به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه اعتماد ملی در ستون سرمقاله امروز خود آورده است: بوش و همراهانش از همان روزهای نخست حضور در کاخ سفید به صراحت اعلام کرده بودند که تمایلی به دخالت در امور خاورمیانه نداشته و ترجیح میدهند دامان خود را آلوده به این مناقشات بیحاصل و پایانناپذیر نکنند.
گذر زمان و حوادث پس از 11 سپتامبر نشان داد که تا چه میزان جمهوریخواهان آمریکا در تصور خود از آمریکا به عنوان جزیرهای دورافتاده از جهان که امنیت و سعادتش هرگز در گرو تحولات سایر نقاط نیست، اشتباه کرده بودند.
آمریکا قربانی جریاناتی شد که خود در برههای حمایت کرده و یا بر حمایت همراهانش از این جریانات چشم پوشانده بود. خاورمیانه بدینترتیب به اجبار در فهرست اولویتهای دستگاه دیپلماسی آمریکا قرار گرفت.
آمریکاییها پس از 11 سپتامبر از همان زمان حمله به افغانستان و عراق، خاورمیانه را پازلی میدانستند که فقدان یا ناهماهنگی یکی از قطعات آن باعث لغزش و درهمریختگی سایر قطعات میشود. به عبارت بهتر ناامنی در خاورمیانه به سرعت گسترش و تعمیم مییافت. این تصور اما هرگز در تدوین استراتژی آمریکا برای نبرد علیه تروریسم اجرا نشد.
تغییر مکان دائمی تروریستهای بیوطن از افغانستان به عراق و بالعکس باعث شده است تا آمریکا اکنون در هر دو جبهه خود را مواجه با دشمنی سیال ببیند که امکان به دام انداختن آن وجود ندارد. اشتراکات فرهنگی، مذهبی و اجتماعی اعراب هم در این میان باعث شده است تا هر اقدامی در هر گوشه از جهان عرب همانند سنگی پرتاب شده به سطح دریاچه، موجی سراسری را در منطقه ایجاد کند، موجی که در مکانی نامعلوم و زمانی نامعین به سمت و سوی آمریکاییها باز خواهد گشت. عراق و افغانستان اما تنها بخش دردسرآفرین خاورمیانه بزرگ آمریکا نبودند.
فلسطین با به قدرت رسیدن حماس در انتخاباتی غیرقابل خدشه، دیگر حاضر به دادن امتیازات مکرر به اسرائیل نبود. تحریم اقتصادی و در نهایت اعمال فشار به دولت هم تنها به دخالت هرچه بیشتر اوضاع و رادیکالتر شدن برخوردها میانجامید. در لبنان هم شیعیان تبدیل به نیروی تاثیرگذار سیاسی شده بودند. رویدادهای فلسطین و لبنان و به ویژه تجاوز اسرائیل به دو منطقه هم در این میان باعث شد تا همان کورسوی امیدی که برای برقراری ثبات وجود داشت کمرنگتر شود.
حمایت همهجانبه آمریکا از صهیونیستها هم در این میان باعث شده است این کشور از جایگاه داوری به صورت نسبی منصف تبدیل به سویی از دعوا شود. بدیهی است در چنین شرایطی کاخ سفید تا قبل از ترمیم وجهه خود نهتنها دیگر نمیتواند میانجی روند صلح و یا عامل تثبیتکننده اوضاع باشد بلکه به صورت طبیعی باید تبعات همراهی با تلآویو را هم بپردازد.
ایالات متحده در چنین شرایطی نهتنها موفق نشده است با اعمال سیاستهای جمهوریخواهان آرامش را به خاورمیانه بازگردانده و بدینترتیب از امنیت خود اطمینان یابد که در عمل خود را تبدیل به سمت و سویی از هر مناقشهای کرده است که در منطقه روی میدهد.
خاورمیانه جدیدی که این روزها دامان آمریکایی را گرفته است، حاصل اشتباه اولیه محافظهکاران در نادیده انگاشتن اهمیت این منطقه و سپس رویکرد اشتباه کاخ سفید در تبدیل کردن خود به سویی از دعواست.
واشنگتن هنوز هم درسنیاموخته از این بحرانهای متعدد، هرازگاهی سعی میکند با تحت فشار قرار دادن کشوری یا گروهی، آرامش را به خاورمیانه بازگرداند، غافل از اینکه اعمال فشار بر هر نقطهای به سرعت تاثیر خود را در منطقهای دیگر متوجه منافع این کشور میکند. منافعی که در صورت تکرار روند فعلی شاید در آیندهای نه چندان دور، نشانی از آنها باقی نمانده باشد
نظر شما