۵ مهر ۱۳۹۹، ۹:۰۱

جانبار ۷۰ درصد ترکمن مطرح کرد

تلخ و شیرین های جانباز ضایعه نخاعی/بهترین دوران در منطقه رقم خورد

تلخ و شیرین های جانباز ضایعه نخاعی/بهترین دوران در منطقه رقم خورد

بندرترکمن- جانبار ضایعه نخاعی ۷۰ درصد ترکمن از دردهای جانبازان گفت و بیان کرد که هم اکنون برای عبور از مشکلات جامعه نیازمند مدیران مخلص هستیم.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- اعظم محبی: بیش از ۳۲ سال است که اثرات و درد زخم‌های دوران پرافتخار دفاع مقدس را با خود به همراه دارند و اگر نبود ایمان و اعتقاد راسخ به پروردگار و حب وطن، تحمل کهنه یادگاری‌ها برایشان سخت و مشکل بود.

واژه «جانباز» با صبر و بردباری و جان فشانی گره خورده و همین امر هم سبب بقای فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه شده است.

هر نشانه بر بدنشان یادآور خاطراتی از روز و شب‌های عملیات بوده که باید این تاریخ شفاهی را حفظ و حراست کرد.

یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس «جمعه قلی ایمر»، اهل شهرستان بندرترکمن است که وی ضایعه نخاعی ۷۰ درصد بوده و با همت و تلاش توانسته در رشته‌های ورزشی جانبازان و معلولان خوش بدرخشد. گفتگوی خبرگزاری مهر با این رزمنده و جانباز اهل سنت دوران دفاع مقدس را در ذیل بخوانید.

* خودتان را معرفی کنید.

جمعه قلی ایمر، متولد ۱۳۴۵ در روستای بناور سیمین‌شهر بوده و دوران ابتدایی و دبیرستان را در همان محل گذراندم. بنده با شروع جنگ به جبهه اعزام و به افتخار جانبازی نائل شدم.

هم اکنون مغازه دار بوده و صاحب یک فرزند پسر دبیرستانی هستم.

* چه طور شد که قصد رفتن به جبهه کردید؟

در مرداد ۱۳۶۵ از طرف بسیج دانش آموزی به منطقه جنگی اسلام آباد غرب اعزام شده و یک هفته در آنجا ماندیم؛ در آن زمان کلاس یازدهم بودم.

بعد از آن می‌دیدم که همکلاسی‌هایم، همسایه‌ها، دوستانم و اقوام به جبهه اعزام شده و من هم با توجه به وظیفه و تکلیف، درس را رها کرده و به خدمت سربازی رفتم. در ابتدا در گردان زرهی تیپ یک زاهدان بوده و بعد از گذراندن دوران آموزشی به منطقه سومار کرمانشاه اعزام شدیم.

* چگونه جانباز شدید؟

رسته من در جنگ مخابرات بود و بی سیم و تجهیزات ارتباطی گردان‌ها را تعمیر می‌کردیم و مجروحیت بنده هم در همین راه اتفاق افتاد.

در تاریخ ۲۲ خرداد ۶۷ نزدیک عملیات مرصاد، یکی از سربازان خط مقدم تماس گرفت که بی‌سیم قطع شده است بنابراین به همراه یکی از بچه‌ها که بعداً توسط عراقی‌ها دستگیر شد، برای عیب یابی و تعمیر خط به آنجا اعزام شدیم.

سیم‌ها اکثراً زمینی بود و تکه تکه شده بود و مشغول تعمیر بودیم که ناگهان خمپاره ۶۰ فرانسوی از سمت دشمن آمد و دوباره و سه باره هم شلیک شد که بار سوم خمپاره در نزدیکی ما فرود آمد. بنده خودم را در گودال انداختم اما موج خمپاره مرا پرت کرد و یک و نیم متر آن طرف تر افتادم. بلافاصله بلند شدم اما دوباره زمین خوردم. فرد همراه من هم زخمی شده بود.

ترکش بین دو کتف، اندام تحتانی و ستون فقرات (T۸) اصابت کرده بود، بلافاصله تماس گرفته و درخواست آمبولانس کردم. با یک ماشین به بیمارستان صحرایی رفته و از آنجا به بیمارستان کرمانشاه و سپس با هواپیما به رشت رفتم، یک ماه در آنجا و بعد هم یک ماه در گرگان بستری شدم.

