یادداشتی از مجتبی نامخواه؛

کارگران و دیگران؛ درآمدی بر بازشناسی اعتراض‌های کارگری

کارگران و دیگران؛ درآمدی بر بازشناسی اعتراض‌های کارگری

مسئله، مسئله‌های کارگران نیست. این دیگران و بی‌توجهی‌ها است که مسئله اصلی است. مسئله، بی‌مسئله بودن دیگران است.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام مجتبی نامخواه است که در ادامه می خوانید؛

در وضعیتی که در حال حاضر در آن قرار داریم، مستند «زمستان یورت» و آثاری بسیار اندک مشابه آن، اهمیتی ویژه دارند. در شرایط اجتماعی‌ای قرار داریم که رسانه‌ها در کلیت خود، و تحلیل‌گران اجتماعی و نهادِ علوم اجتماعی به طور کل، با فاصله‌ی زیادی از جامعه و از وقوع رویدادهای اجتماعی عقب افتاده‌اند و ما به وضوح این تأخر را در ناتوانی آن‌ها از درک مسئله‌های اصلی جامعه می‌یابیم. این ناتوانی در برخی از حوزه‌ها حادتر است. به عنوان نمونه در زمینه درکی که می‎بایست از تغییرات و اعتراض‌های اجتماعی وجود داشته باشد و وجود ندارد.

 می‌توان این ادعا را با یک مثال توضیح بیشتری داد. بر حسب آمار معتبری که تقریباً به صورت نیمه رسمی منتشر شده، تنها در شش ماهه نخست سال گذشته ما شاهدی خاموش بر بیش از هزار و پانصد تجمع و تحصن اعتراضی بوده‌ایم. بیش از دو برابر همین میزان اعتراض‌هایی در قالب مکتوب‌های عمومی، نامه و طومار ابراز شده است. جای تأکید مجدد این نکته باقی است که این آمار تنها برای شش ماهه نخست سال 1396 است. یعنی بیش از سه ماه قبل از روی دادن حوادث دی‌ماه. در این‌جا یک سؤال مطرح است: سؤالی که می‌توان آن را با مراجعه به آرشیو رسانه‌های مکتوب، آرشیو رسانه ملی و همچینین خروجی محافل علمی و آکادمیک به نحوی کمی سنجید و پاسخ داد. آن سؤال این است: کلیت نهاد رسانه و علوم اجتماعی، چه واکنشی به این بیش از پنج هزار اعتراض نشان داده است؟ چند خط تحلیل، چند دقیقه برنامه، چند مقاله و نشست برای بازنمایی و درک این پنج هزار رویدادها تولید شده است؟ حساب تحلیل‌هایی که پس از رویداد دی ماه تولید شده را می‌بایست جدا کرد؛ تحلیل‌هایی که درباره رویدادهای دی ماه منتشر شد، نشانه عدم تأخر یا عدم ناتوانی نیست بلکه دقیقاً محصول این فروماندگی و تأخر است.

مستند زمستان یورت به این دلیل اهمیت دارد که کوشیده مسئله‌ای را ببیند که رسانه‌ها آن را ندیده و نمی‎بینند و تحلیل‌گران علوم اجتماعی آن را تحلیل نمی‌کند. سعی کرده از موضعی اجتماعی مسئله‌ای را ببیند که گفتگو درباره آن و حل آن که به نهاد سیاست و کنشگران سیاست‌زده‌ی آن واگذار شده است.

هم سازندگان و هم مخاطبان این اثر تأیید خواهند کرد که زمستان یورت به عنوان یک مستند، تنها یک نقطه است؛ البته یک نقطه شروع. این نافی ابتکار عمل و زحمت‌های گروه سازنده نیست. این به این معناست که منِ مخاطب بعد از دیدن این مستند پرسش‌های زیادی دارم. دوست دارم از زندگی آن چهل و چند نفری که در این واقعه کشته شدند، بیشتر بدانم. دوست دارم بدانم آیا حق و حقوق‌شان پرداخت شد؟ دوست دارم بدانم امروز خانواده‌هاشان چطور زندگی می‌کنند؟ چندماه بعده از حادثه، بر اساس اظهارات مقامات دادگستری استان گلستان، کارفرمای معدن «صد در صد» مقصر شناخته شد؛ منِ مخاطب می‌خواهم بدانم امروز که حدود یک سال از این واقعه گذشته، این مقصر مجازات شده است؟ چگونه مجازات شده؟ چه تمهیداتی اندیشیده شده تا چنین اتفاقی تکرار نشود؟ چه تدبیری اندیشیده شده تا در معادن دیگر و در دیگر کارخانه‌ها و بنگاه‌های اقتصادی کارگر حق اعتراض داشته باشد؟ چه تدبیری اندیشیده شده تا نه سهل‌انگاری که زیاده‌خواهی‌های برخی، این چنین کارگران را به خاک و خون نکشد؟ و سؤال‌هایی از این دست.

ساخت مستندِ عدالت‌خواهانه استلزاماتی دارد. استلزاماتی که ساخت یک مستند میراث فرهنگی یا حیات وحش  ندارد. فرض کنید اگر مستندی درباره بازی‌های محلی یک منطقه ساخته شود، یا اگر مستندی حیات‌وحش منطقه‌ای را نشان بدهد؛ مخاطب هیچ وقت از مستندساز این انتظار را ندارد که خودش را درگیر آن بازی کند. مستندساز یک فاعل شناساست که بخشی از زیست‌بوم یا آیین‌های سنتی یک منطقه را ابژه‌ی خود کرده است. در یک مستند عدالت‌خواهانه اما آیا مخاطب از مستند ساز می‏‎پذیرد بی‌تفاوت باشد؟ می‌پذیرد صرفاً فاعل شناسا باشد، فاعل کنشگر نباشد و هیچ تلاش و کنشی در ادامه نداشته باشد؟ می‌پذیرد که پرسش‌های پاسخ نداده‌اش رها شود؟ حتماً پاسخ منفی است چون مسئله‌ی انسانیت در میان است. بنابراین فارغ از نکات درون متنی مستند، مهم‌ترین نقطه ضعف فرامتنی آن این است که زمستان یورت 2 و 3 و4 و بیشتر ساخته نشود. زمستان یورت یک نقطه شروع است؛ مهم‌ترین نقطه ضعف آن است که این نقطه شروع نقطه پایان باشد. 

به طرح بحث آغاین این نوشته بازگردیم: ما با جامعه‌ای مواجهیم که در شش ماه حدود 5000 هزار کنش اعتراضی از خود بروز می‌دهد. می‌توان به وضوح حدس زد که بخش عمده‌ای از این اعتراض‌ها کارگری است. اغلب قریب به اتفاق این اعتراض‌های کارگری ناشی از به بن‌بست رسیدن فرایند تعریف شده‌ای است که در قانون برای اعتراض کارگری وجود دارد. بنابراین فهم این مسئله پیچیده نیست که سازوکار قانونی اعتراض در قانون کار دردی را درمان نمی‌‎کند و به ضد خودش تبدیل شده است. این یک مسئله نظری پیچیده نیست. البته پیچیدگیهایی عملی دارد. یعنی لایه‌های متراکمی از غفلت، بلاهت و منفعت توانسته این سازوکار را مختل کند؛ توانسته سازوکارهای مختل دیگری را مصوب کند؛ توانسته نخبگان فکری را به نام اهدافی اسلامی و حتی گاه انقلابی، به انتزاعیاتِ انتولوژیک و کلیاتی ابوالبقاء در همه زمینه‌ها مشغول کند. توانسته کارکرد جنبش‌های اجتماعی و جریان دانشجویی را به جنگ سیاسی، جُنگ شادی و اکران فیلم محدود کند. ما در این شرایط، در این غفلت متراکم به هشدار نیاز داریم. تعبیر الاهی و الهیاتی این هشدار «ذکر» است.

امثال این مستند به ما هشدار می‌دهد که در حال از دست دادن افقی هستیم که برای رسیدن به آن این همه خون دادیم. به ما هشدار می‌دهد به خاطر این پیچیدگی‌هایِ ساده، ما در حال از دست دادن «امکان جامعه قدسی» هستیم. به ما هشدار می‌دهد ما داریم جامعه‌ای به وجود می‌آوریم که در آن ضعفا نمی‌توانند حق‌شان را از اقویا بگیرند و این چنین جامعه‌ای، هرگز دینی و قدسی نیست. این تحلیلی است که پیامبر اسلام(ص) در موارد متعددی و در زمینه‌ی مسائل‌ مختلفی بیان کرده‌اند. امام علی(ع) در نهج‌البلاغه این دیدگاه مهم پیامبر اکرم(ص) را برای ما روایت می‌کند: «انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن: لن تقدس‌ أمة حتی یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع». بنابراین این علم و آگاهی‌ای که ما به واسطه‌ی این هشدارهای اجتماعی، و به واسطه مسلمات دین و انسانیت به دست می‌آوریم، برای ما مسئولیت خواهد داشت. همان گونه که امام علی(ع) در نهج‌البلاغه فرمود علم مسئولیت اجتماعی می‌آورد و علما و نخبگان در برابر نابرابری‌های اجتماعی مسئول هستند: «اخذ الله علی العلماء الایقاروا علی کظه ظالم، و لاسغب مظلوم». ما باید با نهج‌البلاغه و خطوط کلی اسلامی که در آن‌جا ترسیم شده انس بگیریم.

ماجرای فیل در خانه‌ی تاریخ مثنوی مولوی را کم و بیش شنیده‌ایم: «پیل اندر خانه‌ تاریک بود». ظاهر ماجرا این است که کوهی از مسئله‌های کاگران در خانه‌ای تاریک محبوس شده‌ است. واقع ماجرا اما این است این دیگران هستند که در اتاقی تاریک محبوس شده‌اند. مسئله، مسئله‌های کارگران نیست. این دیگران و بی‌توجهی‌ها است که مسئله اصلی است. مسئله، بی‌مسئله بودن دیگران است. مسائل کارگران محبوس شده باشد یا دیگران البته تفاوت چندانی نمی‌کند. فیل عظیم‌الجثه است و قدرت تخریب بالایی دارد. علاوه بر آن؛ سر چشمه شاید گرفتن به بیل؛ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.

کد خبر 4323691

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha