۱۲ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۸

درباره مناسبات محافظه کاری رخنه کرده در مدیریت فرهنگی

گزارشی ازمواجهه بایک مدیر فرهنگی/خدای روی دلار،انقلابی محافظه‌کار

گزارشی ازمواجهه بایک مدیر فرهنگی/خدای روی دلار،انقلابی محافظه‌کار

انتشار یک گفتگو با یک مدیر فرهنگی در مهر با ممانعت روابط عمومی آن نهاد روبرو شد. مهر فارغ از حق طبیعی خود برای انتشار این گفتگو ترجیح می‌دهد تربیونی برای محافظه کاران ظاهرا انقلابی نباشد.

خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ

اول

دلار و سکه‌های آمریکا از معدود پولهای موجود در جهان هستند که روی آن نام «خداوند» و مفهوم «اعتقاد داشتن به خدا» درج شده است! برای کسانی که شناختی از مناسبات جهان سکولارِ سرمایه‌ دارند، این شاید یکی از عجیب‌ترین پدیده‌های روزگار ما باشد؛ اینکه ایالاات متحده به عنوان سکولارترین کشور و نظام سیاسی و قطب اصلی جهان سرمایه، دارای واحد پولی باشد که اسکناس‌ها و سکه‌هایش به عنوان مهمترین نماد ارزش در چنان نظامی، منقوش به نام خداوند و اصرار بر اینکه «باور (توکل) ما به خدا است» (In God We Trust) باشد.

این عبارت که اگر مثلا کشوری اسلامی آن را روی اسکاناسهایش استفاده می‌کرد، با عنوان نمادی از ایدئولوژی‌زدگی آن کشور اسلامی تعبیر می‌شد، ولی به شکلی عجیب برای کشوری مانند ایالات متحده چنین تعبیری به کار گرفته نمی‌شود، در سال ۱۹۵۶ با تصویب قانونی در کنگره هشتاد و چهارم ایالات متحده رسماً به عنوان «شعار ملی» ایالات متحده انتخاب شد. سال بعد از این تصویب، یعنی در ۱۹۵۷ عبارت (In God We Trust) بر روی اسکناس‌های ایالات متحده نقش بست. این عبارت همچنین شعار دو ایالت جورجیا و فلوریدا است و بر پرچم این دو ایالت هم درج شده است.

تشخیص یک تناقض آشکار در این میانه جالب توجه است؛ استفاده از برچسب «خداوند» روی اسکناس‌های مهمترین نظام سکولار دنیا و مروج سکولاریته در تمام عرصه‌های جهانی و همچنین نظامی که به عنوان نماد سلطه سرمایه در جهان شناخته می‌شود و از این نظر می‌توان در یک کانتکست دینی آن مترادف با «طاغوت» گرفت، اگر تناقض نیست، پس چیست؟ اما اینجا اصلا قرار نیست به نقد این تناقض نهفته در کنش نظام سکولار سلطه پرداخته شود، بلکه اشاره به این مضمون متناقض، صرفا برای بهره بردن از یک قیاس محل توجه بوده است. آنچه محمل این قیاس است آن است که ایالت متحده به سادگی می‌تواند نام خداوند را روی اسکناسهایش درج کند، این نام را مصرف کند برای آنکه هویتی را که فاقد آن است تا حدی به دست آورد. استفاده از نام و عنوان خدا بر روی بنیادی‌ترین عنصر حیات نظام سیاسی اقتصادی ایالات متحده به معنای مصرف از نمادی است که می‌تواند او را دارای وجهه‌ای کند که خود بدوا و ماهیتاً فاقد آن است. درست مانند نوکیسه‌ای که بدوا و ماهیتاً فاقد هرگونه هویت سرمایه‌دارانه و پرستیژ تولیدمحور است و صرفا با مصرف کالای لوکس و نادر که توان مصرفش تنها در یک سرمایه‌دار وجود دارد که صاحب ابزار تولید است، می‌خواهد هویت و پرستیژ نداشته‌ای را برای خود دست و پا کند!

در این خصوص روشن است که مصرف منفعت‌طلبانه از نام «خداوند» نه تنها به معنای این است که مصرف‌کننده، اعتقادی به «خداوند» ندارد، بلکه نشان‌دهنده بی‌اعتقادی کامل او نسبت به مفهومی اعلا، به‌غایت ارزشمند و مقدس است که به هیچ شیوه‌ای نباید وارد مناسبات مصرفی شود. مصرفی شدن نام خدا، چه در اینجا یعنی ایران باشد، چه در آنجا یعنی ایالات متحده رخ دهد، قبل از هر چیز نشان از بی‌اعتقادی کامل مصرف‌کنندگان این نام، به وجود و عظمت خداوند است. همه بحث‌های کلامی در خصوص این بحث بماند به جای خود، این امر بدیهی‌تر از آن است که نیازمند استدلال و حجت‌آوریهای کلامی باشد.

دوم

چندی پیش با معاون فرهنگی اجتماعی یکی از نهادهای وابسته به شهرداری تهران قرار مصاحبه‌ای گذاشتم تا با او در خصوص مسائل موجود در حیطه فرهنگ عمومی و نسبت آن با ایده‌ها و فعالیت‌های فرهنگی‌ای که نهادهای ریز و درشت فرهنگی کشور و معاونت‌های فرهنگی ارگانهای مختلف کشور، با آنها خوب یا بد بر وضعیت فرهنگی جامعه تاثیر می‌گذارند، گفت‌وگو کنم. کل زمان مصاحبه به انتقاد این معاون فرهنگی اجتماعی نسبت به ساختارها و سوژه‌های فرهنگی موجود در کشور گذشت و تندترین انتقادهایش نسبت به وضعیت موجود و ضرورت گذر از وضعیت محافظه‌کار موجود ارائه شد. معاون فوق‌الذکر هم از نظر ظاهری و هم با سخنانش خود را به عنوان یک «جوان مومن انقلابی» معرفی می‌کرد و با یک رویکرد صراحتا انقلابی بسیاری از باورهای به‌روزنشده اعتقادی و فرهنگی موجود کشور را به باد انتقاد گرفت و با برجسته کردن روحیه انقلابی بر محافظه‌کاری موجود تاخت.

معاون فرهنگی اجتماعی یک نهاد رسمی در کشور حرفهایی می‌زد که در وهله اول این تصور را ایجاد می‌کرد که نسل جدیدی از جوانان انقلابی در حال به دست گرفتن مسئولیت‌ها هستند که با تثبیت شرایط، قطعا وضعیت محافظه‌کار موجود از بین خواهد رفت و تغییرات ساختاری و اساسی چشمگیری در انتظار جامعه و فرهنگ ما خواهد بود. او درباره خانواده‌اش سخن گفت و همه اعضای خانواده‌اش را انسانهای مذهبی و انقلابی و محجبه معرفی کرد؛ خود را اهل شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم و متاثر از دیدگاه انقلابی عاشورایی و همچنین از فعالان حق‌طلب در زمینه احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین و عضوی از جبهه جهانی مقابله با صهیونیسم معرفی کرده و بر ضرورت انقلابی بودن مدیران فرهنگی تاکید بسیاری داشت؛ از چیزی به عنوان «تحفظ» و «ماندن در حاشیه امن» و «لکنت» در مدیران فرهنگی سخن گفت و اظهار کرد که نمی‌داند چرا این میزان از محافظه‌کاری و تحفظ در بستری که بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفته، ایجاد شده است! از نظر او این ضعف‌ها و محافظه‌کاریها باعث می‌شود مسائل اصلی فرهنگی در کشور ما شناخته نشوند و کار ایجابی خاصی در حوزه فرهنگ اتفاق نیفتد!

