صدام حسين دستگير شد.اين خبر قاعدتا در نگاه اول خوشحال كننده است.
ديكتاتوري كه بيش از 3 دهه ، دنياي اسلام و ملتهاي منطقه را گرفتار جنايات خود كرد ، اينك توان جنايت آزادانه ندارد ، اما آيا مجازات عادلانه خواهد شد!؟ همان طوركه سقوط بي مقاومت بغداد به رغم وجود نيروهاي گسترده نظامي ، فداييان صدام و حفر خندقهاي متعدد باور نكردني بود و همان طور كه فرار صدام از دست نيروهاي اشغالگر و زندگي مخفيانه 8 ماهه در عراق اسرارآميز است ، بي ترديد دستگيري ديكتاتور بغداد هم بدون معما نخواهد بود.
پيش از اين ، به نظر مي رسيد با توجه به اين كه صدام حداكثر توان مخفي شدن در 15 درصد از خاك عراق راداشت و همين طور با توجه به همكاري همه نيروهاي معارض صدام در گذشته با نيروهاي امريكايي و به طور نمونه پيدا كردن و كشتن آسان عدي و قصي ، فرزندان وي ، امريكا دقيقا از محدوده اختفاي او خبر داشته است و تاخير در عمليات به دام انداختن وي تنها براي برنامه ريزي مناسب و لحاظ كردن كليه اقدامات امنيتي لازم براي تسلط كامل اشغالگران بر صدام و حلقه ياران درجه اول او و گامي در جهت كنترل و تخفيف حملات اخير به اشغالگران بوده است.
بديهي است كه نگاه غيراحساسي و دورانديشانه به سوابق صدام از زمان به دست گيري قدرت در عراق تا ديروز و هنگام دستگيري و همين طور سوابق مشابه ساير ديكتاتورهاي جهان كه روزي هم پيمان امريكا بوده و روزي هدف او قرار گرفتند ، به ما مي آموزد كه در انتظار مواجهه صدام با تاريخ نباشيم.
اكنون در پس خوشحالي مردم عراق ، ملت ما و همه آزاديخواهان جهان ، اين ابهام ، آزاردهنده است كه آيا اشغالگراني كه مدعي هديه آوردن آزادي براي عراقي ها هستند ، اجازه محاكمه صدام را توسط خود ملت عراق و كساني كه او به آنها ظلم كرده است خواهند داد؟ آيا آنها اجازه مي دهند تا صدام به عنوان جنايتكار جنگي ، عادلانه و در دادگاهي علني حاضر شود و آزادانه از آنچه بر سر مسلمانان آورده و آنان كه محرك او بوده اند ، سخن بگويد!؟.
صدام ، تاريخي از شرارت است كه تنها با حمايت قدرتهاي خارجي و سكوت آنها در جنايات خود اصرار مي ورزيد و بي ترديد اگر اين حمايت ها نبود ، او جسارت آن جنايات را هرگز نداشت.
مطابق اسنادي كه فاش شده ، صدام از همان هنگام كه جواني شرور بود و در روستاي العوجه تكريت با سلاح كمري به تهديد مردم مي پرداخت ، مورد توجه سرويس هاي جاسوسي غرب و بويژه امريكا بوده است.
او در سال 1959 پس از ناكامي در ترور عبدالكريم قاسم كه منجر به مجروح شدن او شد ، از عراق فرار كرد و به مصر رفت و در همان جا مورد توجه سفارت امريكا در قاهره قرار گرفت.
اين ارتباط در سال 1961 تحكيم شد و مطابق آنچه ژنرال مصطفي طلاس ، وزير دفاع سوريه در سال 1989 گفت: مدارك و شواهدي اين مطلب را تاييد مي كنند.
او سپس در سال 1968 با كمك مستقيم امريكا و همكاري ژنرال احمدحسن البكر عليه عبدالرحمن عارف ، رئيس جمهور وقت كودتا كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، امريكا حسن البكر را كه فرد معتدلي بود كنار گذاشت و زمينه به دست گرفتن قدرت توسط صدام را فراهم كرد.
پس از آن بود كه در سال 1979 صدام با چراغ سبز امريكا حمله 8 ساله اي را به انقلاب مردم ايران تحميل كرد و مطابق اسناد سيا ، اطلاعات اصلي او براي حمله به ايران و استمرار آن توسط امريكا و از جمله ماهواره ها و 4 هواپيماي آواكس صورت گرفت.
تعداد زيادي از شركت هاي امريكايي و غربي در تجهيز صدام به انواع سلاحهاي كشتار جمعي عليه ايران مشاركت كردند و به طور نمونه رامسفلد، وزير دفاع فعلي امريكا در ميانه دهه 90 بارها با سفر به عراق و ديدار با صدام نيازهاي تسليحاتي را برآورده مي ساخت.
با چنين تاريخچه اي و همين طور سناريويي كه تحت عنوان مبارزه با تروريسم پس از حادثه مشكوك 11 سپتامبر توسط جناح بازهاي كاخ سفيد براي تسلط بر منابع منطقه و جهان اسلام آغاز شد ، بسيار ساده انگارانه است كه باور كنيم اشغالگران عراق تصميم گيري درباره ديكتاتور قرن را به ملت رنجور عراق خواهند سپرد و يا اين كه اجازه آزادانه سخن گفتن در محكمه اي عادلانه و علني را به وي خواهند داد; اكنون فقط بايد گفت «صدام تمام شد» چون نقش آفريني او براي مافياي قدرت جهاني به پلان آخر خود رسيده است.
او در دامان امريكا محو خواهد شد و هرگز اجازه سخن گفتن آزادانه نخواهد يافت.
نكته پاياني هم اين كه امام خميني (ره) 2 دهه پيش فرمود: «صدام رفتني است» و همين گونه نيز شد.
ياد آن بزرگ و ياران شهيدش گرامي باد.
*پرويز اسماعيلي
نظر شما