به گزارش خبرنگار مهر، سید هادی طباطبایی، محقق و نویسنده کتاب «فقیهان و انقلاب ایران» در یادداشتی به معرفی کتاب مهاجر راه اصلاح پرداخته است.
در آستانه ماه محرم سال گذشته، انتشارات نگاه معاصر، کتابی را در ذکر احوالات و منش رفتاری امام حسین(ع) منتشر کرده است. «مهاجرِ راه اصلاح» عنوان کتابی است که مهدی کمپانی زارع آن را به رشته تحریر در آورده است. کمپانی زارع پیش از این کتاب «ترازوی اَحَدخو» را در فضائل امیرالمومنین(ع) نگاشته و گفته بود که: «قلم آواره می شود وقتی قرار است مشق نام جوانمردی کند که نه زمینیان، بلکه آسمانیان نیز از کثرت فضیلتهای او انگشت تحیّر به دندان گرفته اند.»
وی سپس کتاب «کریم آل محمد(ص)» را در سیره امام حسن مجتبی(ع) به رشته تحریر در آورده بود. در آن اثر نیز از متنِ کتابی سخن گفته بود که موضوعش معشوق و محبوبی است و سخن گفتن در آن دشوار اما از آنجا که با کریمان کارها دشوار نیست و امام حسن(ع) کریم خاندان نبوت و رسالت است و این صفت در او تجلّی شگفتی دارد، می دانیم که او بی گفت و گو و درخواست، کرامت خود را روا خواهد کرد و با سائلان سخاوتمندانه مواجه می گردد.
کمپانی زارع اما در «مهاجر راه اصلاح» حال و هوایی دیگر دارد چرا که یادم می آید که دیری است سینه ام شرحه شرحه محبت انسانی است که حتی در خاطره های کودکی ام، حضوری گرم و پر رنگ دارد و هر بار که نامش می آید، اگر نگریم، دست کم گرمای اشک را در خود احساس می کنم.
با این نگاه است که نویسنده به شرح احوالات امام سوم شیعیان می پردازد. کتاب در هفت بخش تنظیم شده است؛
در بخش نخست، نویسنده لحظه لحظه زندگانی امام را گزارش می کند. بنای نویسنده بر آن است تا امامی را معرفی کند که پیش از واقعه عاشورا نیز الگویی برای زندگی بوده است. از همین روست که در مقدمه این گونه عنوان می کند که: «حسین(ع) را سالها پیش از کربلا دوست دارم و جست و جو می کنم.» یکی از مبهمات زندگانی حَسنین، زندگانی و سلوک رفتاری ایشان در زمان خلفا است. نویسنده در این کتاب، به این مهم نیز پرداخته و از منش رفتاری امام حسین(ع) در زمانه خلافت ابوبکر و عمر و عثمان سخن به میان آورده است.
یکی از موارد نابی که نویسنده آن را به تصویر می کشد، وصیت امام علی است به فرزندش امام حسین(ع). مولا در این وصیت به فرزندش بر نکاتی اشراف داده است که در خور تأملهای مکرر است: "ای پسر عزیزم، هیچ گناهکاری را نومید مکن چه بسیار گناه آلوده ای که نیک انجام گشته و چه بسا نیک کرداری که در پایان عمر به تباهی گراییده و به دوزخ رفته است...ادب بهترین میراث است و نیک خویی بهترین همنشین باشد. با گسستن پیوند خانوادگی (قطع رَحم) پیشرفت و بالندگی نباشد و با تبهکاری توانگری صورت نبندد. این نگاه اخلاق مدارانه در آموزه های امام علی(ع) است که در فرزندش نیز رخنه می کند.
نویسنده در بخش دوم از کتاب، از اخلاق حسینی سراغ می گیرد. تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری، یکی از موارد مهمی است که در این بخش به بحث گذاشته شده است. در این قسمت این گونه از منش امام حسین(ع) پرده برداشته می شود که: «بیشتر کسانی که امام حسین(ع) را دوست دارند و خود را شیعه او می دانند و به چنین نسبتی افتخار و تفاخر می کنند، به این توجه ندارند که برترین عبادات نزد این بزرگوار، علم و اخلاق بوده است. او صراحتاً می فرمود: اخلاقِ نیک، عبادت است؛ الخُلقُ الحَسَن عِبادَه.»
نویسنده با برگرفتن همین عبارات از امام حسین(ع) است که دو مؤلفه عقل و اخلاق را در منش ایشان برجسته می بیند. امام(ع) در بزرگداشت عقل و دانش سخن بسیار گفته است. مرام اخلاقی و لطافت روحی امام اما آنجا بیشتر نمایان می شود که یکی از غلامان، گرده نانی که بر می دارد و نیمش را خودش می خورد و نیم دیگرش را به سگی می دهد و در این موقع است که امام حسین(ع) از این رفتار حَسنه به گریه می افتد. یکی از مباحث قابل توجه در این بخش، امام حسین(ع) و اخلاقِ جنگ است. این قسمت شایسته توجه و التفات بسیار است.
نویسنده پس از نشان دادن سلوک عقلانی و اخلاقیِ امام(ع)، مَرام عرفانی حضرتش را نیز در فصل سوم به تصویر کشیده است. در این بخش، تأکید نویسنده بر دعای عرفه است و نگاه ریز بینانه و سرشار از معنویت و عرفانِ امام(ع) را مورد بررسی قرار می دهد. علاوه بر این، احوالات امام حسین(ع) نیز به تصویر کشیده شده و سلوک عارفانه امام مورد دقت نظر قرار گرفته است.
سخن اصلی نویسنده در این کتاب اما جایی است که به تحلیل واقعه عاشورا می پردازد و علتِ اقدامِ امام را پی جویی می کند. وی در فصل چهارم کتاب، ابتدا دیدگاه های رقیب را یکی یکی به تصویر می کشد. رویکردی که بر تحلیل تاریخی مبتنی است و مرحوم سید جعفر شهیدی آن را نمایندگی می کند؛ دیدگاهی که مبتنی بر تشکیل حکومت است و آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی معرّف آن است؛ انگاره ای که مبتنی بر شهادت طلبی است و علی شریعتی از باورمندان به این رویکرد است و تحلیلهای مبتنی بر امتناع از بیعت و حفظ جان؛ همگی مورد اشاره قرار می گیرد تا دیدگاه اصلی نویسنده در این خصوص به نحو نیکی ترسیم شود.
نویسنده پس از بررسی علتهای مختلفی که در خصوص واقعه عاشورا و حرکت امام حسین(ع) بیان شده است، هدف اصلی امام در این حرکت را هجرت به قصد اصلاح معرفی می کند. وی یکی پس از دیگری مؤلفه ها و اقدامات امام را بر می شمرد تا نشان دهد که هدف اصلی از این اقدام، هجرت بوده است. هجرتی که در قرآن کریم نیز بدان توصیه های مکرر شده تا مایه برکت گردد. هجرت در ادبیات قرآنی ملازم با گشایش است و بسیاری از رزقها در هجرت رو می نماید؛ همچنان که موسی به مدین رفت و محمد(ص) به یثرب و هر دو بهره های فراوانی از این مهاجرتها بردند.
کمپانی زارع با برجسته ساختن مفهوم هجرت در اقدام امام حسین(ع)، این اصل را اقدام سنجیده امام می داند. این اصل از مبانی فکری دینی است که می توان به نیکی از آن بهره برد. «هجرت و تقیه دو اصل اسلامی اند در مواجهه با کسانی که از قدرت مست شده و عربده جویی می کنند و کشته شدن در چنین معرکه ای به هیچ روی فضیلت نیست؛ بلکه به تعبیر قرآنی با دست خود، خویش را هلاک کردن است که از آن منع شده است...قدرتمندان برای حذف مخالفان و دشمنانشان مایل اند که مخالفان و دشمنان دست به خشونت بزنند تا به این بهانه آنان را سریعاً حذف کنند. بنی امیه مایل بودند در روزگار استیلا و حکومتشان چنین نزاعی در گیرد تا به بهانه بغی، حسین(ع) و نزدیکان و یارانش را به قتل برسانند، اما امام از موضع خشونت مهاجرت کرد و به مکه رفت؛ زیرا او دانا بود و طریق مواجهه با نادانان را می دانست.»
نویسنده برای تأیید این ایده خود، از یکی دیگر از مبانی فکر شیعی نیز بهره می گیرد و آن اصل «بداء» است. وی این اصل را در مقابل دیدگاههایی به کار می برد که با عطف نظر بر پیشگویی های پیامبران در خصوص واقعه عاشورا، بر آنند که امام این پیشگویی ها را در پیش چشم می دیده و چاره ای جز شهادت نداشته است. «یکی دو روز به عاشورا مانده بود که امام می دید تمام پیشگویی های پدرانش و پیش بینی های خودش درباره به تنگنای جنگ رسیدن، محقق شده و امویان تا او را به بیعت مجبور و خوار نکنند، حاضر نمی شوند دست از او بردارند. اما امام با امویان برای راه حلهای دیگر گفت و گو کرد، زیرا هر چند مطلّع از فضای عصر خود بود و پیشگویی های جد و پدرش را شنیده بود، می دانست که تقدیر و اراده خداوند این است که انسانها با اختیار خود، حتمی ترین قضاها را نیز در هم می ریزند. این تفکر همان اندیشه «بداء» است که گواه آزادی بشر و راه تغییر و تکامل جهان هستی است.»
کمپانی زارع در فصل پایانی کتاب، مفهوم بداء را به بحث می گذارد. نویسنده اما در فصل پنجم کتاب از مسألهی امر به معروف و نهی از منکر سخن به میان آورده و در فصل ششم نیز از مواجهه عارفان مسلمان با حسین بن علی(ع) پرده برداشته است. در این فصل نشان داده شده است که عارفان مسلمان، چگونه از مرامِ امام رزق معنوی میطلبیدند و ایشان را پیشوای خود قرار می دادند.
کتاب «مهاجر راه اصلاح» در ۲۹۳ صفحه به رشته تحریر در آمده است. کتابی که با خواندن آن اگر نگرییم، دست کم گرمای اشک را در خود احساس می کنیم.
نظر شما