به گزارش خبرنگار مهر، یک نظریه در باب ذهن باید با موضوع سخت معنا کلنجار رود. در فلسفه های ذهن و روانشناسی اساساً معانی تجربیات در زبان طبیعی نیستند بلکه کیفیت حالتی از ذهن یا مغز که معنا یا محتوای دارد قلمداد می شوند. همچنین چیستی باوری که فی المثل به اینکه برف سفید است یا امید به پیروی در آینده قلمداد می شوند. این موقعیتهای اخیر مثالهایی از گرایشهای گزاره ای اند. یعنی اگر فی المثل بگوییم برف سفید است یا ما پیروز خواهیم شد محتوای حالت باور یا امید را نشان می دهند. آنها موضوع کلی قصدیت را یا اینکه چگونه حالت ذهنی می تواند در باب اشیا باشد مطرح می کنند. کیفیات ( به طور مثال سفیدی) "درباره" اشیایی که وجود ندارند و رخ نمی دهند هنگامی که فردی به کسی چون بابانوئل باور دارد یا به شکست در مسابقه امید دارد مطرح می شوند.
سه فرضیه اصلی در باب محتوای ذهنی وجود دارند. یک حالت ممکن است محتوای خاصی را در اختیار داشته باشد . (1) با نقشی که در فرایند استدلال ورزی بازی می کند (2) با نسبتهای علی و قانونی که این حالت نسبت به پدیده های جهان به وجود می آورد. (3) با نقشی که در ارزیابی و زیست شناسی این ارگانیسم وجود دارد. علایق فلسفی سنتی به این فرضیه ها مربوطند هرچند این مضامین اخیراً توجهات مابعدالطبیعی پیچیده ای را در باب کلیات دارند و توجهات معرفت شناسانه هم نسبتهایی را در ارتباط با دانش پیشینی واجدند.
مسائلی ویژه در زمینه محتوای اشاره ای یا محتوای تفکراتی که با مفاهیمی چون"من خود"، "اینجا" "اکنون" " این" و "آن" بیان می شوند رخ می دهند. آیا این تفکر که هوا هم اکنون در تهران گرم است همان محتوایی را دارد که اینجا در اصفهان هوا گرم است؟ این شرایط که تحت آنها چنین تفکرانی صادقند آشکارا به محتوای خارجی تفکر وابسته اند – به طور مثال به زمان و مکان.
وابستگی به بستر خارجی از سوی بسیاری مورد توجه قرار گرفته و مشخصه ای فراگیر برای محتوا است. هیلری پاتنم و تیلور برگر که بر کارهای اخیر در باب دلالت عطف توجه نشان داده اند از این نکته بحث کرده اند که آنچه انسانها در باب آن اندیشه می کنند باور دارند یا نظایر آن نه تنها بر کیفیت آن امور که بر اشکال محیط فیزیکی یا اجتماعی نیز متکی است. این امر پرسشی مهم را در باب اینکه آیا روانشناسی ارگانیسم می تواند مجزا از جهان خارج که در آن قرار دارد فهم شود یا نه مطرح می نماید.
مدافعان فردگرایی روش شناسانه معتقدند که این امر نمی تواند آنگونه که پاتنم، برگر و حامی هایشان می گویند باشد. پاره ای از نظریه پردازان به این بحث از طریق تمایز قایل شدن میان محتوای گسترده و باریک پاسخ می دهند: محتوای باریک سطحی است که افراد مشخص محیطهای گوناگون در آن سهیمند در حالی که محتوای گسترده از محیطی به محیط دیگر متفاوت است. این نظریه ها نقشهایی مشخص در برابر دوتصور در روانشناسی نظری بازی می کنند هرچند که موضوع مناقشه ای بزرگ و مهم هستند.
نظر شما