مجله مهر: در دیگ را که باز کردند همه محله را عطر برنج برداشت اصلاً فکر نمیکردی فقط دو دیگ برنج است! تکههای مرغها بین ادویهها قُل میخوردند و معلوم بود خیلی وقت است خوب پختهاند.
اینجا آشپزخانه است، اما نه از آنهایی که در ذهن خیلی از ما وجود دارد، اینجا دیوار و کف سفید ندارد، آشپزهایش با روپوش و کلاه سفید بین گاز و قابلمهها راه نمیروند؛ همه آشپزخانه اینجا چهار دیوار حیاط نقلی یک خانه کوچک است که بچه هیئتیها با لباس مشکی در میان گازها و دیگهایش راه میروند، اینجا همه جوان و نوجوان هستند که هرکدام بخشی از کار را بر عهده گرفتند و ساعتها بدون استراحت به عشق امام حسین علیهالسلام کارها را پیش میبرند.
این هیئت در دهه محرم هر شب متوسط ۴۰۰ غذا حاضر میکنند که این تعداد در روز عاشورا به ۷۰۰ عدد هم میرسد. هیئتشان از مدرسه شروع شده، سال ۷۶ یعنی ۲۲ سال قبل هیئت را به خانه یکیشان میآورند، شاید خودشان هم فکر نمیکردند همان هیئت بچه مدرسهایها به قدری بزرگ شود که برای خودش بانی پیدا کند و لازم باشد این مقدار غذا بار بگذارند.
مادر همان پسرِ ۲۲ سال قبل که دیگر هر سال خانهاش میزبان هیئت است، میگوید که از دو ماه قبل خودش را برای این روزها حاضر میکند و بچههای هیئت مانند بچه خودش شدهاند، او از روزهایی خاطره تعریف میکند که بچهها غذا را در حیاط بار میگذاشتند و حتی گاهی یادشان میرفت ادویه و نمک بزنند! اما حالا هرکدامشان استاد شدهاند.
هیئت کوچک خانگی روز به روز بزرگتر میشود، آشپزخانه به حیاط کوچک همسایه میرود و حالا گروهشان بدون برنامهریزی همه کارها را راست و ریست میکنند.
آشپزخانه را در حیاط خانه یکی از اهالی محل برپا شده، حاجخانمی که هر سال طبقه اول را خالی میکند و خودش هم میرود که بچهها در هیئت راحت باشند. دیگر ۱۰-۱۱ سالی میشود که آشپزخانه در همین حیاط کوچک برپا میشود.
برای بار گذاشتن غذاها از ساعت ۲ هر روز جمع میشوند، خیلی از کارهای هر غذا را روز قبل انجام میدهند، حتی کارهایی مثل پیاز داغ را حتی قبل از روزهای محرم انجام میدهند. «چند روز قبل از محرم ۲۰۰ کیلو پیاز میگیریم و همه را پیاز داغ میکنیم، یک روز از ۷ عصر تا ۴ صبح سرخ کردن آن طول میکشد. ماجرای خرد کردن پیازها هم هست که قبلاً با دستگاه انجام میدادیم و الان خراب شده و با دست خرد میکنیم، البته حال با دست خرد کردن هم متفاوت است.»
موقع غذا کشیدن که میشود همه در همان حیاط کوچک دور هم جمع میشوند و با صلوات در دیگها را باز میکنند، شوری میافتد و هرسی مشغول بخشی از کار میشود؛ یک نفر ظرفها را حاضر میکند، کسی روغن داغ میکند، یک نفر مرغ میکشد، کسی برنج و زعفران را روی برنج میریزد، یک نفر قاشقها را در ظرف میگذارد و دیگری ظرفهای حاضر شده را روی هم میچیند و کناری میگذارد.
ظرفهای آماده شده را به هیئت میبرند و ما هم برمیگردیم، دیگها را جلوی در میگذارند که شسته شوند «ظرف شستن در هیئت ما حاجت خیلیها را داده» این جمله از ذهنم میگذرد، امشب کدامشان با چه حاجتی دیگها را میسابد؟
نظر شما