۵ خرداد ۱۳۸۶، ۱۱:۵۳

/ نگاهی رمزگشایانه به رمان ویلیام فالکنر /

" خشم و هیاهو " تاریخ هستی بشر

" خشم و هیاهو " تاریخ هستی بشر

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : " خشم و هیاهو " اثر ویلیام فالکنر یکی از رمان های برتر قرن بیستم و از پیشگامان رمان مدرن است . این رمان نه تنها اولین رمان جریان سیال ذهن به حساب می آید ، بلکه از نظر ساختاری هم یکی از بی نظیرترین داستان های متکی بر فن و تکنیک ادبی به حساب می آید.

به گزارش خبرنگار مهر، این رمان از نظر محتوا آنچنان غنی است که متاسفانه ارزش واقعی آن نادیده انگاشته شده و بسیاری از رمز و رازهای آن کشف نشده باقی مانده است. در این یادداشت تنها به خلاصه ای از مواردی اشاره می شود که متاسفانه از نظر مترجمین و منتقدین اثر دور مانده است.

به نظر می رسد " فالکنر " عنوان این رمان را از مکبث شکسپیر برگرفته است . شکپیر در نمایشنامه مکبث از زبان مکبث زندگی را چنین توصیف می کند: " زندگی داستانی است که دیوانه ای می سراید پر از خشم و هیاهو بی هیچ مفهومی. "

این رمان چهار فصل دارد و هر فصل را راوی مختلفی روایت می کند. هر فصل رویداد یک روز را نقل می کند . از نظر زمانی فصل ها کاملا به هم ریخته است . رمان ابتدا در سال 1928 ، سپس دوم ژوئن1910 و دوباره ششم آوریل 1928 ( هر سه فصل از منظر اول شخص با راویان مختلف ) و فصل آخر هشتم آوریل 1928 که راوی آن دانای کل است روایت می شود. می توان گفت خواننده تا زمانی که دو فصل آخر را نخوانده باشد از دو فصل اول چیزی نمی فهمد.

راوی فصل اول مرد 33 ساله دیوانه ای به نام " بنجی " است که رویدادها در ذهن او اتفاق می افتد اما بر زبان نمی آید. زمان در این بخش کاملا به هم ریخته و مکان مشخصی وجود ندارد. در علت و معلول حوادث هم هیچ گونه منطقی حاکم نیست و پاسخ ها اغلب احساسات محور است.

این فصل را می توان یکی از بحث انگیزترین بخش های کتاب نامید. در تفسیر و تاویل این واژه های درهم و برهم و بی معنی، باید ازعلوم مختلفی مانند روان شناسی ، تاریخ ، فلسفه هستی و... بهره جست. نخستین چیزی که بسیار مهم جلوه می کند - که البته در ترجمه به زبان فارسی این مورد کاملا از بین رفته است - استفاده از  سوم شخص فعل برای فاعل اول شخص است. یعنی راوی همه جا به جای " من گفتم" یا " او گفت" از عبارت های " من گفت" و " او گفتم" استفاده می کند . بی شک فالکز بی علت دست به این کار نزده و تنها علت آن این مساله می تواند باشد که نویسنده از همان ابتدای کتاب قصد گنجاندن تاریخ هستی و پیدایش بشر را در کتاب داشته است .

بر این اساس " بنجی " می تواند سمبل انسان اولیه باشد که در آغاز هستی سردرگم بوده و خود را دیگران و دیگران را خودش می پنداشته است . او وقتی از درخت بالا می رود احساس می کند شاخه به طرف او می آید و این تصور در زمان پیدایش بشر نخستین وجود داشته که می پنداشتند وقتی حرکت می کنند این اشیا است که به طرف آنها می آید.

هر یک از شخصیت های فصل اول را می توان نماد چیزهایی مختلف در زمان پیدایش هستی و زندگی بدوی انسانها دانست . می توان خانواده کمپسون را انسان هایی اولیه خواند که تمام رنج ها و سختی ها را تحمل می کردند و در یک هرج و مرج غرق بودند . بنجی می تواند نماد همان انسان های نخستینی باشد که چیزی در مورد هستی و پیرامون خود نمی دانستند و منطقی در اطراف خود نمی دیدند. تشابه اسم " کدی " با توپ گلف که بنجامین را به گریه می انداخت یا لخت و عور بودن بنجامین و نگاه کردن به خودش نشانه هایی از زندگی اولیه است.

در فصل دوم آنچه سوال برانگیز است و متاسفانه بسیاری از منتقدین یا مترجمین کتاب همیشه از آن غافل بوده اند این است که راوی کوئنتین از منظر اول شخص و خود کوئنتین است ، در حالی که او مرده است. پس او چه کسی می تواند باشد؟ این مسئله ذهن را به مسائل روان شناسی و ناخود آگاه فرویدی یا حتی پیش از آن پیدایش روح در زمان ارسطو می کشاند.

کوئنیتین (راوی اول شخص) خودکشی کرده اما داستان را خود او روایت می کند. این امر چگونه ممکن است؟ می توان گفت که این روح کوئنتین است که به روایت داستان می پردازد. وی در قطار می نشیند و فکر می کند فضای بیرون از قطار به عقب حرکت می کند. آیا زندگی روز به روز رو به زوال می رود؟ خواهرش تن به کارهایی می دهد که کوئنتین تحملش را ندارد. سپس خانواده متلاشی می شود و در نهایت نیز کوئنتین خود کشی می کند.

 قسمت سوم را می توان به دورانی تشبیه کرد که انسانها به این نتیجه می رسند تا در زیر کانون زندگی به تولید نسل و تولید و کشاورزی بپردازند و مرزهای خود را از دیگر نژادها و مذهب ها جدا کنند. نفرت جیسون از یهودیان و سیاه پوشان نشانگر این مسئله است. این قسمت قرن نوزدهم ترسیم گر فضایی قرن نوزدهمی است. به دنبال پول و سود و ماشین و تجملات رفتن و... نشانه دوران مدرن و ماشینیسم و عصر حاکمیت سرمایه داری است . در این مرحله جیسون به فردی نژاد پرست بدل شده و از یهودیان  و سیاهان متنفر می شود. از سوی دیگر نیز همه خانواده در پی جمع کردن پول ، خرید و فروش کتان ، شرکت در بازار بورس و... هستند که همه اینها نشانه هایی قرن نوزدهمی است.

فصل آخر اما با دیدگاه سوم شخص نوشته شده است. در این فصل راوی با نگاهی دقیق تر وارد درون و مسائل زندگی افراد می شود و زندگی زجر آور خانواده کمپسون در دوران قبل از جنگ و ناتوانی  آنها در تطبیق خود با دنیای مدرن در این فصل نشان داده می شود. اینجا دیگر ارزش ها از بین رفته و ارزش مادی جای همه چیز را گرفته است و زندگی را آنچنان که مکبث روایت می کند، ترسیم کرده است.

کد خبر 492040

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha