۱۹ آذر ۱۳۸۵، ۸:۳۱

جابجایی چهره‌های سیاست‌خارجی؛ اجبار واشنگتن در"چرخش آرام" برای جبران اشتباه تاریخی/ "غوغای آرام - چماق بلند" رویکرد جدید نومحافظه‌کاران آمریکا در خاورمیانه

جابجایی چهره‌های سیاست‌خارجی؛ اجبار واشنگتن در"چرخش آرام" برای جبران اشتباه تاریخی/ "غوغای آرام - چماق بلند" رویکرد جدید نومحافظه‌کاران آمریکا در خاورمیانه

خبرگزاری مهر - گروه سیاسی: سیاست سابق نومحافظه کاران یعنی "چماق بلند - غوغای بلند" به آرامی در حال تبدیل شدن به سیاست "چماق بلند - غوغای آرام" است؛ "چماق بلند" آمریکا همچنان بر سر بازیگران خاورمیانه باقی خواهد ماند اما "غوغای بلندی" که افرادی چون دونالد رامسفلد، جان بولتون و کاندولیزا رایس از سردمداران شاخص آن بوده‌اند در حال تبدیل شدن به "غوغای آرام" افرادی چون رابرت گیتس، جیمز بیکر، لی‌همیلتون و سایرین با پوشش‌هایی چون "مذاکره" یا "لزوم حضور ایران در صحنه عراق" است.

به گزارش خبرگزاری مهر، رویکردنومحافظه کاران به عنوان جریان غالبی که امروزه جهت دهی سیاست های خارجی واشنگتن را برعهده دارند تا کنون، ضربه های سنگین وبعضا غیرقابل جبرانی را برپیکره دیپلماسی آمریکا از سویی و حیثیت سردمداران کنونی کاخ سفید از دیگر سو وارد کرده است.

در شرایط فعلی به نظر می رسد با توجه به تاثیرات منفی که اتخاذ سیاست های مقطعی و نادرست نومحافظه کاران برای آمریکا درپی داشته است، واشنگتن ازاعمال نوعی تغییرهم در"گفتمان" وهم در"سیاست های اصولی واشنگتن" حداقل در قبال خاورمیانه  ناگزیر باشد اما باید توجه داشت که سریع بودن چنین تغییراتی می تواند به شکست ظرف ترک خورده ای که امروزه در دستان نومحافظه کاران قرار دارد، منجر گردد.

می توان گزارش اخیر "گروه مطالعاتی عراق" به سرپرستی جیمز بیکر را "قالبی مناسب" برای "چرخش آرام" نظام سیاسی نومحافظه کاران در رابطه با خاورمیانه و به خصوص عراق دانست

بنابراین با توجه به احتمال خطرآفرینی خط مشی مذکور، "چرخش آرام" نظام سیاسی نومحافظه کاران در دستور کار واشنگتن قرار خواهد گرفت که در همین چارچوب می توان "گزارش گروه مطالعاتی عراق" که با سرپرستی جیمز بیکر، وزیر خارجه دولت بوش پدر و لی همیلتون، نماینده سابق کنگره آمریکا گردآوری شده ، را قالبی مناسب برای این اقدام توصیف کرد.

 

جیمز بیکر، جرج بوش و لی همیلتون

اما گویا چرخش آرامی که پیشتراز آن سخن رفت، حداقل از سال دو سال گذشته یعنی یک سال پس از آشکار شدن "اشتباه تاریخی نومحافظه کاران" در تجاوز نظامی به عراق و حضور مستقیم در تحولات این کشور، با هدف اصلاح این خبط اساسی در دستور کارواشنگتن قرارگرفته بود و در همین چارچوب  می توان کنارگذاشتن معاون وزیردفاع وقت آمریکا را به عنوان نخستین نشانه این چرخش برشمرد.

برهمین مبنا پس ازانتخابات 2004 آمریکا وکنارگذاشته شدن پل ولفوویتس ، معاون دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا، حتی زمزمه هایی برای کنارگذاشتن شخص رامسفلد درمحافل سیاسی آمریکا مطرح می شد که البته این امر تا زمان مقتضی به تعویق افتاد چراکه کنارگذاشتن وزیر دفاع ( به عنوان یکی ازهواداران اصلی حمله به عراق) درآن شرایط حساس به منزله اعلام شکست زودهنگام طرح آمریکا برای عراق به طور خاص و خاورمیانه به طور عام تلقی می شد که البته این اقدام در زمان مناسب و با بهانه نتیجه انتخابات اخیر(کنگره) این کشور صورت پذیرفت.

می توان کنار گذاشتن مهره هایی چون "رامسلفد" را در نگاه اول به مثابه اثبات ناکارآمدی برخوردهای سخت افزارانه برای سیاست گذاران واشنگتن در قبال خاورمیانه و بازیگران اصلی آن از جمله ایران، تلقی کرد؛ در حقیقت با توجه به نتیجه انتخابات اخیر در ایالات متحده به نظر می رسد واشنگتن دیگر از "پشتوانه ملی" برای انجام "حرکت سخت دیگری" برخوردار نباشد و لذا مجموع چنین شرایطی، نوعی اجبار برای "تغییر مهره ها" در آمریکا را به سران این کشور تحمیل می کند.

