به گزارش خبرنگار مهر، خبرگزاری اسپوتنیک تصمیم گرفت از تنی چند از نویسندگان مطرح بلاروسی این سوال را بپرسد که «کدام یک از میراث ادبی شما شایسته گنجانیدن در برنامه درسی مدرسه است؟» به همین منظور یلنا واسیلییوا خبرنگار این خبرگزاری با فرض اینکه نویسندگان معاصر هم باید در تاریخ و ابدیت ماندگار شوند و هم در کتابهای درسی مدارس جایگاهی داشته باشند، دو سوال از این نویسندگان پرسید و در ادامه گزارشی را منتشر کرد: «آیا شما میخواهید وارد برنامه درسی مدارس شوید؟» و «چه چیزی میتوانید برای برنامه درسی مدرسه ارائه دهید؟» پاسخهای نویسندگان جذاب است. نکته مهمتر در این است که از زمانهای گذشته منتقدان به مساله عدم تمایل نویسندگان بلاروس برای درج آثارشان در برنامه درسی مدارس اشاره کرده بودند.
آندری ژوالوفسکی: نمیخواهم، اما به آن سو میروم
من با همکار مولفم دائماً این کلمات را تکرار میکنیم: خدا نکند، اما در هر صورت، به آن سو می رویم. در نتیجه، یکی از محبوبترین تقاضاهای کتاب در سایت من «زمان همیشه خوب است» است. وقتی صحبت از لذتی نزدیک و قابل لمس مانند خواندن میشود، من با هر گونه ایجاد وظیفه مخالفم و نمیدانم چه چیزی از این واقعیت که امروز بنده و یوگنیا پاسترناک مینویسیم، زنده خواهد ماند. ما یقین داشتیم که «داستان واقعی بابا نوئل» تا سال ۲۰۱۲ زنده نخواهد ماند - در حالی که ما مجبور شدیم آخر داستان را در سال ۲۰۱۲ بازنویسی کنیم. سال آینده اثر «زمان همیشه خوب است» را ویرایش خواهیم کرد، که این اتفاق در نیمه دوم سال ۲۰۱۸ رخ میدهد – و درباره پایدار ماندن این کار نیز تصور نمیکردیم.
یوگنیا پاسترناک: میخواهم مرا با کمال میل بخوانند
من قطعا نمیخواهم آثارم در برنامه درسی مدارس باشد. میخواهم که کتابهای ما فقط با کمال میل خوانده شود، تا کودک امکان آن را داشته باشد که اگر دوست ندارد، کتاب را تا آخر نخواند، مقالهای ننویسد، آنچه را که فکر میکند، بگوید و به او نگویند که «نویسنده چه چیزی را خواسته بیان کند.»
نیکلای چرگینتس: کتابهایی که احترام به دنبال دارند
من کارهای زیادی دارم، دوست دارم در برنامه درسی مدرسه مواردی افزوده شود که در خوانندگان عشق به خود و احترام به نزدیکان، میهن و مردم را ایجاد میکند. برای درک اهمیت خود در زندگی، باید انتقاد از خود وجود داشته باشد، اما لازم است هدفمند بود. رسیدن به اهداف، نه به لطف مادر و پدر، بلکه با کمک کار خود و در نتیجه تبدیل شدن به فردی لازم برای جامعه از وظایف نسل جوان است.
از آثار خود، رمان «یک ثانیه قبل از شلیک» را توصیه میکنم که رمانی در مورد یک نوجوان سیزده ساله است که با جنگ و اشغال روبهرو بود. او بزرگ شد، جنگید و سرانجام رئیس اداره تحقیقات جنایی مینسک شد. با عبرت گرفتن از این نمونه، میتوان آموخت که چطور باید زندگی کرد.
همچنین دیگر کتاب من با عنوان «وظیفهای به دوش شماست» درباره زورگویی اشغالگران نسبت به کودکان است. در این رمان بچهها مجبور بودند مانند بزرگسالان فکر کنند، آنها مقاومت میکردند اما فاشیست ها جانشان را میگرفتند.