پس از این مصاحبه و با گذشت حدود ۲ ماه از آن زمانی که اقدام به انتشار این مصاحبه و بخشی از همین حرفهای انقلابی کردم، از روابط عمومی نهادی که این شخص معاون فرهنگی و اجتماعی آن بود تماس گرفته شد و به خاطر تیتر بسیار ساده‌ای از سخنانش به این تقریر: «تعارف نداریم؛ کار ایجابی مسئولان در حوزه فرهنگی عمومی چه بوده؟» با انتشار مصاحبه مخالفت شد. تیتر مذکور  در نسبت به محتواهای رادیکالی که در سخنان آقای معاون بود کاملا غیررادیکال به‌حساب می‌آمد و من با این چالش مواجه بودم که چه تیتری می‌توان از آن محتواهای رادیکال انتخاب کرد که اصطلاحاً «زهر» کمتری داشته باشد! این کار تقریباً ناممکن بود، مگر اینکه مثلا تیترهایی استنباطی را در قالبی بی‌کارکرد، کلیشه‌ای، تکراری و لوس بر صدر مصاحبه‌ای کاملا جدی و رادیکال قرار می‌دادم؛ این کاری بود که منتشر نکردن مصاحبه برایم بهتر و راحت‌تر از اتکاب به آن بود. استفاده از تیترهایی مانند «باید کار فرهنگی ایجابی انجام دهیم»!، «کار فرهنگی ایجابی خوب است»! یا «ضرورت توجه به کار فرهنگی ایجابی در عرصه عمومی» یا «چرا به کار فرهنگی ایجابی اهمیت نمی‌دهیم» یا «بیایید به کار فرهنگی ایجابی بپردازیم» و...  که متاسفانه همین امروز هم در رسانه‌های ما کم نیستند.

شرایط مصاحبه به گونه‌ای بود که هر تیتر دیگری را که از جملات آقای معاون انقلابی انتخاب می‌کردم، قطعا رادیکال‌تر از تیتری می‌شد که سعی کرده بودم غیررادیکال باشد و احیانا برای آقای معاون دردسر درست نکند. به هر حال، من از پذیرش تیتری خنثی و مضحک تن زدم و اجازه انتشار مصاحبه هم داده نشد!

بعد از این اتفاق، یاد دلار آمریکا و کاربرد مصرفی از نامی مقدس افتادم. در آنجا استفاده از نام خدا برای ساختن و شکل دادن به یک هویت و پرستیژ نمادین نداشته، مورد مصرف قرار گرفته بود و در اینجا عنوان مقدس دیگری با عنوان «انقلابی» بودن، برای شکل دادن به هویت و پرستیژ نداشته‌ای نظیر نمونه قبل. در آنجا نمایشی برای القای معتقد بودن خویش به خدا، در عین تسلط سکولاریسم و مناسبات طاغوتی در جریان است، و در اینجا نمایشی برای معتقد بودن به آرمانهای انقلاب، در عین تقید تام و تمام به تحفظ غیرانقلابی خویش و مناسبات محافظه‌کاری!

این شاید همه بخش مهمی از چیزی باشد که امروز در صحنه فرهنگی جامعه ایران در جریان است و مدیران محافظه‌کار ظاهرا انقلابی متهم درجه اول آن هستند.

کد خبر 4448093

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • الهام IR ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۷/۰۸/۱۲
      1 0
      فوق العاده بود . مدیران محافطه کار به *ظاهر * انقلابی . و این بزرگترین معظل کار فرهنگی ایران است . کاملا موافقم و از نزدیک لمس کردم.
    • صانعی IR ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
      1 0
      مدیران فرهنگی ما اگر جسارت داشتن وضع فرهنگ و هنر کشور این نبود که دچار فقر فرهنگی شویم گزارش و یادداشتتون بسیار زیبا و خیلی خوب توصیف کردی دستمریزاد به شما