به گزارش خبرگزاری مهر، بدون شک واقعه 11 سپتامبر در مقام بزرگترین حادثه جهانی سالهای اخیر، اثرات دوران سازی را در مناطق مختلف جهان برجا نهاده است. در این فرایند منطقه خاورمیانه بعنوان یکی از بارزترین نقاط راهبردی جهان در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی، اثر گذار و حتی در مراتبی اثر پذیر بوده است.
خاورمیانه جایگاهی فوق العاده در روابط بین الملل دارد و بطور خلاصه می توان گفت که در حال حاضر نبض سیاست جهانی و غرب در خاورمیانه می تپد. بویژه آنکه این منطقه از منظر سیاسی به پاشنه آشیل غرب تبدیل گردیده و بخش عمده ظرفیت کشور های غربی را به خود مشغول نموده است . از نظر اقتصادی ، بی توجهی به ثروت سرشار انرژی خاورمیانه غیر ممکن است ، به لحاظ فرهنگی خاستگاه سه دین آسمانی است و بالاخره از زاویه مزیت های سوق الجیشی ، موقعیتهای قابل اعتنایی دارد .
از سوی دیگر درحالی که ایالات متحده هنوز تسویه حسابهای مورد نظر خود در ارتباط با این حادثه را به پایان نبرده ، از طریق بزرگ نمایی سیاست هسته ای ایران، برخی ازکشورهای غربی را با خود همراه ساخته است. دراین بین استمرار تاکیدات ایران درزمینه پیگیری دانش هسته ای صلح آمیزبا اهداف آنان ناسازگار افتاده وبا قراردادن تهران درپرونده امنیتی ، مسیری را انتخاب نموده اند که ادامه این وضعیت می تواند طرفین را در موقعیت دشوارتری قرار دهد .
فرض این نوشتارکه می تواند مخاطبانی منطقه ای و جهانی داشته باشد، این است که بدلیل شرایط خاص ژئوپلتیکی جمهوری اسلامی ایران ، هر گونه تهاجم غرب به ایران دارای اثرات مخرب منطقه ای و جهانی بوده و نتایج آن دقیقا برخلاف دیدگاههای غرب عمل خواهد نمود . به بیان دیگر ویژگیهای انحصاری ایران به گونه ای است که آمریکا و غرب ، حتی در صورت موفقیت در یک هماوردی نظامی از پیگیری اهداف تعیین شده در جهت تامین امنیت منطقه ای ناکام خواهند ماند ( حالت باخت – باخت ) . بر این اساس، سئوال اصلی ما نیز این خواهد بود که آیا تهاجم به ایران از ظرفیت پاسخ دهی به نگرانیهای امنیتی غرب و تامین اهداف مورد نظر آنان برخوردار است ؟
قبل از هر چیز ذکر این نکته ضروری است که صرف نظر از اینکه جمهوری اسلامی ایران از توان کلاسیک قابل ملاحظه ای برای مقابله با هر گونه تهدید خارجی برخوردار بوده و از بزرگترین نیروی شبه نظامی منطقه که تجربه جنگی 8 ساله را نیز در کارنامه خود دارد، بهره مند است، می توان گفت تثبیت موفقیت های کوتاه مدت حریف درصحنه نظامی با تردیدهای جدی مواجه می شود .
اما آنچه غرب باید آن را مد نظر قرار دهد ، فقط پرهزینه بودن تهاجم به ملتی آماده برخورد نیست ، بلکه عقلانیت ابزاری و نیز مقایسه هزینه – فایده که بخشی از ادعاهای لیبرال دموکراسی نوین است اقتضاء می کند که غرب نیز به واقعیات مترتب بر این موضوع بی توجه نباشد .
از سوی دیگر نگاه به موقعیت جغرافیایی ایران در نقشه سیاسی و نظامی خاورمیانه بخوبی موید این واقعیت است که طی سالهای گذشته دو کانون خطر و بحران در مناطق شرقی و غربی ایران شکل گرفته که بخش عمده ای ازتوان سیاسی ، نظامی و اقتصادی آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی را به خود مشغول نموده است و اگر چه جمهوری اسلامی ایران در منازعه فوق ، بطور رسمی در کنار غرب نبوده، اما حداقل با استفاده از موقعیت طبیعی خود اجازه اتصال و پیوند این دو کانون خطر به یکدیگر را نداده است .
توانمندی استراتژیک و انحصاری ایران درایجاد شکاف و فاصله بین عناصر القاعده در مناطقی از پاکستان و افغانستان با عراق ، سوریه ، لبنان و حتی اردن ، نکته ای بسیار حیاتی و کلیدی است که غرب و آمریکا نمی توانند آن را نادیده بگیرند. توضیح آنکه جمهوری اسلامی ایران درحد فاصل جنوب غربی پاکستان و افغانستان که پایگاه سنتی القاعده و طالبان است وعراق و سوریه و لبنان که از هسته های مستعد ناآرامی در سطح جهانی به شمار می آیند و در نزدیکی رژیم اسرائیل قرار دارند ، واقع شده است . افزون بر این مسئله ایران در حلقه اتصال مجموعه ای از نگرانیهای بین المللی مانند انرژی وامنیت آن ، تروریسم و مواد مخدر قرار دارد .
لذا اشتباه محاسبه غرب و عدم توجه به این ویژگیها و در نتیجه بر هم خوردن نظمی که با محوریت ثبات جمهوری اسلامی ایران قوام یافته است ، ضمن اینکه به تشدید بحران موجود در عراق و افغانستان منجر گردیده و برقراری ارتباط بین این دو هسته بحران خیز را تسهیل می نماید ، باعث شکل گیری منطقه ای بغایت بی ثبات و ناامن می گردد که از پاکستان تا رژیم اسرائیل امتداد خواهد یافت ، مسئله ای که بدلایل بی شماری از حمایت و خرسندی القاعده برخوردار بوده و تشدید فعالیتهای آنان بر علیه منافع غرب را بدنبال خواهد داشت .
به دیگر سخن در صورت انجام هر گونه اقدام قهر آمیز بر علیه ایران ، بهم خوردن نظم امنیتی و تشدید بحرانهای موجود در این منطقه کمترین نتیجه آن است ، اما این مسئله می تواند مخاطرات و پیامدهای دیگری نیز برای غرب داشته باشد :
- زمینه های مساعد برای رشد و تقویت بسیاری از مشکلات کنونی این منطقه مانند افراط گرایی ، تروریسم ، مواد مخدر، ملی گرایی، تجزیه طلبی و شورشهای قومی و قبیله ای فراهم تر می شود .
- اتحادیه اروپا به نوعی با واسطه ترکیه همسایه این منطقه ناامن گردیده و برای کاهش آسیبهای آن ناچار به مقابله خواهد شد .
- منطقه ناامن فوق در شمال ، جدای از اینکه می تواند به رشد برخی زمینه های افراط گرایی و شورش در قفقاز و آسیای میانه بیانجامد ، منافع روسیه را در نواحی جنوبی مورد تهدید قرار داده و آرامش نسبی حاکم بر آن را تحت تاثیر قرار می دهد .
- در جنوب این منطقه ( خلیج فارس و دریای عمان ) نقاط حساس اقتصادی و راهبردی وجود دارد که به آسانی می تواند مورد تهدید قرار گیرند ، ضمن اینکه در فضای کلی حاکم بر این منطقه ، زمینه های تقویت و پرورش احساسات ضد غرب نیز بصورت اصولی فراهم است .
- وضعیت آشفته ای که در این منطقه بوجود می آید بخشی از تلاشها و هزینه های آمریکا و غرب را که تاکنون در افغانستان و عراق انجام شده است از بین خواهد برد .
- کنترل امنیتی و قابل اتکاء منطقه ای با وسعت چند میلیون کیلومتری و جمعیت حدودا 200 میلیون نفری ، محتاج صرف سرمایه های مادی و انسانی بسیار زیادی است .
- ایران تنها کشور منطقه با 12 همسایه است که در صورت بی ثبات شدن ، امکان انتشار و گسترش ناآرامی ها رادر گستره منطقه ای دو چندان می سازد .
- چنانچه همسایگی هند با پاکستان و چین با افغانستان ( افغانستان از طریق باریکه شمال شرقی با چین همسایه است ) را به معادله فوق بیافزاییم ، حساسیت منطقه ای که جمهوری اسلامی ایران در محور آن قراردارد برجسته تر می گردد .
براساس واقعیات پیش گفته ، ملاحظه می شود که ثبات جمهوری اسلامی ایران در طول امنیت منطقه ودر تلازمی مستحکم با ضروریات آن می باشد . نظام سیاسی و ژئوپلتیک منطقه در نگاهی واقع بینانه و فارغ از خصومتهای کینه توزانه ، به روشنی گویای آن است که ایران نه تنها" محور شرارت " و نامتجانس با امنیت منطقه نیست بلکه از استعدادهای متنوع توازن بخش و امنیت نیز برخوردار است اما به نظر می رسد غرب چشمان خود را بر روی حقایق آشکار این منطقه بسته است و بنحو احمقانه ای خاورمیانه را به سوی وضعیتی که از آن نگران است ، سوق می دهد .
به بیان دیگر خاورمیانه ای که از مسیر اشتباه تاریخی غرب در عدم توجه بایسته به ضروریات آن شکل می گیرد ، نه تنها شاهد امنیت مورد انتظار غرب نخواهد بود بلکه در وضعیتی قرار خواهد گرفت که بخش عمده ای از توان غرب صرف ناآرامی های افسار گسیخته و غیر قابل کنترل آن خواهد شد. لذا زمان آن رسیده است که غرب و آمریکا ضمن پذیرش نقش اثرگذار ایران ، نسبت به بازتعریف مجدد از مقوله امنیت پایدار منطقه ای و جایگاه روشن و مکمل جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند . بدیهی است چنین رویکردی امنیت فراگیری را بدون صرف هزینه های گزاف و بی نتیجه فراهم می سازد .
به نظرمی رسد که امعان نظر دوراندیشانه غرب صنعتی نسبت به واقعیات مطروحه ونیز اتکاء به ظرفیت های بی بدیل دیپلماسی قادر است راههای متنوع برون رفت از بحران جاری را در پیش روی قرار دهد .
البته جمهوری اسلامی ایران با درک هوشمندانه ای که از واقعیات پیش گفته و نیز شرایط خطرناک منطقه حساس خاورمیانه دارد ، از سهم خویش در حفظ و برقراری امنیت منطقه ای آگاه بوده و همواره خود را متعهد به همکاری در حفظ و گسترش امنیت در خاورمیانه می داند . زیرا معتقد است ثبات منطقه وجهی از منفعت مشترک ایران با کشورهای این حوزه ومنزلت راهبردی ایران دربرقراری امنیت ، نقطه عزیمت به سوی امنیت فراگیر به شمار می رود . امنیت جمعی یک ضرورت اجتناب ناپذیر و محصول همکاری ومعاضدت تمامی کشورهای منطقه و کشورهایی است که با درک واقع بینانه مسائل آن ، درپی یافتن راهکارهای عقلانی و منطقی می باشند .
خلاصه اینکه با توجه به موقعیتهای ویژه سیاسی و منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ، تهران از ظرفیتهای فراوانی جهت مشارکت در برقراری امنیت متوازن در منطقه برخوردار می باشد ، لذا انتخاب روشهای مبتنی بر ارعاب و تهدید و مدیریت اوضاع خاورمیانه بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود می تواند نتایج معکوسی در جهت افزایش ملاحظات و تحفظات امنیتی را بدنبال داشته باشد .
---------------------------------------------
نوشته مجید جلالی فومنی، کارشناس مسائل آمریکا
نظر شما