به گزارش خبرگزاری مهر، شهید محمد حسن سیف الدینی ما بین الطلوعین صبح سی و یکم فروردین ماه ۱۳۴۱ با تولد طبیعت و حیات دوباره درختان و گلها در خانه و خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر کرمان پا به دنیا گذاشت.
پس از مراحل تحصیلی دبستان و راهنمایی و دبیرستان سال چهارم دبیرستان را در دانشسرای مقدماتی با کسب رتبه اول گذراند و به خدمت آموزش و پرورش در آمد و در یکی از روستاهای دور افتاده کوهبنان به تدریس مشغول شد.
او همیشه آرزو می کرد که روزی پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته شود و برای رسیدن به این هدف والا همیشه در تلاش و تکاپو بود و می گفت خداوند به ما ایرانیها دو نعمت ارزشمند یکی وجود گرانقدر امام خمینی (ره) و دیگری انقلاب اسلامی را عطا نموده است.
شهید سیف الدینی به معارف اسلامی علاقه زیادی داشت و در کودکی قرآن را با تجوید از پدرش آموخت.
شهید محمد حسن در تابستان سال ۵۸ در بدو تشکیل جهاد سازندگی به برادران جهادگر خود پیوست و ضمن فعالیتهای عمرانی که در روستاها انجام می داد همواره با روستاییان در تماس بود و سعی می کرد آنها را با انقلاب و مسائل دینی آشنا سازد.
در سال ۵۹ در رابطه با سپاه پاسداران به شهرستان بم عزیمت نمود تا در آنجا به کارهای فرهنگی و اسلامی بپردازد.
او با تشکیل کلاسهای قرآن و اصول عقاید در پیشبرد اهداف انقلاب تلاش می کرد و در مبارزه علیه گروهکهای ضد انقلاب شرکت فعال داشت. در اواخر سال ۵۹ از طرف سپاه پاسداران به کردستان رفت و سرسختانه به مبارزه علیه خود فروختگان برخاست. زمانیکه قصد عزیمت به جبهه را داشت در لحظه خداحافظی مادرش می خواست روی او را ببوسد که محمد حسن با ناراحتی گفت مادر فکر نمی کنی در بین ما بچه هایی باشند که مادر نداشته باشند تا موقع رفتن او را ببوسد. از خصوصیات او هر چه نوشته شد کم است.
او رفتن به جبهه را بر خود واجب می دانست و برای رسیدن به هدف عازم جبهه شد و به همراه دیگر رزمندگان به اهواز اعزام و بالاخره پس از پانزده روز نبرد در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۵ در جریان شکستن حصر آبادان به آرزوی دیرینه خود که همانا لقاءالله بود رسید.
وصیت نامه معلم شهید محمد حسن سیف الدینی:
بسم الله الرحمن الرحیم
و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنو و عملو الصالحات و توا صو بالحق وتواصو باالصبر" "
دست از امام و رو حانیون بر ندارید، به اسلام بیندیشید و از مادیات بیرون آئید و به حق و صبر و حقیقت و مقاومت چنگ بزنید که فلاحت در این است. جمهوری اسلامی و ارگانهای اسلامی آنرا تقویت کنید و در صدور انقلاب بکوشید. مرا از دعای خیر محروم نکنید - کاری نکنید که پشیمانی به دنبال آورد - مرا نیز حتما ببخشید از پدر و مادر عزیزم و تمامی بستگانم می خواهم مرا ببخشند و دعای خیر و عمل خیر از یاد آنها نرود گر چه می بایست خود من ناجی خودم باشم ولی می خواهم که شما در نجات من از عذاب قبر و آخرت بکوشید. خود دانم که چه بوده ام از خدای تبارک و تعالی می خواهم تا مرا نیامرزیده است و به خودش نزدیک نفرموده است به مرگ نزدیک نکند الا آنکه شهادتی باشد که خود باعث رحمت و مغفرت خداوند رحیم و رحمان باشد )
خداوندا امام و اسلام ایران و ایراناسلام و انقلاب و مردم اسلام را در پناهولیعصر(عج) نگاه بدار وپیروزشان کن. دعوای مارا بر سر اسلام به انقلاب مهدی (عج)منتهی بفرما شهادت در راهت وتحت پرچم پیامبرت وهمراه با اولیات نصیب ما بفرما تا شاید فرجی برای رهایی ما از شقاوت های دنیوی واخروی باشد ـتا ما را نیامرزیده ای از دنیا نبر و به صحنه قیامت نزدیک نکنـ موجبات رحمت و مغفرتت را به ما عطا کن و ذلت دنیا و عذاب آخرت از ما دور کن ـ ما را به خودت نزدیک کن.
خدایا اگر گناهانم زیاد بزرگ بوده رحمت تو از اینکه مرا شامل نشود بزرگتر است پس به بزرگی رحمتت بزرگی گناهم را ببخشای و آن را در دنیا وآخرت مستور بدار. کلیه دعا های خیر را درمورد من نیز به اجابت برسان.
نظر شما