به گزارش خبرگزاری مهر، بانک جهانی تعریف نسبتا شفافی از سازمان های غیردولتی یا سازمان های مردم نهاد (سمن) ارائه داده است. این نهاد بین المللی، سازمان غیردولتی را از جمله سازمان های خصوصی بر می شمرده که فعالیت های خود را در حوزه های کاهش امراض، ارتقای منافع و مصالح فقرا، حفظ محیط زیست، ارائه خدمات اجتماعی اساسی یا توسعه اجتماعی برنامه ریزی و اجرا می کنند. درواقع می توان گفت سازمان های غیردولتی در کنار بخش دولتی و خصوصی، به عنوان بخش سوم مطرح می شوند. بخش سوم اصطلاحاتی است برای بیان بخشی متفاوت با بخش خصوصی و دولتی که ماهیتی داوطلبانه دارد. اگرچه سازمان های غیردولتی امروزی، تا حد زیادی پدیده ای قرن بیستمی هستند؛ اما ریشه های تاریخی آن به قرن هجدهم باز می گردد. ریچارد داگلاس جنفر، استاد ارتباطات و سیاست عمومی دانشگاه ایالتی نیوجرسی، می گوید آمریکا نخستین کشوری بود که در قرن هجدهم این سازمان ها در آن شکل گرفت. در این دوران مهاجران عمدتا اروپایی مجبور بودند برای رفع نیازهای اجتماعی در مدارس، عبادتگاه ها، جاده ها و مانند آن به خود متکی باشند؛ بنابراین ناگزیر به همکاری همیاری با یکدیگر بودند.
الکسی دو توکویل، متفکر سیاسی اهل فرانسه و یکی از مشهورترین مورخانی که به موضوع دموکراسی در آمریکا پرداخته است نیز به این مسئله اشاره می کند. وی در جایی گفته است: «در انگلیس اغلب، مردم کارهای بسیار بزرگ و مهم را به تنهایی انجام می دهند؛ در حالی که آمریکایی ها برای کوچک ترین تعهدات نیز انجمن و سازمان تشکیل می دهند. آمریکایی ها شرکت های کسب و کار، بلکه هزار انجمن دیگر را برای مسائل تفریحی، تشکیل بازارچه، ساخت کلیساها، پخش کتاب، ارسال مبلغان و... تشکیل داده اند.
در سطح جهانی نیز قدمت سازمان های غیردولتی بین المللی به اواسط قرن نوزدهم می رسد که از جمله آنها فعالیت در جنبش های ضدبرده داری و جنبش حق رای زنان بود که به طور درخور توجهی توسعه یافتند. با این حال از عبارت «سازمان غیردولتی» (NGO) در ابتدا برای نامیدن سازمان ملل متحد در زمان تاسیس در سال ۱۹۴۵ استفاده شد. ماده ۷۱ از فصل ۱۰ منشور سازمان ملل متحد، نقش مشورتی برای سازمان هایی که نه از دولت خاص برخوردار بودند و نه جزء دولت های عضو قرار می گرفتند را مجاز خواند.
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون سال ۱۹۹۰ در نوشتهای زیر عنوان «سه دوره شکلگیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شدهاست.
در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امدادرسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیماً به افراد ذینفع خدمات امدادی ارائه میکرد. توزیع غذا، تأمین پناهگاه و ارائه خدماتبهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. در واقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند.
در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای محلی تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با 'اقدامات محلی مستقل' نیازهای آنها را برآورده سازند.
کورتن مرحله سوم از تکامل و شکلگیری سازمانهای مردمنهاد را ' توسعه نظامهای پایدار' میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و مؤسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تأمین و ارائه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. بهتدریج این سازمان از «سازمان مردمنهاد امدادرسان» به «سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی» تغییر ماهیت داد.
در مجموع در میان منابع مختلف ادبی، یک نگاه کلی مثبت نسبت به سازمانهای مردمنهاد وجود داشتهاست. اما چند شکایت مستقیم نیز مطرح شدهاست که مشکلات عملیاتی، تضاد و ناهمگونیها، سوء استفاده از بودجه (برخی موارد بسیار فوقالعاده)، و غیره را هدف انتقاد خود قرار دادهاند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که اقتصاد ناکارآمدی دارند، وارد شدن در حوزه صنعت کمکرسانی سودآورترین کار برای جوانانی است که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند. از آنجا که سازمانهای مردمنهاد خدمات خود (از قبیل آموزش) را به صورت رایگان یا به نرخ یارانهای به عموم ارائه میکنند، بخش خصوصی قادر به رشد و تکامل نیست و توان رقابت مؤثر و کارآمد و پایدار را ندارد.
موارد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشأ نگرانی است: عضوگیری سازمانهای غیردولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که مؤسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها بهجای آنکه برمبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند برمبنای کمک مالی اعطاشده به آنهاست. بعضاً دیده میشود که شکایتهایی بر ضد برخی از سازمانهای مردمنهاد تازه شکل گرفته مطرح میشود که آنها را به این متهم میسازد که با نیت کمکرسانی موجب وارد آمدن ضرر و زیان شدهاند؛ در واقع این سازمانها نتوانستهاند پیچیدگی و ذوبطون بودن برخی مسائل را درک کنند و در نهایت بیش از از آنچه مفید و کمکرسان باشند، به دیگران صدمه زدهاند. اما بااینحال، بهطورکلی این سازمانها منابع فایده بخش و سودرسان مکملی محسوب میشوند که آن فاصلههای اجتماعی را که دولت یا بخشهای غیرانتفاعی نمیتوانند پر کنند، پر کرده و مرتفع میسازند.
به طور کلی در این نوشته قصدی برای تحلیل و یا بیان عملکرد سمن ها وجود نداشت هر چند که خود امر مهمی است بلکه قصد این بود که با اصل این پدیده و این که از کجا آمده است آشنا شویم مشکل اساسی که ما معمولا با آن رو به رو هستیم این است که اصلا نمیدانیم پدیده ای که در حال تحلیل آن هستیم از کجا آمده است اما در پایان فقط یک هشدار به نظر مفید میرسد و آن زنگ خطر این است که سمن ها در کشور ما بیشتر از شکل یک حرکت مردمی و شبه علمی در حال خارج شدن هستند و در حال تبدیل به یک فخر فروشی اجتماعی برای قشری به نسبت برخوردار از عوامل مادی می شود که میتواند در آینده خیلی نزدیک تبدیل به یک نمایش آسیب زا شود تا حرکتی برای کمک به مردمی که نیازمند یاری هستند.
*میلاد سعیدی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده
نظر شما