یادداشتی از محمدمهدی حاتمی؛

سویه خطرناکِ ناپیدای اومانیسم/ نقدی بر ملکیان و بابایی

سویه خطرناکِ ناپیدای اومانیسم/ نقدی بر ملکیان و بابایی

ادعای تقدم انسان بر سایر موجودات به نحو علی‌الاطلاق، خطرناک و مخرب است و نهایتاً علیه انسان عمل می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدمهدی حاتمی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی با عنوان سویه خطرناکِ ناپیدای اومانیسم به نقد دیدگاه‌های مصطفی ملکیان و رضا بابایی است:

رضا بابایی و مصطفی ملکیان، دو تن از روشنفکران معاصر، یکی در نحله روشنفکری دینی، و دیگری در نحله روشنفکری معنوی، یکی از معیارهای اصلی و نهایی در تصمیم‌گیری را "محاسبه میزان درد و رنج وارد بر انسان‌ها" معرفی می‌کنند. در این نگرش، آنچه از رنج انسان‌ها می‌کاهد، خوب؛ و آنچه بر رنج انسان‌ها می‌افزاید، بد است! در تقریری ضعیف‌تر، دست‌کم، وارد کردن رنج غیرضروری بر انسان‌ها، بد است!

بابایی می‌گوید: "من هیچ‌گاه فلسفه را برای فلسفه، و دین را برای دین، و قانون را برای قانون، و تاریخ را برای تاریخ، و حقیقت را برای حقیقت نخواسته‌ام. به من چه که دین چیست؛ و فلسفه چه می‌گوید؛ و عرفان چه می‌خواهد؛ و حقیقت کجاست و تاریخ در سینه چه دارد؟. اینها اگر رنجی از انسان کاستند مقدس‌اند و الا مرخص‌اند."

و ملکیان می‌گوید: "من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسان‌های گوشت و خون داری هستم که می‌آیند، رنج می‌برند و می‌روند."

چنین انگاره‌هایی، نمونه‌هایی از صورت‌بندی‌هایی از اومانیسم‌اند؛ که بر ذهن و زبانِ روشنفکران ایرانی جاری شده‌اند. اومانیسم، جنبشی فلسفی- فرهنگی است که تعریف دقیق، صریح و همه اجماعی ندارد؛ اما می‌توان گفت تقدم انسان بر سایر هستنده‌ها، ویژگی مشترکِ روایت‌های مختلف اومانیسم است.

برای ما، که در جهانِ انسانی زیست می‌کنیم و علایق، خواسته‌ها، اهداف، نیازها، دردها، لذت‌ها و… انسان‌ها را بهتر از هر موجودِ دیگری درک می‌کنیم؛ همراهی با اومانیسم و دفاع از آن خوش‌آیند و چه بسا روشن و کارگشا است. لذا سخنانی از جمله سخنان امثالِ بابایی و ملکیان، و آباء غربی ایشان، به مذاق‌مان خوش می‌نشیند. امّا در مقابلِ چنین نگرشی، من مدعی‌ام اومانیسم سویه‌ی خطرناکِ ناپیدایی دارد که می‌تواند نهایتاً به نابودی انسان و طبیعت منجر گردد. لذا باید این سویه‌ی ناپیدا را، روشن کرد و بر آن اشراف یافت؛ و در جست‌وجوی بدیل‌های بهتری برای اومانیسم برآمد.

برای تشریح روشن‌تر مدعا، بهتر است دو دسته از هویاتی که اومانیست‌ها می‌توانند علی‌الاصول ادعا کنند که انسان بر آن‌ها تقدّم دارد را تمایز ببخشم. نخست هویّاتِ طبیعی غیرِ انسانی که خود به سه زیر دسته هویّات طبیعی حیوانی، نباتی و جمادی تقسیم می‌شود. اموری مانند جنگل‌ها، سنگ‌ها، ستاره‌ها، گاوها، خرگوش‌ها، و… تحتِ مقولات مختلف این رده قرار می‌گیرند. و دوم، هویّات انتزاعی مانند فرهنگ، دین، هنر، قانون و… هستند.

چنان‌که من از سخنان اومانیست‌ها می‌فهم؛ آن‌ها به تقدّم انسان، بر هر دو دسته از هویّات فوق باور دارند. امّا من در ادامه استدلال می‌کنم که این تقدّم:

۱. خطرناک و مخرّب است.

۲. نهایتاً علیه انسان عمل می‌کند.

ادعای تقدم انسان بر سایر موجودات به نحو علی‌الاطلاق، خطرناک و مخرب است. ما انسان‌ها، گاهی برای آن‌که لذتِ کوچکی را کسب، یا از رنجِ کوچکی احتراز کنیم؛ صدماتِ زیادی را به طبیعتِ گیاهی و جانوری وارد می‌کنیم. دامنه‌ی این صدمات چنان وسیع و خطرناک است که ما انسان‌ها، گونه‌های گیاهی و جانوری زیادی را از بین برده‌ایم و حیاتِ سایر موجودات ذی‌حیات غیرانسانی را با چالش‌های مرگ‌آور مواجه ساخته‌ایم.

از طرفِ دیگر، این تخریب نهایتاً علیه انسان، عمل می‌کند؛ زیرا ما انسان‌ها، حیاتی مستقل از سایر موجوداتِ هستی نداریم. و در یک زنجیره‌ی به هم پیوسته با سایر موجودات، زندگی می‌کنیم. تخریب طبیعت و کشتارِ حیوانات، نهایتاً بریدن شاخه‌ای است که انسان بر آن خانه ساخته است.

دعوی تقدم انسان بر سایرِ موجودات هستی [=یعنی اومانیسم]، تخریبِ طبیعت را به دنبال دارد و از طریقِ چنین تخریبی، آسیب‌رسانی به زیستِ انسان را، موجب خواهد شد. وقتی انسان، هستی خود در همه‌ی ابعادش را مهم‌تر از سایر هستی‌ها تلقی می‌کند؛ آن‌ها را به استخدامِ بلاشرط خود در خواهد آورد؛ و از طریقِ این استخدام بلاشرط، زمینه‌ی آسیب‌رسانی به آن‌ها را تسهیل می‌کند. آسیب‌رسانی‌ای که در نهایت، زندگی انسان را به واسطه وابستگی عمیقش به سایر موجودات، با تهدیدی جدی مواجه می‌سازد. نتایج این تخریب و تهدید، از سال‌ها پیش آشکار شده و هر روز خود را نمایان‌تر می‌سازد.

در مورد هویّات انتزاعی نیز چنین حکمی تا حدی جاری است. ادیان، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، برای زندگی بهتر انسان‌ها، تنظیم شده‌اند یا بایستی تنظیم شوند؛ امّا نباید پنداشت انسان‌ها به نحو علی‌الاطلاق، بر آن‌ها تقدّم دارند.

گویا اومانیست‌ها فراموش می‌کنند که بعضی از انسان‌ها- که مع‌الأسف شامل بسیاری از آن‌ها می‌شود- ضمیرِ پنهانِ عاصی و درّنده‌خو دارند؛ و ادیان، فرهنگ، قانون، آداب و رسوم و… می‌توانند تا حدی بندهای نامرئی و کنترل‌کننده‌ای بر این عصیان و درّنده‌خویی باشند.

کم‌اهمیّت تلقی کردنِ این هویات انتزاعی در مقابل انسان، خطرناک و مخرّب است؛ زیرا می‌تواند به سرکوب صورت‌های والای حیات انسانی، به نفع پاره‌ای از عصیان‌ها و درّنده‌خویی‌ها منجر گردد.

لذا مسئله به سهولت و روشنی‌ای نیست که اومانیست‌های غربی و نمونه‌های وطنی‌شان می‌پندارند. هویّات انتزاعی و موجوداتِ طبیعی، نباید تحت هر شرایطی به بهای بیشینه کردن لذت یا کمینه کردن رنج‌های انسانی، نادیده گرفته شوند؛ چرا که انسان، معیار همه‌چیز نیست.

امّا اگر اومانیسم، رویکرد مناسبی نیست؛ پاسخ مناسب را در کجا باید جست‌وجو کرد. چیزی که به نظرم می‌رسد این است که راهکارِ رهایی از سویه‌ی خطرناکِ ناپیدای اومانیسم، دست‌کم در یک جنبه‌ی آن، اینست که انسان به جای اینکه خود را مقدّم بر سایر هستنده‌ها بداند؛ به خویشتن به مثابه یک جز غیرقابلِ انفکاک از کلِ هستی نظر کند؛ و در محاسبه آنچه خوب و بد است؛ نه فقط درد، رنج، لذت، خوشی انسانی، بلکه احترام به مطلقِ حیات را در نظر بگیرد و روابط خود را بر اساسِ احترامِ مطلق به حیات اعم از انسانی، حیوانی و گیاهی تنظیم کند، البته شرح و بسط، چنین رویکردی نیاز به نوشته‌ها و گفته‌های بیشتر و مبسوط‌تری دارد.

کد خبر 4896467

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • سلیمانی US ۰۸:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
      1 2
      کسی که در گفتار و نوشتار ، در مورد دیگران بی پروا صحبت می کند هنوز به بلوغ شخصیت نرسیده . نویسنده متن بالا که خواسته آقایان بابایی و ملکیان را نقد کند ، زحمت نداده اول اسمشان آقا بیاورد . افسوس
    • سعید IR ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۵
      1 2
      نویسنده فقط با نقل یک جمله از هر کدام از شخصیت ها و با پیش فرض های اشتباه خود و عدم شناخت کامل از افکار این شخصیت ها شروع به نقد های کلیشه ای و تکراری کرده است و یک کاریکاتوری ذهنی از آنها ساخته است..