بندِ باز مانده گره یادگار توست
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست
"قاسم صرافان" شاعر آیینی توانای دیگری بود که با تقدیم دو شعر به آستان آقا حضرت ابوالفضل و آرام دل امام حسین(ع) حضرت علی اکبر این محفل شعری را رنگ دیگری بخشید. بخشی از شعر او به این شرح است:
طفیل عشق حسین اند آدمی و پری
تو آمدی که دل از دلبرخدا ببری
چه کرده است عبور تو با دلش وقتی
که از مقابل چشم حسین می گذری
ندیده ذات هوالعشق چون تو مجنونی
فقط حواله لیلا شود چنین پسری
به سوی کرب و بلا راهی است قافله ای
خوشا به حال سواران با تو همسفری
چگونه شبه نبی در کمین قتل تواند
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
قدم بزن دم آخر که چشم های تری
دوباره بر قد و بالای تو کند نظری
در این قسمت از برنامه نادر بختیاری با حضور در پشت تریبون و خواندن شعری در وصف حضرت علی اکبر شور و حلاوتی دلنشین بر این محفل نشاند که سبب شد ابیاتی که از عمق دل سروده بود، قطرات اشکی هم از دیده خود و هم دیدگان حاضران جاری شود. بخش هایی از شعر بلند او در ادامه آمده است:
مولای ما حسین برای چه کشته شد
خون از حروف کرب و بلا می زند برون
اکبر رجز می خواند آن سان که نگو
مرکب به خون می راند آن سان که نگو
سن بیست و چند است او را بیش و کم
مردان جا افتاده با او هم قسم
شاه حسینا همه دنیا نفس نیست
جز تو و هفتاد و دو شمشیر کسی نیست
شیر بریده سر آزادتر از عشق
تا که تو را حس نماید قفسی نیست
محمد مهدی سیار شاعری آیینی از دیار فارس خواندن چند رباعی را برای این محفل عاشورایی برگزیده بود که در قالبی کوتاه مفهومی عمیق را در پس پشت خود به همراه داشت. یکی از رباعی های او و همچنین بخشی از غزلی که به ساحت مقدس امام حسین(ع) تقدیم کرده بود در ادامه آمده است:
رسوایی دیگری است سری است مرا
بی خوابی خوشتری است سری است مرا
دلتنگ دلبری است در سینه من
با تیغ غمش سری است سری است مرا
***
جا مانده دلم میان قربانگاهش
قربان سرش فدای روی ماهش
این مصحف پاره پاره قرآن خداست
رفته است ولی به نیزه بسم اللهش
***
در مقاتل خوانده ام گودال غوغا شد، ولی
آن طرف تر بود غوغا... آن طرف تر... بر تلی
آسمان گو بر زمین آید ولی هر گز مباد
پیش چشم خواهری بر خاک و خون افتد یلی
قتلگاه زینب است این یا حسین ابن علی؟
قتلگاه زینب است این... یا حسین بن علی!
"حنجر" است این واژه یا "خنجر"؟ میان خط اشک
همچنان ناخوانده مانده صفحه های مقتلی
قادر طراوت پور پیش از خواندن شعر خود از کسانی که این محفل نورانی را تشکیل داده اند تشکر و قدردانی کرد. وی غزلی عاشورایی خواند که بسیار مورد استقبال حاضران در مجلس قرار گرفت:
بی قرارم و بلند گریه می کنم
آبشارم و بلند گریه می کنم
چون درخت، برگهای زرد خویش
می شمارم و بلند گریه می کنم
بی تو خواب دیده ام میان مرده ها
بی مزارم و بلند گریه می کنم
امیر علی سلیمانی نیز شاعر دیگری بود که به عنوان آخرین نفر با خوانش ابیات خود این آیین روحانی و معنوی را صفای دیگری بخشید:
این باده بی شک سوی ساغر بر نمی گردد
زینب به لیلا گفت : دیگر بر نمی گردد
کودک نگاهش را به بابا دوخت با حسرت
پرسید : یا مولا ، برادر بر نمی گردد ؟
با چشم های خسته اش بابا به کودک گفت :
اصغر ، بزرگی کن که اکبر بر نمی گردد
با طعنه اهل کوفه می گفتند : بی تردید
سالم از این میدان پیمبر بر نمی گردد !
این رسم مردان خداوند است در میدان
برگشت اگر تن ، بی گمان سر بر نمی گردد
پیداست اسماعیل ِ این میدان زمینی نیست
قربانی است و سوی هاجر بر نمی گردد
وقتی پسر پهلو شکسته مانده در میدان
یعنی پسر پهلوی مادر بر نمی گردد
آری جوان اهل رجز خوانی ست ، بی باک است
آری جوان از ترس خنجر بر نمی گردد
از لحن تکبیرش مشخص می شود این شیر
از گفتن الله ُ اکبر بر نمی گردد
لیلا ! علی تا روز آخر در رکابت بود
لیلا ! جوانت روز آخر بر نمی گردد
در پایان مجلس و در حالی که دل های مشتاقان به قدر کافی آماده دریافت فیوضات الهی گشته بود، مهدی عزیزیان ذاکر اهل بیت پشت تریبون آمد تا با مرثیه خوانی خود در وصف حضرت علی اکبر (ع) روح صیقل خورده حاضران را در چشمه زلال اشک هایشان روانه کند.
حسن ختام برنامه نیز طبق روال شب گذشته قرعه کشی سفر کربلا در میان حاضران در این نشست بود.
سوگواره شعر آیینی «بر آستان اشک» ۳۰ شهریورماه نیز در سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای اندیشه میزبان دوستداران و دلدادگان حسینی خواهد بود.
نظر شما