جابر رمضانی کارگردان نمایش «موی سیاه خرس زخمی» که بعد از اجرای محدود در تالار مولوی مدتی است که اجرای خود را در تالار حافظ آغاز کرده است، درباره رویکردهای متفاوتی که در آثارش دارد به خبرنگار مهر گفت: نمایشهایی مثل «اسکیس»، «تیمشنا»، «صدای آهسته برف»، «سوراخ»، «نمیتونیم راجع بهش حرف بزنیم» در شکل اجرایی و رویکردهایشان، در روایت و کستینگها و شیوههای تولیدشان خیلی با هم متفاوت هستند. بخشی از این تفاوتها از روحیه تجربی و علاقهام به ولگردی و پرسهزدن در شکلهای اجرایی میآید و بخشی بازتاب دهنده تفاوتهای ذهنی و روحی خودم در این سالهاست. در زندگی مدام درگیر پارادوکسها و تناقضهایی هستم و اینها روی صحنه تئاتر متبلور میشوند و با اشتراک گذاشتن تفاوتها با مخاطبان به آنها مشروعیت میدهم.
وی درباره مراحل تمرینهای نمایش بیان کرد: در تمرینات «موی سیاهِ خرس زخمی» بیشتر از همیشه درگیر بازیگرانم بودم. در طول تمرینات شش ماهه این نمایش آداب تمرینی خاصی شکل گرفته بود که بخشی از دستاوردهای این پروژه برای من است. شرایط اکنون تئاتر، بیش از پیش برای ما و هم نسلانم سخت شده است. این شرایط باعث سرخوردگی گروههای تجربی است و باید دید چطور گروهی که در پی جستوجوی شکلهای دیگر و تازهای از تئاتر است در این شرایط میتواند دوام بیاورد. گروههای دانشجویی چطور میتوانند با این هزینههای بالا دست به تجربههای دلخواهشان بزنند. تا امروز نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان هزینه نمایشمان شده است و تازه خیلی سعی کردیم که صرفهجویی کنیم در حالی که این نمایش با همین شکل در سال پیش میتوانست با کمتر از نصف این هزینه تولید شود و در بهترین حالتها همین ۱۰۰ میلیون را میتوانیم بفروشیم و هزینه تولیدمان را در بیاوریم و به سرمایهگذار پس بدهیم.
کارگردان «تیم شنا» متذکر شد: باید به امید معجزهای در این تئاتر، این روزها را بگذرانیم تا شاید شرایط زیر و رو و یا طور دیگری شود. این شرایط حاکم بر تولید تئاتر، مرگ ایدههای ناب را به همراه دارد. این روزها بچههایی از طیف کاری خودم، سختیهای بسیار زیادی را تحمل میکنند و خیلیهایمان در حال پس زدن و رفتن هستیم.
رمضانی درباره گرتهبرداری از نمایشنامه «هملت» و یکی کردن کاراکترهای هملت پدر و پسر در این اجرا توضیح داد: هدفمان اقتباس از «هملت» نبود اما در پروسه نگارش از جایی به بعد حضور شبح گونه هملت را دریافت کردیم و اجازه دادیم تا به اثر ورود کند اما همان طور که مشخص است در این نمایش شخصیت «بود» همان هملت پدر است که با برادرش و همسرش درگیر است و پدرش کشته شده است. انگار کاخ السینور یا عمارت و خانه و زمینی که روی آن ایستادهایم شبیه سیاه چالهای است که همه چیز را در خود می کشد.
این کارگردان در پایان صحبتهایش درباره ویژگی شخصیت جیران و شباهتش با گرترود مادر هملت گفت: خیانت نقطه مشترک گرترود و جیران است. خیانت مادر هملت به خیانت همسر تبدیل شده است و در این نمایش نیز جیران در پایان همه چیز را در دست می گیرد اما او نیز در این منجلاب پر از خون دست و پا میزند و گویی به پایین کشیده میشود.
نظر شما