۱۶ اسفند ۱۳۸۵، ۱۰:۲۳

این فصل را با من بخوان ...

این فصل را با من بخوان ...

خبر کوتاه بود، اما واقعیت داشت ... ملاقلی‌پور، فیلمساز دفاع مقدس، هم او که نسل جنگ‌ندیده را عاشق جنگ و مردانش کرد، مرد ولی نه عاشقانه.

به گزارش خبرنگار مهر، رسول ملاقلی پور متولد 1334 تهران بود. وی روزهای آغازین انقلاب عکاسی را بطور آماتور آغاز کرد و با شروع جنگ بطور حرفه ای به ادامه آن پرداخت. پس از آن به ساخت فیلم های مستند جنگی از عملیات ها روی آورد و فیلم کوتاه "شاه کوچک" را با دوربین 16 ساخت که موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره وحدت شد. او نخستین فیلم بلند خود را در سال 1363 با نام "نینوا" با دوربین 16 ساخت و به این ترتیب به سینمای حرفه ای راه یافت.

پشت صحنه "میم مثل مادر"

ملاقلی پور خالق فیلم های "بلمی به سوی ساحل"، "پرواز در شب"، "افق"، "مجنون"، "خسوف"، "پناهنده"، "نجات یافتگان"، "سفر به چزابه"،‌"هیوا"، "کمکم کن"، نسل سوخته"، "قارچ سمی"،‌"مزرعه پدری" و "میم مثل مادر" بود. او در  حال ساخت مستند "شش گوشه عرش" از ساخت ضریح امام حسین (ع) بود ولی مرگ امانش نداد تا این آرزوی دیرینه تحقق پیدا کند.

مگر می شود دفاع مقدس را بدون او و قهرمانانش به ذهن آورد؟

مگر می توان قهرمانان او را که بر مرز خیال و واقعیت قدم می زدند از یاد برد؟

مگر می توان فریادهای روح سرکش او را در قالب قهرمانانش نادیده گرفت؟

فیلمسازی که همیشه فریاد می زد و وقتی از او پرسیدم چرا یکبار در عمق میدان فردوسی فریاد عدالتخواهی سر داده، گفت: "می خواستم گوش مردم خواب رفته را به شنیدن وادارم ..." مردمی که امروز مجبور هستند خبر مرگ او را بشوند. مرگ فیلمسازی که مانند قهرمانانش عاشقانه نمرد. او می گفت می توان عاشق عشق ماند بدون آنکه معشوق دربر باشد، وقتی که هیوا را به عمق غار تنهایی فرستاد تا عشق حقیقی را در خیال واقعیت تجربه کند. هنگامی که این ابیات خوانده می شد:

این فصل را با من بخوان باقی فسانه است

این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است

کد خبر 458047

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha