صحنهای از تمرین نمایش "چاه" در اداره تئاتر
"چاه" در قالب نمایشنامه خوانی سال 83 در فرهنگسرای نیاوران، پائیز 84 در کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر و اسفند 84 در اداره تئاتر روخوانی شد. روانی متن و صداسازیهای حرفهای بازیگران در هر سه نمایشنامهخوانی توانست با مخاطب ارتباطی قابل توجه به وجود آورد و در ذهن آنها تصویرسازی کند.
"چاه" روایتی از روستائیان دهه 50 ایران است که تلخی و سیاهی اندوهباری بر آدمها و قصههایشان سایه انداخته است. اما شیرینی آن در پختگی روایت و روانی بازیها نهفته بود. استفاده هوشمندانه کارگردان از تنها دو بازیگر در حالی که در متن 15 کاراکتر حضور دارند و متمایز کردن هر یک از کاراکترها، نکتههایی ظریف بود که حتی به کام اعضا سختگیر کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر هم خوش آمد.
اینک "چاه" در قالب یک نمایش صحنهای اقبال خود را ابتدا در ترکیه و سپس در ایران میآزماید. بخشهای فراوانی از رمان "جای خالی سلوچ" به ویژه نگرشها و بحثهای سیاسی حذف و در عوض زندگی "مرگان" (قهرمان داستان) و آدمهای پیرامونش، جذاب و همراه با تعلیقی جاندار روایت میشود.
حکایت مرگان حکایت عشق و درد و انتظار است و مهمتر از آن حکایت یک زن است. یک زن ایرانی. مرگان زن مرد است. همان زن ایرانی که امروز میشناسیم. او زنده است، فاعل و جنگنده. زخمی عشق و خنجر از پشت رسیده، اما ایستاده و ستبر. چه باک اگر در پستوی خانه یا در هنگام روایت در نقش دانای کل غمگین و اشکآلود است.
"چاه" به لحاظ مضمون داستان، کهنه و قدیمی است. اما به جهت شکل اجرای نمایش، بهرهمندی از میزانسن و نحوه بازی، مدرن و امروزی است و به نظر میرسد این تلفیق هوشمندانه میتواند برای ترکهای میزبان این اثر صحنهای جذاب باشد.
حسینزاده در همنشینی سنت و مدرنیته سعی کرده با فراهم آوردن نشانههای سنت و المانهای مدرن چند پرده از تواناییهای تئاتر امروز ایران را با خود به ترکیه ببرد. وی با بهرهگیری از ویدئو پروجکشن در طراحی صحنه از عکسهای مختلف استفاده خواهد کرد تا تماشاگر را هر چه بیشتر در حال و فضا قرار دهد و همذاتپنداری او را برانگیزد. اما در کنار این نوآوری از موسیقی جنوب خراسان که به صورت زنده اجرا میشود هم بهره خواهد برد.
حسینزاده برای ادای احترام به تماشاگر ترک، چندی از دیالوگهای کلیدی اثر را به ترکی ترجمه کرده تا در عین حال که تماشاگر خلاصه متن انگلیسی و ترکی را میخواند، از زبان بازیگر روی صحنه هم نقاط عطف را به زبان مادری بشنود و با او همراهی کند.
پریزاد سیف، ایفاگر نقش "مرگان"، که از آغاز تا پایان "چاه" جامهای بلند و سیاه چون بخت مرگان بر تن دارد، ملتهب از انتظاری جانکاه، بغضآلود و فرسوده با لهجهای از ناکجاآباد سخن میگوید که از جای جای آن میتوان نشانههایی از زبانهای محلی ایرانی را دید و ندید. دیالوگها و به خصوص مونولوگهای شعرگونه را چنانکه در زبان مادری هست درنخواهند یافت:
"نه کاری بود نه سفره، هیچکدوم. بیکار سفره نیست و بیسفره عشق. بیعشق حرفی نیست. حرف که نباشه دعوا نیست، خنده و شوخی نیست. دل و زبون کهنه میشن. تناس به لبا میبنده. روح و نگاه آدم میخشکه. غم که از جون آدم لبریز بشه دیگه کجا جایی برای بند و پیوند میمونه، کجا جایی برای دل و زبون؟"
کرامت رودساز در 14 نقش کاملاً متفاوت، گاه همراه و گاه راهزن، از جوان تا پیر بازی میکند که در این میان یک نقش کاملاً بدون دیالوگ است و این یکی همان "سلوچ" است؛ همان سفرکرده مرگان که نه بودنش بلکه رفتنش شومبختی را بر سر مرگان آوار میکند.
"چاه" پس از بازگشت از ترکیه از 16 خردادماه در خانه نمایش اداره تئاتر برای تئاتریهای ایران هم روی صحنه خواهد رفت تا آنها که نمایشنامهخوانی آن را از نزدیک دیدهاند، اجرای صحنهای را نیز به تماشا بنشینند.
نظر شما