یک رمان تخیلی و کارآگاهی با نام «خلبانان دیوانگی» نیز دارم. ایده اصلی این رمان آن است که تا زمانی که کشورها در نبرد با تروریستها نیروهای خود را متحد نکنند، تروریست وجود خواهد داشت. در این رمان به همراه کشورهای بزرگ، نمایندگان بلاروس نیز در مبارزه با تروریسم شرکت میکنند. در این رمان، در مورد یک پیش گویی، ۱۰ سال قبل از آنکه هواپیماهای تروریستی به برج های دوقلو در ایالات متحده حمله کنند، سخن به میان میآید.
ویکتور مارتینوویچ: بدون کلمات ناپسند و رابطه جنسی
من میخواهم با رمان «دریاچه شادی» به کتابهای درسی ادبیات بلاروس وارد شوم. چرا با این کتاب؟ از آنجا که هیچ کلمه رکیک و یا رابطه جنسیای در آن وجود ندارد و همچنین به این دلیل است که این کار در مورد چگونگی تبدیل یک فرد به یک شخصیت بالغ در دهه ۲۰۱۰ در بلاروس است.
آدام گلوبوس: میخواهم اثر «خانه» نیز وارد این مجموعه شود
دانش آموزان در برنامه درسی مدرسه شعری از من با نام «فولاد» را مطالعه میکنند. این بهترین شعر من نیست، اما این اثر یا نویسنده نیست که وارد کتاب درسی شود، بلکه این پدیده است که خود را به آنجا میرساند. وقتی در کشوری که همیشه یک کالخوز (مزرعه جمعی) محسوب میشد، یک انفجار شهری رخ داد و در آن یک شهر دو میلیونی ناگهان ظاهر شد، کتاب درسی شامل نویسندگانی بود که در مورد مطالعات شهری مینوشتند. جسارتا میخواهم رمان من به نام «خانه» که متنی درباره ارزشهای خانواده است، در برنامه درسی مدرسه قرار بگیرد. در زمان اتحاد جماهیر شوروی، خانواده نادیده گرفته شد و مفاهیمی چون مرد و جنگجو با ارزش بود. به نظرم باید فرزندان ما عاشق پدربزرگها و والدین خود باشند و در این رمان به این مفاهیم پرداخته میشود.
بیشتر اوقات، نویسندگان پس از مرگ در میان مولفانی قرار میگیرند که آثارشان وارد برنامه درسی مدارس وارد شده است. اگرچه نویسندگان جسوری وجود دارند که با جدیت این ورود را میطلبند. مدرسه همیشه عشق به ادبیات را القاء نمیکند. بنابراین، نویسنده با ورود به برنامه خیلی چیزها را از دست خواهد داد. یک معلم بد وجود خواهد داشت که شما را مجبور به خواندن «سواره نظام جوان» در دو هزار صفحه (که این دیگر برای دانش آموز خوب نیست) یا «جنگ و صلح» میکند. دانش آموز ممکن است کتاب را باز کند اما با علاقه آن را ادامه نخواهد داد.
ایلیا سین: جایگاهی در برنامه ندارم
جالب است تصور کنید معلمی که در امتحان، محتوای هنری متن من را بازگو میکند. در حقیقت، یک عملکرد استثماری آماده انجام میشود که برای یک شرکت کننده اجباری به اندازه کافی بی رحمانه و برای همه افراد دیگر جالب است. اینها مسائلی است که اکنون در حال انجام است. اما استثمار روش ما نیست. بنابراین، من جایی در برنامه درسی مدرسه ندارم و این فقط مربوط به مطالب صریح نیست، امروز کمتر احتمال می رود که کسی از این مسائل تعجب کند. با خواندن متنهای من، فرد گونه جدیدی از ادراک را تجربه میکند، که میتواند برای او تا حدودی آسیب زا باشد و برای این کار، رضایت داوطلبانه لازم است، که در اصل، تعهد را از بین میبرد.
نظریه پرداز بزرگ هنری، یوراس بوریسوویچ در اواسط دهه ۹۰ یکی از ویژگی های مهم نسل جدید نویسندگان بلاروس را بیان کرد: برخلاف همه پیشینیان، آنها نمیخواهند وارد برنامههای مدرسه شوند و به شکلی آگاهانه این مکان معتبر و گرم تاریخ را رها میکنند. کتابهای آنها را فقط پشت یک میز آرام میتوان خواند، همانطور که زمانی سارتر را در کلاس درس مربوط به ماهوارههای کلاسیک بلاروس خواندم.
این گزارش را رایزنی فرهنگی ایران در بلاروس برای مهر ارسال کرده است.
نظر شما