به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از قاسم اخوان نبوی عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که در ادامه می خوانید؛
یکی از رویکردهایی که در علم و الهیات برای تبیین پدیدهها رواج دارد تحویلگرایی است براساس این رویکرد تمام هویت یک پدیده به یک بُعد آن تحویل برده میشود این مسئله از جهات مختلفی در الهیات معاصر قابل بررسی میباشد:
تفسیر ایمان دینی و وحی: تفسیر ایمان دینی و وحی به دو قسم کلی قابل تقسیم است یکی نگاه سنتی و دیگری بعد از دوران روشنگری.
بر اساس نگاه سنتی ایمان عبارت بود از پذیرش اختیاری گزارههایی که درباره خدا و انسان بود و باور به اینکه این گزارهها شرط رستگاری و نجات هستند. بر این اساس ماهیت الهیات گزارهایی- معرفتی میباشد و ریشه در اندیشه آکویناس داشت براین اساس ایمان چیزی نیست مگر مجموعه باورهای گزارهایی – معرفتی و همچنین وحی نیز ماهیتی گزارهایی – معرفتی دارد به این معنا که وحی چیزی نیست مگر گزارههایی که به پیامبر ابلاغ شده است. اما بعد از دوران روشنگری و از قرن شانزدهم ایمان تعریف و تفسیرهای دیگری پیدا کرد که به عنوان نمونه میتوان به این دیدگاهها اشاره کرد؛
دیدگاه مبتنی بر اندیشههای عملگرایانه و ارادهگرایانه پاسکال و ویلیام جیمز است.
براساس این دو دیدگاه ایمان نوعی خطر کردن است زیرا هیچ دلیل محکمی برای وجود یا عدم خداوند نداریم اما بر فرض وجود خدا اعمالی را انجام میدهیم.
دیدگاه دیگری که برای ایمان مطرح شد مبتنی بر اندیشه کانت است و بر این اساس ایمان ریشه در احکام اخلاقی دارد. بنابر دیدگاه دیگر ایمان فقط از طریق استدلال عقلی به دست نمیآید بلکه از طریق مجموعه عمل تفکر، احساس و اراده حاصل میشود، تفسیر دیگری که از ایمان ارائه شده است مبنی بر اندیشه تیلیش میباشد و ایمان را دلبستگی به غایت قصوی میداند.
دیدگاه دیگر مبنی بر این است که ایمان به درک و شناختن ارادی فعل خداوند در تاریخ بشر و شامل مشاهده و تفسیر پدیدهها به طریق خاصی گفته میشود به عبارت دیگر بر اساس این دیدگاه مضمون وحی مجموعهای از حقایق درباره خداوند نیست بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد میگردد و ریشه در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم لوتر و کالون دارد. بر این اساس ایمان مجموعه تفسیرهایی است که از تجربه بشر صورت گرفته است و ماهیت گزارهایی ندارد.
وحی نیز درحقیقت تشکیل شده از حوادث و وقایع و رفتارهایی که ماهیت گزارهایی ندارند به این معنا که بطور کلی هر حادثه و اتفاقی که در زندگی بشر رخ میدهد در حقیقت وحی خداوند میباشد هرچند که ممکن است یک خدا ناباور تفسیر دیگری از این حوادث ارائه دهد؛ ماهیت ایمان «دیدن–چنانکه» است به این معنا که ایمان مبتنی بر نوع نگاه و تفسیر انسان است؛ مباحث کلامی در حقیقت بیانگر کوششهای انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی محسوب میشود و «گویی تجربه کردن» است به این معنا که کل یک موقعیت به عنوان چیزی که معنای خاصی دارد به تجربه درمیآید؛ زیرا هر انسانی در موقعیتهای مختلف از خود واکنش نشان میدهد و این واکنشهای متفاوت در موقعیتهای مختلف ریشه در شناخت و تفسیری دارد که از موقعیتهای مختلف انسانها دارند به عنوان مثال ذهن دینی حوادث را هم به عنوان اموری که در تاریخ بشر روی میدهد و هم به مثابه اینکه واسطه حضور و فعالیت خداوند است تجربه میکند در این صورت تحمیل نوعی معنای دینی را بر معنای طبیعی موقعیت در تجربه فرد مؤمن مشاهده میکنیم.
ماهیت الهیات: درباره ماهیت الهیات نیز سه دیدگاه کلی وجود دارد:
دیدگاه گزارهایی-معرفتی: بر این اساس ماهیت الهیات چیزی نیست مگر مجموعهای از گزارههای معرفتی که درباره عالم واقع میباشد به عبارت دیگر تمام ابعاد الهیات به یک بُعد آن که گزارههای معرفتی است تحویل برده میشد.
دیدگاه تجربی- تفسیری: بر این اساس دین و الهیات به تجربههای دینی و تفسیری که از آنها میشود تحویل برده میشود بر این اساس الهیات چیزی نیست مگر تجربههای دینی و تفسیری که از آن میشود.
دیدگاه فرهنگی- زبانی: بر این اساس ماهیت الهیات به فرهنگ تحویل برده میشود بر این اساس الهیات چیزی نیست مگر فرهنگ و سبک خاصی از زندگی.
مدلهای مختلف تحویل دین:
به نظر میرسد مدلهای مختلف تحویل دین را میتوان به چند قسم کلی تقسیم کرد که عبارتند از:
تحویل دین به اخلاق: بر این اساس دین چیزی نیست مگر احکام اخلاقی
تحویل دین به ساحتی از تفکر انسان: بر اساس این دیدگاه دین و الهیات چیزی نیستند مگر امور معقول و فلسفی به عبارت دیگر دین و الهیات به امور فلسفی تحویل برده میشود و براساس مفاهیم فلسفی مانند روح مطلق تبیین میشود.
تحویل دین به زبان دین: هیچ راهی برای شناخت دین وجود ندارد مگر از طریق زبان و تنها از طریق زبان میتوان به دین شناخت پیدا کرد دین چیزی نیست مگر آنچه در قالب کلمات و جملات بیان شده است.
دین به عنوان پدیدهایی اجتماعی- فرهنگی: بر این اساس دین چیزی نیست جز محصولی فرهنگی واجتماعی، بر اساس نگاه ساختارگرایی؛ دین محصول ساختارهای اجتماعی و یا روانی انسان است. و بنابر نگاه کارکردگرایی نیز دین هیچ کارکردی ندارد مگر معنابخشی به زندگی یا به وجود آورنده نظام اخلاقی جامعه.
نظر شما