 به نظر می رسد که سیاست سابق نومحافظه کاران یعنی "چماق بلند - غوغای بلند" به آرامی در حال تبدیل به سیاست "چماق بلند - غوغای آرام" باشد

در همین چارچوب به نظر می رسد که سیاست سابق نومحافظه کاران یعنی "چماق بلند - غوغای بلند" به آرامی در حال تبدیل به سیاست "چماق بلند - غوغای آرام" باشد؛ همان گونه که در ظاهر این عناوین نیز مشخص است، "چماق بلند" آمریکا هم چنان بر سر خاورمیانه و بازیگران عمده آن باقی خواهد ماند اما "غوغای بلند" که افرادی چون دونالد رامسفلد، جان بولتون و کاندولیزا رایس از سردمداران شاخص آن بوده اند در حال تبدیل به "غوغای آرام" افرادی چون رابرت گیتس، جیمز بیکر، لی همیلتون و سایرین با پوشش هایی چون "مذاکره" یا "لزوم حضور ایران در صحنه عراق" است.

گویا امروز واشنگتن برای رهایی از وضعیت بغرنجی که ساخته دست نومحافظه کاران تندرو حاکم بر کاخ سفید بوده و روند آن با تجاوز نظامی به عراق سرعتی دوچندان یافت، دست به دامان افرادی چون گیتس، بیکر و حتی کسینجر شده است. البته در این جا این سوال مطرح می شود که «مگر تمام امورات و سیاست های دولت بوش و نومحافظه کاران به عراق باز می گردد؟» که در پاسخ به چنین سوالی می توان به رویکرد نومحافظه کاران به مسایل کلان بین المللی اشاره داشت.

نگاه نومحافظه کاران و شخص بوش به عنوان رییس جمهور آمریکا به مباحث بین المللی، نگاهی کلی و مبتنی بر آموزه های قماربازانه است! این سخن به آن معناست که دید کنونی حاکم بر سیاست گذاران کاخ سفید، دیدی "سیاه و سفید" و "برد و باخت مطلق" است؛ یعنی اگردرعراق پیروز شویم همه چیز را می بریم و اگر شکست بر ما مستولی گردد، همه چیز را از دست خواهیم داد. بر این اساس امروز جهانیان به نظاره شکست سیاست های قماربازانه نومحافظه کاران که در شریان های دیپلماتیک آمریکا جریان داده شده، نشسته اند و البته این موضوع هم از "حاکمیت قماربازان" بر جریان دیپلماتیک یک کشور سرچشمه می گیرد.

به هرصورت با آشکارتر شدن ابعاد شکست واشنگتن در میدان بازی عراق، به نظر می رسد پروژه نومحافظه کاران در این زمینه با سقوطی کلی مواجه شده که آن ها را به "بازگشت به قبل از داستان 11 سپتامبر" وادار می نماید و البته می توان ناتمام ماندن ماموریت جان بولتون در سازمان ملل متحد را از مصادیق بارز این مساله برشمرد.

برهمین مبنا وبراساس سیاست چرخش آرامی که اکنون درواشنگتن درحال پیگیری است، به نظر می رسد جایگاه هر مهره ای که درصحنه آشفته عراق نقشی را بازی کرده باید به نحوی تغییر کند وهمین موضوع احتمال تغییر زودهنگام زلمای خلیل زاد، سفیر آمریکا در عراق را نیز قوت می بخشد.

در این سوی میدان"انتشار گزارش گروه مطالعات عراق" جدای از تمامی زمینه های مورد نظر واشنگتن، باعث شده مذاکره آمریکا با ایران و سوریه به عنوان گزینه‌ای جدی برای حل مشکلات عراق در صحنه تحولات خاورمیانه مطرح شود که این موضوع خود به معنای اهمیت نقشی است که تهران می تواند در عرصه تحولات منطقه ای ایفا نماید.

علیرغم تاکید گروه تحقیق بیکر بر لزوم کمک گرفتن از ایران برای حل بن‌بست ایجاد شده درعراق، کاخ سفید تعلیق "غنی‌سازی اورانیوم" را پیش‌شرط هرگونه گفتگوی رو در رو با ایران دانسته که این مساله نوعی "گفتمان پارادوکسیکال" از سوی واشنگتن را به نمایش می گذارد

اما علیرغم تاکید گروه تحقیق بیکر بر لزوم کمک گرفتن از ایران برای خروج آمریکا از بن‌بست موجود درعراق، کاخ سفید "تعلیق غنی‌سازی اورانیوم" را پیش‌شرط هرگونه گفتگوی رو در رو با ایران دانسته که این موضع گیری تاکید بر موضوعی است که تهران مخالفت قطعی خود را با آن اعلام داشته و این امرنوعی "گفتمان پارادوکسیکال با اهداف از پیش تعیین شده" را از سوی واشنگتن به نمایش می گذارد.

 با توجه به این رویکرد واشنگتن و هم چنین موضع هوشمندانه تهران مبنی بر این که «خروج اشغال گران از عراق نیازی به مذاکره با ایران ندارد» احتمال انجام چنین مذاکره ای بعید و دور از واقع به نظر می رسد.

در مجموع و با عنایت به مباحث فوق الذکر، به نظر می رسد با توجه به شکست مجدد آمریکا در ایجاد جبهه دوم در لبنان برای پشتیبانی ازجبهه روبه سقوط عراق، اهمیت یافتن بیش ازپیش ایران درمعادلات بین المللی ومنطقه ای، درپیش گرفتن سیاست  "چرخش آرام" از سوی واشنگتن و بسیاری از مسایل آشکار و نهانی که نقطه ثقل آن ها با تحولات محوری عراق مرتبط است، سال 2007 را سالی بسیار مهم و قطعا تعیین کننده برای آمریکا، ایران، عراق، خاورمیانه و نظام بین الملل می نمایاند.

کد خبر 418783

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha