به گزارش خبرنگار مهر، دونالد کراسبی استاد فلسفه در دانشگاه کلرادو است. او در صحبتهای اخیر خود که به تازگی منتشر شده است، در پاسخ به پرسش « چه معیارها یا ارزشهایی فلسفه والای دین را تعریف میکنند؟» دیدگاههای خود را ارائه نموده است.کراسبی در اظهارات خود و در پاسخ به پرسش مطرح شده عنوان نمود که، ملاحظات و نگرانیها فلسفه دین را هدایت میکند.در ادامه پاسخ های او به این پرسش را می خوانید؛
من قصد دارم هنجارها و ارزشها را به تاملات و نگرانیها تبدیل کنم چون فکر میکنم این دو مقوله هر چه دقیقتر آنچه را که قصد دارم درباره فلسفه دین آن گونه که میبینم بگویم منتقل میکنند. هنجارهای تئوریک معمول البته برای فلسفه دین و همین طور برای دیگر بحثهای تئوریک مهم هستند. این هنجارها عبارتند از سازگاری، انسجام، کفایت برای تجربه، شفافیت، سادگی، ضرورت و سودمندی برای تحقیق آتی. ارزشها یا اهداف محوری برای فلسفه دین همچنین در این دو مقوله ملاحظات و نگرانیهای من مستتر میباشند. این مقولات شش تا هستند و من در اینجا فقط مجال توضیح مختصر در مورد هر یک آنها را دارم. در آنچه در پی میآید، از اصطلاح واحد تاملات استفاده خواهم کرد اما اشاره کوتاهی به ملاحظات و نگرانی خواهم داشت.
نخستین آنها خودداری از تقلیل گرائی است. فلسفه دین باید همیشه کوشش کند تا در مورد دین به عنوان یک شیوه بارز اندیشه، تحقیق و عمل عدالت را رعایت کند. همین طور باید به سایر شیوه ها نظیر علم، اخلاق، تاریخ و هنر بخاطر نوع کار و بیان آن سخاوتمندانه توجه داشته باشد، اما این قابل تقلیل به هیچ یک از آنها نیست. بلکه به فلسفه نیز قابل تقلیل نیست، هرچند می توان استفاده خوبی از فلسفه در جهت پیشبرد دعاوی، بحثها و فرضیات به عمل آورد. خصلت بارز دین باید همیشه در این مسیر حفظ شود.
دومین دقت و تامل پرهیز از باستانی و امروزی کردن است. دین با خداپرستی یا با شیوه های نوعاً غربی معنویت و تعهد یکسان نیست. بلکه دامنه بس وسیعی دارد و فیلسوف دین باید همیشه این را در ذهن داشته باشد. تفاوتهای میان دیدگاههای دینی و سنتها اغلب همان قدر مهماند که مشابهتهای آنها. این بخصوص در دوران جهانی شدن ما صدق میکند.
ملاحظه سوم در تلاش برای مدنظر قرار دادن نقشهای تکمیلی منشا عالم وجود و ترحم در دین است. دین یک مسیر زندگی است نه تنها راه اندیشیدن و باورمندی. دین دارای عناصر فعال، عاطفی، نیروی اراده و ایمانی است نه فقط عناصر فکری، و این عناصر غالباً با عناصر فکر تنگاتنگ در هم تنیدهاند.
ملاحظه چهارم کوششی است مداوم جهت کشف و برقراری ارتباط معاصر دین با کل زندگی و با دنیا به عنوان یک کل. این کوشش در اصل با توجه به این واقعیت صورت میگیرد که دین مرتبط و معنادار با آینده روبرو است نه با گذشته. البته منابع را از گذشته میگیرد، و فلسفه دین میتواند به آوردن آنها به صحنه کمک کند؛ اما این منابع برای فیلسوف دین نقاط شروع هستند نه نقاط پایان. این فیلسوف وظیفه تفسیری مهمی در خصوص تفکر دینی گذشته دارد و برای اطمینان، اما آن وظیفه تابعی است از وظیفه سازندگی برای نشان دادن آن که چگونه افکار دینی می توانند به امروز و آینده ربط داشته باشند.
ملاحظه پنجم حفظ جنبه رمزی است که برای دین بسیار اساسی است و نشان میدهد چگونه دکترینها و باورها، مهم نیست چگونه عمیقاً رشد کرده و فرمولبندی شدهاند، هرگز نمیتوانند عدالت نهائی را برای اسراری که تمام غایت های دینی را فرامیگیرند و حقظ میکنند بجا آورند. این ملاحظه در میان سایر چیزها، به معنای آن است که پارادوکسها، نمادها، اسطورهها، استعارات، تمثیلها، معماها، داستانها و مناسک نقشی تعیین کننده در دین ایفا میکنند، و این که این نقشها باید همواره مورد توجه فیلسوف دین باشد چون آنها به دکترینها، باورها و استدلالهای گفتمانی مربوط میشوند.
ششمین ملاحظه من این است که فیلسوف دین باید همیشه یک ذهنیت کثرت گرا نسبت به تفاوتهای دینی داشته باشد. جنبه رمزی که لاینفک از دین است باید آنرا در برابر گرایش به مطلق گرائی یا انحصارگری محافظت کند. غایتهای دینی هر چه که باشند، با سر و رمز آمیختهاند و این بدان معنی است که جای مناسبی برای جنبههای مختلف این راز مقدس به شکل باورهای، اعمال و نظامهای فکری مختلف وجود دارد. ذهنیت کثرت گرائی که من مدافع آن هستم به معنی آن است که فلسفه دین باید همیشه در رویکردهای خود نسبت به پدیدههای دینی دیالکتیکی باشد. باید از هر گونه تداعی زخم زبان با ذهن بسته پرهیز کند. این ششمین ملاحظه پیوند نزدیکی با ملاحظه دوم یعنی دوری از گذشته و امروزی دیدن یا مفاهیم تنگ دین که راه را برای به رسمیت شناختن تاریخ غنی و پیچیده آن – هم بین سنتهای معروف دینی و در درون آنها – و اشکل چندگانه تجلی آن، میبندد.
فلسفه دین ظرفیت آنرا دارد که کمک موثری به اشخاصی بکند که با مسائل و شگقتیهای دینی در زندگی شان دست به گریبان هستند. فیلسوفان دین باید کار خود را با این ایده در ذهن انجام دهند و اجازه ندهند که این رشته به عنوان یک کل چنان اسرارآمیز و تخصصی شود که تنها به درد فیلسوفان بخورد یا تنها برای آنها قابل فهم باشد. دین میتواند نقش عمومی مهمی بازی کند و در نهایت ملاحظات فوق میتوانند در ایفای این نقش کاملاً مورد استفاده قرار گیرند.
نظر شما