* مراحل درمان چگونه بود.

برای عمل جراحی به مشهد اعزام شده و در بیمارستان قائم مرا عمل کردند و ترکش را برداشتند، ترکش جای بسیار حساسی بود چون روی مهره نخاع قرار داشت.

حدود یک ماه و نیم در بیمارستان مشهد بستری بوده و یک ماه هم در آسایشگاه تحت مداوا قرار گرفتم. بعد از آن یک سال و نیم در بیمارستان پنج آذر بستری بودم. هم اکنون هم حس بنده استخوانی بوده و حس لامسه نیست.

در اثر درمان و به دلیل اینکه یک سال بی حرکت بودم و نمی‌توانستم بنشینم دچار زخم‌های متعدد بستر شدم.

جانباز نخاعی دردهای فراوانی دارد، اسپاسم شدید داشته و تمام بدنش بی حس است.

* از خاطرات آن دوران بگویید.

بهترین دوران در منطقه رقم می‌خورد و همه چیز با شوخی و خنده و جنگ و شهادت می‌گذشت. در سنگر ۲*۴ حدود ۹ نفر می‌خوابیدند.

امکانات جنگی و دشمن زمین تا آسمان فرق می‌کرد، آنها همه چیز داشتند و امکانات ما ساده و محدود بود.

از خاطرات جالب روزی بود که با فرمانده گردان در منطقه مشغول بازی والیبال بودیم، چند خمپاره از سمت دشمن شلیک شد که یکی از آنها در یک متری ما نزدیک فرمانده فرود آمد اما عمل نکرد.

فرمانده خمپاره را باز کرد که دید روی آن نوشته شده ما خودمان چاشنی را در آن نگذاشتیم.

* کسی شما را از رفتن به جبهه منع نکرد؟

خیر. آن زمان بالغ بودم و می‌دیدم که هم سن و سال‌های ما به جنگ رفته و یکی یکی شهید یا مجروح می‌شوند و بنده هم با عقلانیت کامل به جبهه رفتم.

پنج خواهر و پنج برادر بودیم که برادر بزرگترم ۲۴ ماه در جبهه بود و برادر کوچکم هم سال ۷۵ برای جمع کردن مین‌ها به گیلانغرب اعزام شد و تا سال ۱۳۷۷ در آنجا بود.

* ورزش را هم دنبال کردید؟

بعد از عمل و چند سال گذراندن دوره درمان، به دنبال ورزش رفته و تیروکمان، دارت، ویلچررانی و بعد اتومبیل رانی را ادامه دادم.

چند سالی دبیر هیئت تیر و کمان معلولان و جانبازان بندرترکمن بوده و مقام‌های مختلفی کسب کردم.

در تیر و کمان در استان نفر اول و در کشور جزو پنج، هشت و ۱۰ نفر برتر کشور شدم. در دارت هم در استان اول شده و در کشور جز ۶ نفر برتر بودم.

* از مشکلات جامعه امروز بگویید.

من چیزی برای خودم نمی‌خواهم اما باید به وضعیت مردم رسیدگی شود تا مشکلات به آنها کمتر آسیب بزند.

جامعه امروز به فرد مخلص نیاز دارد؛ سردار سلیمانی فرد با ایمان و مخلصی بود ولی اکنون فرد مخلص در جامعه نمی‌بینیم. همه می‌خواهند یکدیگر را گول بزنند. از سردار صیادشیرازی تعریف می‌کردند که نیمه‌های شب پوتین‌های سربازان را واکس می‌زد، ظرف‌های غذا را می‌شست، باید مدیران چنین ویژگی‌هایی داشته باشند.

در جامعه امروز، جوانان دنبال کار پشت میزنشینی بوده و کمتر به دیگر کارها رغبت دارند در حالی که می‌توان در هر حرفه و شغلی با همت و تلاش موفق بود. میزنشینی به آدمی آسیب می‌زند لذا باید جوانان دید خود را وسعت ببخشند.

کد خبر 5032687

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha