۱۸ آذر ۱۳۸۵، ۹:۰۵

یاد یاران قدیم، دلم از یاد همه فریاد است! / گزارش مراسم بزرگداشت منوچهر نوذری در رادیو جوان

یاد یاران قدیم، دلم از یاد همه فریاد است! / گزارش مراسم بزرگداشت منوچهر نوذری در رادیو جوان

استودیو شماره یک ساختمان شهدای رادیو میزبان دوستان دوبلور و علاقمندان زنده‌یاد منوچهر نوذری بود و مراسم بزرگداشت او به همت رادیو جوان و گروه برنامه "هفت‌شنبه" در این استودیو برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، بار دیگر غم کنار ما می آید تا آن را روی گونه ‌مان نقاشی کنیم و این بار قرعه به نام من می افتد تا مراسم بزرگداشت سالمرگ زنده یاد منوچهر نوذری را از ساختمان شهدای رادیو پوشش دهم. این مراسم به همت رادیو جوان و بچه های هفت شنبه در استودیو شماره یک ساختمان شهدای رادیو برگزار می شود.

زنده یاد نوذری کسی بود که با آخرین کار تصویری خود به همه گفت: "چند می گیری گریه کنی؟" در حالی که نمی دانست اگر او بار سفر از میان ما ببندد و با وجود یک سال از درگذشت اش، اما همچنان شبنم ها ناخودآگاه از گوشه چشم دوستان و حاضران می چکد و نیازی ندارند کسی به آنها چیزی بدهد! چه سخت است کار ما که در این مراسم باید قلم را به دست بگیریم و از غم حاضران بنویسیم و به دل مان بی اعتنا باشیم. ما باید غزل دیگری بسرائیم، غزلی از دل یک بلبل مست که در این آتش سوخته نمی تواند دم برآورد.

وارد استودیو یک می شوم. فریبرز گلبن تهیه کننده و ابوالقاسم صادقی سردبیر برنامه در اتاق فرمان استودیو حضور دارند. هنوز چند دقیقه ای به ساعت پنج بعد از ظهر مانده است. طبق کنداکتور برنامه ساعت 17 برگزار می شود. البته گروه هفت تایی ها در این مراسم از شنوندگان پر و پا قرص برنامه هم دعوت کرده اند. شنوندگان یکی یکی وارد استودیو می شوند و آرام روی صندلی می نشینند. من نیز فرصت را مغتنم می شمرم و قبل از شروع برنامه صحبتی کوتاه با تهیه کننده و سردبیر برنامه می کنم.

گلبن که از قدیمی های رادیو است، درباره این برنامه می گوید: "به مناسبت اولین سال درگذشت زنده یاد نوذری ما دور هم جمع شدیم تا یادی از او کرده باشیم، چرا که من و سردبیر برنامه از همکاران قدیمی بودیم. او هنرمند توانایی در عرصه دوبله، رادیو، سینما و تلویزیون بود، به همین دلیل سعی کردیم از دوستان و همکاران قدیمی اش که با او در ارتباط بودند، دعوت کنیم. این برنامه هم روز جمعه 17 آذرماه به جای برنامه "آخرشه" از ساعت 18 تا 20 از رادیو جوان پخش می شود."

صادقی که از برنامه سازان پیشکسوت رادیوست، درباره زنده یاد نوذری اشاره می کند: "منوچهر نوذری تا آخرین لحظه روی صحنه بود، حتی او را از روی سن به بیمارستان بردند. از نوذری نیز در جشنواره پنجم رادیو تجلیل شد و وظیفه ما بود مراسم سالگرد او را برگزار کنیم، چرا که او در طنز استاد بود و برنامه "هفت شنبه" هم با محوریت طنز است. علاوه بر آن از شنوندگانی که ارتباط بیشتری با برنامه داشتند دعوت کردیم تا در این مراسم ما را همراهی کنند و از دوستان نوذری که ارتباط بیشتری با او داشتند دعوت کردیم."

