دکتر فرهنگ ارشاد، استاد جامعه شناسی دانشگاه چمران اهواز، در گفتگو با خبرنگار مهر، در پاسخ به این پرسش که طی دو سه دهه اخیر به لحاظ ابزاری رسانه های متعددی در کشور ما حضور پیدا کردند. اما یک بحثی که امروزه در برخی از محافل آکادمیک غربی نیز وجود دارد این است که آنها در رسانه های خود به مبانی فلسفی رسانه ها روی آوردند اکنون سئوال این است که آیا ما می توانیم برای رسانه ها یک بعد معرفتی و فلسفی قائل شویم و آیا رسانه ها این توان و قدرت را دارند و اگر این ماجرا رخ دهد چه اتفاقی می افتد و اصلا شما به این قضیه قائل هستید، گفت: من قطعا به وجود مبنا و معرفتی حتی فلسفی برای رسانه ها قائل هستم. حتما این گونه هست. برای اینکه خواهی نخواهی حتی شما به عنوان کارگزار رسانه ای و به عنوان یک تحویل گیرنده پیام، میان من و شما یک اندیشه ای در حال رد و بدل شدن است و این پیام خواهی و نخواهی یک پشتوانه معرفتی باید داشته باشد و می توان گفت که ناگزیریم بر پایه معرفت سخن بگوییم.
دکتر ارشاد افزود: با توجه به تفکرات جدیدی که مطرح شده مانند پساساختارگرایی و شالوده شکنی دریدا شما یک متنی را ارائه می دهید و من نیز در حال تفسیر متن شما هستم. متنی را که شما ارائه می دهید و متنی را که من تفسیر می کنم در پس آن یک معرفتی قرار دارد. بنابراین رابطه من و شما یک رابطه معرفتی نیز هست. اگر ما از این تبادل معرفتی آگاهی داشته باشیم می توانیم جهت پیام را به سوی هدفی که داریم سوق دهیم.
وی تصریح کرد: شما اگر دارای توان و قدرت معرفت بیشتری باشید می توانید معرفتتان را در جهتی که تمایل دارید سوق دهید و در مقابل من هم به اینگونه سیاق خواهم بود. به طور مثال تابلوی معروف گرانیکای پیکاسو دارای یک معرفتی است که آن تابلو کشیده شده و منی که دارم آن را نگاه می کنم اگر از یک معرفتی برخوردار باشم می توانم پیام پیکاسو را درک کنم. منظورم این است که هردوی ما که پیام را می گیریم و انتقال می دهیم به یک تفسیر متوسل می شویم. بنابراین هیچ متنی تفسیر نهایی ندارد و متنی را که برای بار دوم می خوانیم نیز تفسیر دومی هم دارد و این به خاطر پویایی معرفتمان است.
دکتر ارشاد در پاسخ به این پرسش که آیا ما می توانیم به این نتیجه قائل شویم که میان فلسفه و علوم ارتباطات خصوصا رسانه یک تعاملی باید برقرار شود گفت: به نظرم سئوال شما به این باز می گردد که آیا بین تکنولوژی و فلسفه می تواند تعاملی برقرار شود. من فکر می کنم حتما هم این گونه هست البته اینجا یک واسطی بین علم هست و اگر فلسفه و علم را جزوی از اندیشه بدانیم به نظرم این دو، دو روی یک سکه واحد هستند و از هم نیز جدا نیستند. منتهی روش علم و فلسفه با هم متفاوت است و تکنولوژی بی نیاز از علم نیست. از سوی دیگر علم نیز با فلسفه مرتبط است. به نظر می رسد تکنولوژی رسانه ای است که با اندیشه انسان مستقیما در ارتباط است. بنابراین این سه مورد به عنوان ابعاد مختلف یک ذهن واحد در هم تنیده هستند. تکنولوژی رسانه ای خواهی نخواهی با فلسفه آمیخته است.
دکتر ارشاد با تاکید بر این نکته که اگر این دو بتوانند تعاملشان را جدی تر و نزدیکتر کنند چه نتایجی را حاصل می کنند گفت : این باز می گردد به آگاهی (شناخت) که طرح کردم. اگر بدانیم، می توانیم این الزام را که این سه مورد با هم در آمیخته اند جهت دهیم. اکنون می گویند امپراطورهای رسانه ای اما چرا صد سال پیش چنین چیزی را طرح نمی کردند در حالی که در آن موقع هم رسانه ها وجود داشتند درست است که اکنون خیلی پیشرفت کرده اما پیام بالاخره انتقال می یافت.
وی افزود: اگر ما یک نظریه پردازی درست در پس رسانه هایمان قرار دهیم می توانیم از فلسفه و شالوده های فلسفی و از تاثیر گذاری این دو بر رسانه های بیشتری هم بهره ببریم. کما این که ما در این روزها می بینیم که قدرت رسانه ها از بمب هسته ای هم بسیار بیشتر است.
دکتر ارشاد تصریح کرد: امروزه رسانه های قدرتمندی که در جهان حضور دارند قطعا از تیزهوشمندترین فلاسفه و کارگزاران فلسفی استفاده می کنند. شاید مصداقهای آن را با دقتی بیشتر ببینیم در این قضیه هیچ تردیدی نبریم. در دنیا امروزه بحرانهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در هم آمیخته شده آنهایی که اهرم قدرت در دستانشان هست با آگاهی بر این موضوع و بر این موج سوارند و در حال پیش رفت هستند.
استاد جامعه شناسی دانشگاه چمران در پاسخ به این پرسش که تا کنون رسم بر این بوده که رسانه ها را از منظر جامعه شناسی مورد بحث و بررسی قرار می دادند البته علوم ارتباطات هم به نوعی در فضای جامعه شناسی بوده است. اما این بار می خواهیم از منظر فلسفه به رسانه ها نگاه کنیم. فکر می کنید اگر بخواهیم با عینک فلسفه به رسانه ها نگاه کنیم قدری موضوع نسبت به علوم ارتباطات پیچیده تر می شود؟ چرا که اغلب تصور می کنند فلاسفه موضوعات را پیچیده و دشوار می کنند آیا واقعا می توان چنین نتیجه ای را به دست آورد، اظهار داشت: بخشی از سئوال شما به این موضوع نیز می رسد که ما تا چه حد متاثر از پوزیتویسم باشیم. جامعه شناسانی که پوزیتویسمی و کمیت گرایانه فکر می کنند ظاهرا تصور می کنند که فلسفه را کنار گذاشتند و دارند به جنبه های مادی قضیه می اندیشند تا جنبه های انتزاعی قضیه.
وی تصریح کرد: اینها ظاهرا فکر می کنند فلسفه می تواند مقوله جداگانه ای باشد اگر خواستیم می توانیم به سراغ آن برویم و اگر نخواستیم که نه. من شخصا تفکر جامعه شناختی را صرفا پوزیتویسمی نگاه نمی کنم. تمام تفسیرهایی که امروزه در فضای جامعه شناسی ارائه می شود از مقولات پوزیتویسمی دور و به مسائل فلسفی نزدیکتر می شود. این است که تلقی من بر این است که حتی افرادی در مصداقها و شواهد جامعه شناختی که به جنبه های کمی و آماری فکر می کنند خواهی نخواهی به جنبه های فلسفی نیز خواهند پرداخت.
دکتر ارشاد با اشاره به این نکته که در هر صورت اگر بخواهیم تنها بعد پوزیتوسیمی را نگاه کنیم شاید در ظاهر فلسفه در حاشیه باشد و چندان کاری به فضای فسلفی رسانه ها نیز ندارند گفت : اما اگر بپذیریم که هر موضعی در پس آن فلسفه ای وجود دارد بنابراین نهاد عظیمی مانند رسانه ها نیز به تبع با فلسفه سر و کار دارند. به نظر من سهم پوزیتویسم در اینجا بسیار ناچیز است.
وی چنین نتیجه گرفت که نگاه رسانه ها به فلسفه اجتناب ناپذیر است. رسانه ها قطعا با فلسفه تعامل بیشتری باید برقرار کنند. حتی می گویند که اگوست کنت که پیام جدایی فلسفه از علم را ارائه می کرد نیز به نوعی خودش داشت فلسفه ای را ارائه می کرد. بنابراین از آمیزش فلسفه با رسانه ناگزیریم.
نظر شما