به گزارش خبرنگار مهر، خاطرات خبرنگار عرب (مصری) از سفرش به شهرهای صهیونیستنشین و مسلماننشین اشغالی در سال 1996 با عنوان «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه» چندی پیش در ایران منتشر شد و اخیر به چاپ دوم هم رسید.
راوی این خاطرات «عاطف حزین» خبرنگار مصری است که که در سال 1996 به فلسطین اشغالی سفر کرده و هم در شهرهای صهیونیستنشین مانند تلآویو حضور یافته و هم شهرهای فلسطینینشین از قبیل غزه را دیده است. او میگوید برای «شناخت آینده روند صلح» به این سفر رفته و در طول سفرش، هم با شخصیتهای سیاسی فلسطینی و غیرفلسطینی و هم با مردم عادی دیدار و گفتگو داشته است. مشروح این دیدارها و گفتگوها شده همین کتابی که با ترجمه وحید خضاب به خوانندگان فارسی عرضه شده است.
این کتاب دارای یک «مقدمه مترجم» در ابتدا و یک «فهرست اعلام» در انتها است؛ بین این دو هم 12 فصل به ترتیب با این عنوانها آمده است: «فریادی از پورت سعید»، «روز قیامت»، «ملاقات با موساد»، «شبی در تلآویو»، «اشکیلون نه، عسقلان»، «راه به سوی اریز»، «هتل امید»، «در برابرم هرم فلسطین»، «اعدام یک میلیون غنچه»، «آوزهایی در مسیر»، «روستای خیانتکاران» و «قدس برای ماست».
راوی خاطرات تلاش میکند برههای مختلف سفرش به فلسطین اشغالی را برای مخاطبش توصیف و گزارش کند و شناخت بیواسطهای از آن مناطق و مردمان آن به خواننده منتقل کند. این ویژگی کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه» به اثری در خور توجه بدل میکند. در کنار لحن و نگاه رسانهای راوی که در این کتاب برجسته است، اما هم نگارنده و هم مترجم که از اهالی رسانه هستند یا بودهاند، تلاش میکنند لحن خشک رسانهای را تا حد زیادی بشکنند و به کتابی قابل خواندن برای عموم تبدیل کنند؛ اثری که جذابیتهای روایی یک اثر داستی را داشته باشد و دست مخاطب را بگیرد و برایش قصه بگوید: قصهای برآمده از مشاهدات عینی یک خبرنگار.
خاطرات «عاطف حزین» با این مطلع آغاز میشود:
«روزی خواهد آمد که من آن صبح ماه مارس 1996 را فراموش کرده باشم؟ محال است.
هیچ وقت عادت نداشتم که دوشنبهها، زود به محل کارم در نشریه «اخبار الیوم» بروم. همیشه دوشنبهها به خودم دو ساعت خواب اضافه جایزه میدادم و بعد، ساعت 11 قبل از ظهربه دفتر نشریه میرفتم.
برای اینکه بیشتر از جایزهام – همان خواب اضافی – لذت ببرم، هر چه تلفن کنار تختم زنگ زد، گوشی را برنداشتم. خصوصا که در تماسهای این وقت صبح معمولا چیز فایدهداری پیدا نمیشود. ولی وقتی آن روز تلفن همینطور زنگ زد و زنگ زد و کسی که آن طرف خط بود، هیچ از کارش خسته نشد، تصمیم گرفتم تا صبحم را با دادن چند بد و بیراه شروع کنم، شاید رفیقمانکه آن طرف خط بود از سنگ انداختن بین من و جایزه دوشنبههایم دست بردارد.
پشت خط، «محمد عمر» بود، همکارم، تازه کلی هم سرزنشم کرد که چرا دیر جواب دادهام. آخرش هم گفت استاد «محمد طنطاوی» سردبیر نشریه، میخواهد درباره موضوع مهمی با من حرف بزند. وقتی خط را به سردبیر وصل کردند، همانطور که همیشه در برخورد با من عادت داشت، بیش از چند کلمه صحبت نکرد: «پاسپورتت آماده است؟ خب، همین الان بیا دفتر، چون باید یه سفر بری اسرائیل. خداحافظ!»
چاپ دوم کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه» توسط انتشارات شهید کاظمی در 192 صفحه و با قیمت 20هزار تومان در بازار کتاب موجود است.
نظر شما