بعد از صحبت با سردبیر برنامه نگاهم به تهیه کننده برنامه می افتد که با وسواس زیادی مشغول تنظیم CD ترانه هاست. بعد از چند دقیقه منوچهر اسماعیلی با همراهی فرزاد حسنی مجری برنامه وارد استودیو می شود. داخل استودیو سه میز است که روی آن با دسته گل های سفید رنگ و شمعی به رنگ سیاه تزئین شده است. شنوندگان نیز یکی یکی با بینی های سرخ از سرما وارد می شوند. از قرار آنها هم درگیر مشکلات آفیش حراست صدا و سیما می شوند و به ناچار چند دقیقه ای در هوای سرد بیرون مانده اند. با توجه به اینکه عقربه های ساعت از پنج بعد از ظهر هم گذشته خبری از دوبلورها، حتی پسر نوذری هم نیست!

علیرضا جاویدنیا در حالی که بلند سلام می کند، وارد استودیو می شود و کم کم ایرج نوذری، دکتر شهرام گیل آبادی مدیر رایو جوان، محمود قنبری، حسین عرفانی، منوچهر والی زاده، زهره شکوفنده، پرویز ربیعی، مینو غزنوی، فریبا رمضانپور، افشین ذینوری، افسانه آریان بقا و ... حاضر می شوند. تنهایی خودم و بقیه را حس می کنم که همه یک رنگ هستیم. همه از فاصله رنگ شده ایم. چشمان دوستان دوبلور پر از اشک است. هر یک از شبنم هایی که از چشم حاضران می چکد به دنبال روزنه ای در چشم دیگری می گردد که شاید چشمی با کلید نگاهش قفل شود و تسکینی برای درد خود پیدا کند.

سکوت فضای استودیو را در سیطره خود درآورده است و تنها نجوای تلاوت قرآن شنیده می شود. حسنی مجری جلو یکی از میزها می نشیند و با نام خدا برنامه را ساعت 18:10 شروع می کند، اما قبل از هر حرفی نوار صدای زنده یاد نوذری گذاشته می شود: "یاد یاران قدیم، دلم از یاد همه فریاد است. یک زمان هم نفس ما بودند. زندگی معنی داشت. کم کم روز جدایی آمد. نازنین ها رفتند. گرچه رفتند، اما خاطرات شان برجاست و ..." با شنیدن صدای نوذری حاضران صدای گریه هایشان بلندتر می شود.

شهرام گیل آبادی مدیر رادیو جوان پشت میکروفن می نشیند و می گوید: "درست گفته اند که تنها صداست که می ماند، اما کسی نگفته که صدا سفر می کند. نوذری همیشه با حس خاصی کار را شروع می کرد. او آرام آرام به میدان ارگ می آمد و همیشه از خاطراتش می گفت که در ارگ چه کارهایی انجام می دادند. وقتی او از دنیا رفت هنگام تشییع او از میدان ارگ غوغای بسیاری بود و این حضور از جنس دیگری بود و از دلدادگی بود."

بعد از صحبت های مدیر رادیو جوان صدای نوذری در برنامه آقای ملون گذاشته شد. ایرج نوذری در ادامه مراسم می افزاید: "چگونه می گویم؟ جملاتی که جملات پدر بود. پدرم، انسان و هنرمند ویژه ای بود. من چگونه می توانم از رفتار خوب پدرم در خانواده بگویم. حضور مردم در هنگام تشییع پدر واقعاً شگفت انگیز بود."

در این مراسم دلناز دختر ایرج نوذری نامه ای که از پدربزرگش خواسته بود که در هنگام بستری در بیمارستان برایش بنویسد را می خواند: "نوه عزیزم زمانه در حال عوض شدن است. همه چیز تغییر می کند. در قدیم که سن و سال تو بودم، روزنامه نگاری را دوست داشتم، ولی حالا تو را خیلی دوست دارم و ..."

منوچهر اسماعیلی هم بعد از اجرای زنده مازیار عصری خواننده و پخش صدای آقای ملون اشاره می کند: "همه چیز درباره نوذری گفته نشد. او تمام قلب ها را تسخیر کرد. همه او را دوست داشتند و حضورش امنیت خاطر بود. او تمام گره های کور را باز می کرد و بالاترین مسکن بود. او گرفتاری همه را مرتفع می کرد و دهان جیبش برای همه باز بود." در ادامه زهره شکوفنده از خاطراتش می گوید که زمانی که کار دوبله را شروع کرده بود قدش به میز نمی رسید و نوذری همچون دخترش او را بغل می کرد تا رلش را بگوید.

محمود قنبری هم می گوید: "خاطرات من و او به سال 1340 می رسد. عزت انسان به آسانی به دست نمی آید. باید مسیر زیادی را طی کرد و دست آدم های زیادی باید گرفت تا به عزت رسید. او در بداهه خارق العاده بود و من هرگز لحظاتی را که با نوذری بودم فراموش نمی کنم." حسین عرفانی هم خاطره ای را تعریف می کند که با ماشین نوذری تصادف می کند، اما او حتی اجازه نمی دهد حرفی از تصادف بشنوند.

علیرضا جاویدنیا هم یاد می کند: "از سال 1370 تا 1378 در برنامه "راه شب" افتخار شاگردی نوذری را داشتم و همیشه تلاش می کردم اجرای خوبی داشته باشم تا کار او لطمه نخورد. من و او لحظات خیلی شیرینی داشتیم، حتی به خاطر دارم زمانی که به هم رسیدیم شروع به تیپ گویی های مختلف می کردیم و مسیر سه ساعته را شش ساعت طی می کردیم، به دلیل اینکه مرتب تیپ می گفتیم و می خندیم." منوچهر والی زاده هم خاطره ای از کار صحنه ای که با او داشته را تعریف می کند.

در ادامه مراسم بزرگداشت، مهرداد شهسوارزاده یادی از نوذری می کند و می گوید: "سال 1367 خبرنگار بودم و وقتی برای مصاحبه با ایشان رفته بودم. او با حوصله زیاد سئوالات من را که در آن زمان هم مبتدی بودم به دقت گوش داده و پاسخ می داد." بعد از صحبت های او فضای استودیو مملو از ترانه سفر نکن با صدای شهسوارزاده شد.

فریبا رمضانپور هم که برنامه "پنجشنبه شنیدنی" را با نوذری داشت، در این مراسم اشاره می کند: "به خاطر دارم وقتی آقای نوذری من را دخترم خطاب کرد، آن شب را تا صبح نخوابیدم به عشق اینکه این کلمه را از زبان ایشان شنیده بودم. من ده سال افتخار این را داشتم که در خدمت استاد باشم. او برای من فراتر از استاد و پدر بود." افسانه آریان بقا هم می گوید: "او برای من پدر بود و من خیلی دوستش داشتم. من یک سال و نیم در خدمت پدرم بودم و از نزدیک در کنار این نازنین فیض بردم."

این مراسم با اهدا شاخه گل های مریم به دوبلورها به پایان رسید. دکتر گیل آبادی در انتهای مراسم درباره برگزاری این مراسم به خبرنگار مهر می گوید: "هر کسی که برای مجموعه ای زحمت می کشد و عمری می گذرد، بدون شک نباید از یادها برود. یادش بین مردم، همکاران و دوستانش است. از سوی دیگر شغل ما با مردم پیوند مستقیم دارد و این پیوند مستقیم باعث شده مردم با صدای بچه های ما زندگی کنند و آن را دوست داشته باشند. تمام این دلایل باعث شد رفقای جوان پا پیش بگذارند و سال ایشان را به صورت یک برنامه رادیویی تهیه کنند."

کد خبر 418304

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha