به گزارش خبرنگار مهر، مراسم سومین سالگرد درگذشت صادق آئینهوند؛ چهره ماندگار در رشته تاریخ اسلام و رئیس فقید پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، از سوی بنیاد دکتر آئینهوند و همکاری موسسه مطالعات و تحقیقات زنان در محل این موسسه برگزار شد.
در این بزرگداشت چهرههای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مهمی چون داود فیرحی، بیژن زنگنه، معصومه ابتکار، عبدالله ناصری، مهدی فیروزان، احمد پورنجاتی، محمدتقی فاضل میبدی، شهیندخت مولاوردی، اشرف بروجردی، غلامرضا حیدری، محمدعلی ابطحی، نجفقلی حبیبی، فیض الله عرب سرخی، رحیم عبادی، محمدجواد حق شناس، حسینعلی قبادی، فاطمه راکعی، محمد ایرانی، ایرج حسابی و ... حضور داشتند.
سخنران اصلی این مراسم، داوود فیرحی بود که با موضوع «آئینهوند و اخلاق تاریخپژوهی» به ایراد سخن پرداخت.
فیرحی گفت: آقای دکتر آئینهوند برای من دو چهره داشت یکی چهره عاطفی و رابطه عاطفی ما بود؛ در قم دانشگاه باقرالعلوم در حال تاسیس بود و به مرور از دفتر تبلیغات جدا میشد و یک نهاد مستقل میشد. در واقع یک نهادخودسازی بین حوزه و دانشگاه بود. در این مجموعه که تلاش اولیه را دکتر آل غفور شروع کرده بودند از قضای روزگار من عضو هیات رییسه و معاون آموزشی و پژوهشی شدم، برای تاسیس رشته تاریخ تنها کسی که برای ما به عنوان شخصیت منتخب و مورد توجه بود دعوت از دکتر آئینهوند بود.این مساله سبب شد تا حدود ۵ ۶ سال دکتر آئینهوند را در موسسه ببینیم و بعد از آنکه من هم به تهران منتقل شدم در دانشگاه تربیت مدرس خدمت ایشان میرسیدیم. از قضای روزگار من آخرین همسفر دکتر آئینهوند در عتبات بودم و بعد از آن ایشان دچار بیماری شدند و آخرین دیدارهای ما در چند روز این سفر بود. جسم هرکسی پس از مدتی از بین خواهد رفت اما آنچه برای من مهم است هستی علمی و شخصیت روحانی مرحوم آئینهوند است.
وی افزود: یکی از تجربههایی که من از مرحوم دکتر آئینهوند داشتم تغییر پارادایم تاریخپژوهی بود. در حوزههای علمیه، تاریخ به طور سنتی روایی بود و بیشترین دقتی که در تاریخنگاری میکردند در بخش رجالی تاریخ بود و اعتماد به راوی، روایت را محکم میکرد؛ برخی مواقع که تاریخ نگاری ترقی میکرد با تامل بیشتر به درایه یا محتوای روایت هم میپرداختند؛ این تاریخ نگاری سنتی و کلاسیک است.اما مرحوم دکتر آئینهوند با اینکه اشاره شد ریشه در سنت تاریخ نگاری اسلامی داشت یک نگاه جدیدی به تاریخ داشت و آن را علمی میدید که ناظر به دادههایی از واقعیت است و از روایت واقعیتها این تاریخ ساخته میشود. یعنی در ادبیات ایشان دو نگاه به تاریخ بسیار مهم است، یکی مواجه با واقعیت بهجای روایت و دوم تحلیل عقلانی به جای تحلیل رجالی، در ادبیات دکتر این دو بسیار مهم بود یعنی بهجای من قالها به دنبال چیستی تاریخ بودند.
این پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام ادامه داد: در موسسه دکتر آئینهوند یک جلسهای راجع به همین مباحث بود. مرحوم آئینهوند از روندهای تاریخ صدر اسلام قواعدی استخراج میکرد و وضع امروز را توضیح میداد، در واقع عبور به تاریخنگاری چیزی بود که در حوزه با مرحوم آئینهوند شروع شد و ایشان از تاسیس این رشته در حوزه این کار را انجام دادند و من شاهد آن بودم؛ این مساله برای من مهم بود چون به نوعی ریل گذاری بود که اتفاق میافتاد. تاریخ علمی به واقعیتها به جای روایتها و تحلیل عقلانی به جای تحلیل شخصیت تاریخی تکیه میکرد و روندها را می سنجید. تاریخ صدراسلامی که ایشان تدریس میکردند همیشه آویزه گوش من است. این نوع تاریخ نگاری که تاریخ نگاری جدید در ایران است و قبل از آن ما تاریخ نگاری معطوف به واقعیتهای موجود را نداریم. معمولا گفته میشود این تاریخ نگاری میراث غرب است در حالی که این طور نیست و ما شاهد بودیم که بنیاد آن در حال شکل گیری بود.
فیرحی تصریح کرد: تاریخ نگاری جدید ویژگیهایی دارد به جای اینکه از باب تفنن تاریخ را بخوانیم یعنی حرفهای این کار را میکند و تاریخ به تخصص و به یک رشته بنیادین تبدیل میشود و بقیه رشتهها را نیز تغذیه میکند. این تاریخی دیدن تاریخ بسیار مهم است که برای ما هم اتفاق افتاده است.آنچه از اخلاق تاریخنگاری مرحوم استاد آئینهوند میشناسیم روبناست؛ زیربنایش این نگاه معرفتی و تغییریافته است، تغییری در ذهن ایشان اتفاق افتاده بود. از نظر ایشان تاریخ چیزی صرف آگاهی از گذشته نیست بلکه کشف قاعده برای شناخت امروز است؛ یعنی تاریخ، تاریخ امروز است و اگر از گذشته هم صحبت میکنیم، گذشته امروز است نه اینکه امروز گذشته باشد. این در حال بودن موضوعی بود که در ادبیات دکتر آئینهوند وجود داشت. جزییات اخلاق تاریخ نگاری از این مساله ناشی میشود.
استاد دانشگاه تهران گفت: برای مثال وقتی کسی به رجال کمتر اهمیت میدهد تا به دادههای تاریخی و به تحلیل عقلانی روابط پدیدهها بیشتر اهمیت میدهد، خیلی زود حکم نمیکند چون همیشه تردید دارد که شاید بخشی از داده هنوز در دستش نباشد یا بخشی از آن هنوز به دست نیامده باشد. بنابراین تاریخنگاری جدید که دکتر هم دنبال آن بودند، تاریخی متواضع است و به دنبال دادههایی است که هنوز بخشی از آن ناشناخته مانده است، احکامی هم که صادر میکند با احتیاط است و هیچ وقت نمیتواند قضاوتهای ایدئولوژیک داشته باشد.بسیاری از ویژگیهای ایشان را در همین باقرالعلوم قم دریافت کردم؛ حتی کاراکترهای رفتاری ایشان را به خاطر دارم و همیشه وقتی فکر میکرد و راجع به چیزی تردید داشت انگشتها را بهم فشار میداد؛ به نظر من یعنی یک طرفه نباید قضاوت کرد و باید از دست دیگر هم مشورت خواست.ما در بزرگداشت بزرگان خودمان به وجهه عاطفی شخصیت افراد توجه میکنیم و مهم هم هست اما آن چیزی که صدقه جاریه است و به صورت متدولوژیک میماند و بقیه از آن استفاده میکنند و کار علمی را یک گام به پیش میبرند این برای ما بسیار قابل اهمیت است.
وی اضافه کرد: دکتر آئینهوند تاریخنگار متعهد است، اما تاریخنگاری ایدئولوژیک نبود. او متعهد به کرامت انسانها و ارزش علم بود و به این دو اعتماد کامل داشت. بنابراین او میگوید تاریخ نگار حق ندارد شخصیت تاریخی مورد مطالعه خود یا ملت و قومی را تحقیر کند یا از بدیهای آن بگوید بلکه بیشتر باید جنبههای مثبت موضوع را در نظر بگیرد. چون تاریخ دو قسمت است و یک قسمت آن نوشتههایی است که حرف میزنند و قسمت دیگر هم سکوتهایی است که فریاد میزنند. یعنی برخی مواقع مورخ مسالهای را نمینویسد اما برای اهل آن فریاد میزند. بنابراین ایشان به کرامت انسانها و علم تعهد داشت.ایشان معتقد بود که اگر دانش را یک گام به پیش ببریم، هزینه عمر ما تامین شده است. ایشان میگفتند تا پخته نشدهاید ننویسید، چون خواننده نمیداند که این نوشته شما در دوره خامی شما نوشته یا دوره پختگی نوشته شده است. حداقل بنویسد «یادداشت شخصی» یا «هنوز در دوره آموختن است» و در مرحله نظر قرار ندارد.ایشان هر پژوهشگر حوزه علوم را دارای دو دوره محصلی و اجتهاد علمی میداند و اینکه این دوره مهم است. از این رو دکتر آئینهوند نوشتهها را به دو دسته تقسیم میکرد. او هیچگاه یافتههای خود را به نام خود مطرح نمیکرد چون فرض میکرد هیچ حرفی نیست که سابقهای نداشته باشد. او به «کشف الظنون» حاجی خلیفه اشاره میکند که او در این اثر میگوید یک نویسنده برای بازار کتاب نمینویسد یک نویسنده باید چند کار را انجام دهد تا بتواند بگوید من یک کار علمی انجام دادم.
فیرحی اظهار داشت: شرایط کار علمی این است که اگر چیزی نو پیدا کرد که قبلا نبود، آن را بنویسد چون برای علمی که قبلا شناخته شده حق تقدم اخلاقی و حقوقی معنوی با نویسنده اسبق یا سابق است.یکی دیگر از شرایط کار علمی این است که اگر نوشتهای قبلا نوشته شده و کامل نیست، شما باید آن را تکمیل کنید. هرکسی نظریهای دارد میتوان آن نظریه را هم کامل کرد و باید ذکر کنیم که کدام قسمت را تکمیل میکنم. همچنین باید نوشتهای که دشوار است را شرح دهیم تا جوانان هم بتوانند آن را مطالعه کنند.تجربه خود بنده این است که وقتی من داشتم کتاب «تنبیهالامه» علامه نایینی را شرح میکردم و بعد از قضای روزگار در خلال این کار، استاد آئینهوند را دیدم و این موضوع را با ایشان مطرح کردم و گفتم کار نایینی را شرح مینویسم او این جمله حاجی خلیفه را از حفظ برای من خواند و گفتند یک کار علمی هم این است که برای متنی دشوار شرح بنویسی.
نویسنده «دولت اسلامی و تولیدات فکر دینی» افزود : محققانی که دستشان از دنیا کوتاه است و فرصت نکردهاند نوشتههای خودشان را تلخیص و تصحیح کنند آنها دِین و حقی به گردن شاگردانشان دارند و این دِین هم جمع کردن این آثار پراکنده و منقح کردن آن آثار است به نوعی خودش یک جهاد علمی است. این یک سنت در اروپاست، نزدیک صد جلد از خطابههای هایدگر از آثار او جمع شده است و مرحوم آئینهوند این توصیه را به شاگردانش داشت، حال این به عهده شاگردان خلفشان است که آثار ایشان را جمع کنند و به تنظیم، طبقهبندی و حفظ دانش به عنوان یک واجب دینی نگاه کنند.برخی از نوشتهها هستند که مصنف، دچار برخی خطاها شده است، تصحیح چنین کتبی نیز کار علمی بوده و وظیفه دانشمند علوم انسانی هم این تصحیح برخی از خطاها است.مرحوم استاد آئینهوند به سنت تاریخ نگاری از برخی جهات علاقه داشت اما یکی از سنتهایی که ایشان داشت خطبه اول نوشته خودش بود که باور خود را نشان میداد؛ گاهی ما فکر میکردیم اگر در ابتدای مقاله خودمان یک خطبه یک سطری بگذاریم از علمی بودن خارج میشود در حالی متوجه معنای این یک خط ستایش میشویم.دکتر آیینه وند از پیشینیان با خیر و نیکی یاد میکردند؛ استاد منتقد بودند اما نقد ایشان هرگز از مرزهای اخلاقی و احترام، گذر نکرد. در واقع با اینکه متعهد به علم بود اما نقد ایشان هم براساس تعهد بود؛ به حدی حرکت نمیکرد که به شخصیت افراد بربخورد.
وی در پایان گفت: ما یک مجلهی علوم سیاسی را تازه تاسیس کرده بودیم و اولین مجله با این موضوع در قم منتشر میشد؛ ایشان هم ما را تشویق کردند. وقتی این مجله از چاپ در آمد دیدیم که طراح یک ستارهای گذاشته و ما حواسمان نبود اما مرحوم دکتر آئینهوند دقت کرده بود که این ستاره شش پر است؛ اصلا به زبان نیاورد که آنها توطئهگر یا دست نشانده اسراییل هستند. گفت این را منتشر نکنید و با ستاره حضرت داوود موافق افتاده است این جمله بسیار مهم است، چون پرچم اسراییل یک معنا دارد و ستاره داوود هم معنای دیگری دارد.دکتر آیینه روحیهای آموختن بدون چشم داشت برای جبران داشت؛ ایشان معتقد بود که غلط است در دنیای امروز، علم را با عیار پول می سنجند. هرچقدر هم اموال خود را ذخیره کنیم در نهایت به وراث میرسد اما کسی که کار علمی را انتخاب کرده با تجارت همسفر نمیشود.دکتر آئینهوند معتقد بود به برخی هم علم نیاموزید؛ آئینه وند در حوزه آموزش، دو آئینهوند بود؛ به کسانی که اعتماد داشت یک طور بود و بحث و گفتگو میکرد و در کلاسهای عمومی هم یک طور دیگری بود.
سخنران دیگر این مراسم، حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. وی سخن خود را با این شعر آغاز کرد و گفت: «شاهد آن نیست که مویی و ایمانی دارد/ بنده طلعت آن باش، که آنی دارد» من نه صلاحیت دارم و نه توان دارم که بتوانم درباره استاد فقید و همیشه ماندگار دکتر آئینهوند سخنی بگویم اما تصمیم گرفتم خاطرهای بگویم و این غزل حافظ را به همین دلیل خواندم. سال ۱۳۶۹ بود که من در بخش علوم انسانی جهاددانشگاهی بودم در آن سالها رییس این سازمان تغییر کرد و در دولت هم وزیر بودند؛ ایشان تصمیم گرفت تا بخش علوم انسانی جهاد دانشگاهی را منحل کند. من معتقد بودم که چنین اتفاقی محال است ایشان هم اعتقاد داشت این رشته مانع توسعه و هزینه بر است و به طور کلی اعتقاد داشتند علوم انسانی کاربرد ندارد ما هم کوشش کردیم تا ایشان را از این جهل خارج کنم بنابراین با دکتر داوری صحبت کردم، بعد هم با دکتر آئینهوند تماس گرفتم.
وی افزود: یک مدتی گذشت و رییس همان سازمان من را خواست و گفت من شوخی کردم و حالا همه من را بازخواست میکنند؛ هرکاری میخواهید انجام بدهید. دکتر آئینهوند به دفتر او رفته بود و ایشان میگفت من در این مردم آنی دیدم که در کمتر کسی دیده میشد و پیش از اینکه من قانع شوم شخصیت ایشان من را دگرگون کرد. «آنی» که حافظ میگوید همان ابن الوقتی است که عرفا میگویند تازه اگر صوفی ابن الوقت شود به مرتبه بالایی رسیده است؛ آنانی که قادر شوند به مرحلهای از درک، فهم و شهود رسیده باشند که دیگران بتوانند او را ابن الوقت یعنی مراد کامل بنامند، وجود چنین شخصیتی کیمیا میشود.اگر معنای لفظی کیمیا توجه کنیم، کیمیا تبدیلگر است؛ وجود ذیجود دکتر آئینهوند مس وجود آدمها را به طلای انسان شدن تبدیل میکرد.
نظر شما