بحران گسترده و عمیقی که این روزها سینمای ایران را دربر گرفته، تنها مسئله افرادی نیست که از طریق هنر ـ صنعت سینما ارتزاق میکنند یا از آن برای تحقق اهداف فرهنگی بهره میبرند. کارکرد سینما در هر جامعه دارای ابعاد و لایههای مختلفی است که شناخت آن از یکسو نیازمند اشراف بر تحولات جامعه بشری و از سوی دیگر شناخت ساز و کارهای درونی سینماست.
ممکن است در جامعه ایران هنوز هم عالمان و فرهیختگانی داشته باشیم که به واسطه فساد سینمای قبل از انقلاب یا نارساییها و کاستیهای سینمای امروز ایران با شنیدن خبر اضمحلاح سینما در نتیجه قاچاق فیلمهای تولید شده (که نتیجه ای غیر از ضرر به بیتالمال و سرمایه ملی ندارد) در دل و زبان ابراز خوشحالی کنند که "همان بهتر این سینما تعطیل شود." اما لازم است برای این دسته از فرهیختگان و همه افراد مؤثر در حل این مسئله در بخشهای قضایی، انتظامی، فرهنگی و سیاسی و همچنین مردم عزیز نکاتی را یادآور شویم تا اهمیت موضوع شفاف و مسئولیتهای هر یک از عوامل موثر در این امر روشن شود.
1. امروز برای همه فرهیختگانی که تحولات اجتماعی را دنبال میکنند این مسئله باور شده است که در کنار همه تلاشهای اقتصادی، سیاسی و نظامی برای تداوم تسلط کشورهای توسعهیافته بر کشورهای در حال توسعه، بهرهبرداری از ابزارهای فرهنگی و هنری برای توجیه مجموعه اقدامات اقتصادی، سیاسی و نظامی نقشی برجسته دارد و با بیداری اسلامی و انقلابی کشورهای منطقه و سایر ملل جهان، این مسئله روز به روز ابعادی گستردهتر به خود میگیرد. تولد پیدرپی کانالهای تلویزیونی و ابزارهای نوین ارتباطی در همین راستا معنی پیدا میکند.
وقتی از این برداشت کلی به متن ابزارهای فرهنگی و هنری توجه کنیم، درمییابیم که صنعت سینما (به عنوان مرکز ثقل این جنگ تمامعیار فرهنگی)، هنرمندان عرصههای مختلف هنر و افراد فنی و صاحبنظران فکری را به هم پیوند میزند تا فیلمهایی سازنده یا مخرب تولید شود. به عبارتی سینما یعنی محل پیوند علم، فناوری، فلسفه، جهانبینی، خلاقیت هنری با اهداف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه و اگر مدیران و هنرمندان جامعهای نتوانند از این ابزار استفاده کنند باید آماده پذیرفتن فرایند تسلیم و تسلط تدریجی افکار و باورهای فرهنگی، پشتوانه نظریههای اقتصادی و سیاسی بیگانگان بر جامعه خود باشند.
ممکن است افرادی بگویند مگر انقلاب ما با سینما به وجود آمد یا عزیزانی که دور از چشماندازهای تحولات جهانی فکر میکنند همچنان بر ضرورت بهرهگیری از ابزارهای سنتی که منشاء تحولات فرهنگی جامعه ما بوده تأکید داشته باشند. لازم است این عزیزان به نکاتی چند توجه کنند:
الف ـ ابزارها و نهادهای سنتی جامعه ایران که در زمان خود نقشی موثر و کارساز داشتهاند اگر بخواهند نقش خود را حفظ نمایند، باید در ادامه راه (با حفظ اصول و مبانی نهاد خود) از ابزار صنعت سینما برای اشاعه افکار دینی استفاده کنند.
ب ـ مقاومت در مقابل تحولات جامعه مدرن و نداشتن تسلط فکری و فرهنگی و هنری بر آن ابزارها به تدریج عامل جذب استعدادهای جوان به سمت افکار دشمنان و دوری آنها از مذهب خواهد شد و نهادهای سنتی از جوانان تهی و نقش اساسی دین از ابتدای زندگی فعال اجتماعی به انتهای زندگی و دوران کهولت افراد منتقل میشود.
ج ـ از طرف دیگر توجه شود همان سینمای فاسد قبل از انقلاب بود که با تأثیر منفی خود در بیداری وجدانهای مذهبی مردم ایران ایفای نقش کرد و ضرورت متلاشیسازی نظام سلطه را به وجود آورد، همین امر نشاندهنده قدرت سینما در تحولات سیاسی جامعه است و مشخص میسازد که با استفاده از این ابزار میتوان فضا را برای حضور هنرمندان متدین خود آماده نگه داشت.
2. پیشرفت هر جامعه مستلزم توازن پیشرفت در همه ابعاد علمی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. نمیتوان با استفاده از توان مردم و منابع نفتی، بخشهای مدرن اقتصاد و تکنولوژیهای جدید جهان را به جامعه آورد و از آخرین تجربههای سیاسی جهان بهره گرفت و در حوزه سیاست مترقیترین روشهای مردمسالاری را به کار گرفت، اما به ضرورت تحول در مدیریت فرهنگی جامعه بیتفاوت بود و از ابزارهای مختلف این عرصه بهره نبرد.
شاید امروز قوانین کافی در اختیار قوه قضائیه نیست و نیروهای انتظامی برای برخورد با این معضل آمادگی لازم را ندارند و همچنین مردم جامعه هم برای کمک به حل مسئله توجیه نشدهاند. از طرف دیگر پیشرفتهای مدیریت نشده ابزارهای فرهنگی جامعه موجب شده با یک غفلت کوچک تمام سرمایههای مادی و معنوی یک فرد در عرصه تولید فیلم سینمایی نابود شود و جامعه ما در مقابل این اتفاق عظیم اما تلخ و دردناک عکسالعملی انفعالی داشته باشد.
3. برای آن دسته از افرادی که در متن فعالیتهای فرهنگی و هنری هستند، این مسئله کاملاً محسوس است که چون سینما برآیند و تلفیق هنرهایی چون ادبیات، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی است، هرگونه ضربه به فرایند پیشرفت و توسعه هنر سینمای ایران دلسردی و دلمردگی و یأس را در همه عرصههای هنری دیگر به ارمغان خواهد آورد و سادهانگاری است بگوییم اگر سینما نداشتیم برویم از قصه و رمان، تئاتر و موسیقی استفاده کنیم و زمینه پیشرفت و رونق آنها را فراهم سازیم.
4. امروز ستون فقرات موفقیت کانالهای مختلف تلویزیونی اعم از خودی و غیرخودی، داخلی و خارجی مجموعه فیلمهای سینمایی و سریالهای موفق تلویزیونی است و اگر سینمای تازه به پا خواسته ایران از این ضربه مهلک جان به در نبرد، تداوم جریان تلخ وضع موجود اجتنابناپذیر است. همان جریان مخربی که به واسطه ضعف سینمای ایران موجب میشود عزیزان دلسوز ما در شبکههای مختلف تلویزیونی هم برای پرکردن برنامههای خود به منابع تولیدی سینمای جهان مراجعه کنند و بین فیلمهای بد و بدتر، فیلمهای بد را انتخاب کنند و با اصلاحاتی بخشی از آثار مخرب آن را بکاهند و در معرض دید کودکان، جوانان و مردان و زنان جامعه ایران بگذارند.
شاید بسیاری از افراد ظاهربین راضی شوند و متوجه نشوند که با وجود این همه تلاشها برای اصلاح فیلمهای وارداتی، همچنان این فیلمها بسترساز تحولاتی تلخ از فرهنگ بیگانه در لایههای پنهان ذهن مخاطبین است. این در حالی است که بدترین فیلمهای تولیدی داخل باوجود نقاط ضعفی که دارند، در بخش مثبت خود بخشی از فرهنگ ایران را بازسازی و تقویت میکنند که البته این اقدام میتواند در چارچوب تحولات بنیادین در سینمای ایران روز به روز بهبود پیدا کند.
5. تجربههای بعد از انقلاب نشان میدهد در مقابل تلاشهای مستمر دشمنان انقلاب در سطح جهانی برای کاهش دامنه توجه فطرتهای پاک جوانان جهان به سوی اسلام و به ویژه انقلاب اسلامی و ترسیم تصویری ضعیف از عملکرد نظام اسلامی در داخل کشور و بزرگنمایی بعضی نقاط ضعف در کوچهپسکوچههای جوامع شهری و روستایی ایران، زمانی که یک فیلم موفق سینمایی از ایران در سطح جهان مطرح میشود و در سینما و تلویزیونهای کشورهای مختلف به نمایش درمیآید، چنان تحولی در ذهن بینندگان ایجاد میکند که گویی با یک نارنجک کوچک انفجاری در جبهه مبارزات فرهنگی همه عملکرد چند سال زرادخانههای تسلیحاتی دشمن را در یک لحظه نابود میکند.
6. بازتابهای وجود و حضور سینما در یک جامعه، در کنار این مسئله که جامعه و نظام جمهوری اسلامی بر مدار تداوم باورهای دینی ادامه حیات میدهد و همچنین تحولات سریعی که در تغییرات فرهنگ جامعه شاهد هستیم، همگی حاکی از این واقعیت است که نقش صنعت سینما به عنوان محور اصلی ابزارهای نوین فرهنگی هر لحظه رو به افزایش است و هیچ راهحلی جز ایجاد یک عزم ملی در مسئولین و هنرمندان و مردم برای حل این بحران نمانده است.
به ویژه اینکه وقتی درآمدهای نفتی دولتها رو به کاهش گذاشت و موضوع کسب درآمدهای غیرنفتی به طور جدیتر به دغدغه اقتصاددانان و سیاستمداران تبدیل شد، آنگاه این مسئله روشن میشود که با برخورد صحیح و همه جانبه برای حل مسئله سینمای ایران میتوان این صنعت را به عنوان یکی از منابع درآمد و موتور محرکه صنعت توریسم قرار داد، چرا که یک سینمای موفق در چند محور به طور همزمان میتواند کارکرد سازنده داشته باشد:
الف: حفظ هویت ایرانی و اسلامی بین نسل جدید با وجود تحولات جهانیشدن
ب: حفظ و احیاء سنن ارزشمند گذشته و انتقال آن به نسل آینده و بهرهگیری از آثار ارزشمند آن در حفظ آرامش روحی و روانی افراد و خانوادهها
ج: فروش فیلمها به صدها سینما و کانال تلویزیونی در جهان که میخواهند با بازگشت به اصالتهای انسانی، روحهای خسته از سکس و خشونت را با مباحث اصیل انسانی پر کنند
د: از بین بردن تلاشهای مخرب فرهنگی دشمنان انقلاب در سطح جهان با حداقل بهرهگیری از امکانات امنیتی
ه: انتقال پیامهای اصیل اسلامی و بیدارسازی مردم جهان برای از بین بردن پشتوانه فکری جریانهای استعماری حاکم بر روابط جهان
و: تشویق توریستهای فرهنگی برای حضور در ایران، سرزمینی که خاستگاه یکی از درخشانترین تمدنهای تاریخ جهان بوده و بار دیگر درخشش خود را آغاز کرده است.
با چنین برداشتی از ابعاد و اهمیت سینماست که میتوان در چند محور زیر انتظارات موجود برای حل تمام مشکلات سینمای ایران به خصوص بحران قاچاق فیلمهای سینمایی را مطرح کرد:
1ـ انتظار از مسئولان
اینکه مشکلات و مسائل سینمای ایران چیست و مسئولین در موقعیتهای مختلف چه نقشی در حل این مسائل میتوانند ایفا کنند، فرصت دیگری را نیاز دارد. اما ضایعه موجود سینمای ایران یعنی قاچاق فیلمها موجب میشود شک و تردید جدی در بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در تولید فیلم ایجاد شود که با از بین رفتن سرمایهگذاری بخش خصوصی، اساساً دلیلی برای ادامه حیات سالنهای سینما نخواهد ماند و به تدریج بخشهای تولیدکننده فیلم سینمایی در بخش عمومی نیز راکد خواهند شد، چرا که نوع فیلمهای تولیدی در بخش عمومی و دولتی با هدف صرفاً فرهنگی ساخته میشود و نمیتوان از کارکرد اقتصادی این فیلمها، اقتصاد سینما را زنده نگه داشت.
هر چند باید به تدریج توان ساخت آن دسته از فیلمهای فرهنگی که توانایی بازگشت سرمایه را دارند در این نهادها تقویت نمود، اما در حال حاضر زنده ماندن بدنه اصلی سینما در گرو تداوم حیات سرمایهگذاری بخش خصوصی است که این روزها با چالشی بزرگ رو ب هرو شده است. لذا از مسئولین قضایی، انتظامی و نمایندگان مجلس انتظار میرود با تشکیل کمیتههای مشترک کارشناسی با اهالی صنعت سینما تحول لازم و سریع در قوانین موجود در این عرصه را به وجود آورند و با تشکیل ساختارهای تخصصی در قوه قضائیه و نیروی انتظامی بهصورت ضربتی با این موضوع مقابله شود.
2ـ انتظار از مردم
چون بدون همراهی مردم اقدامات قوه قضائیه و نیروهای انتظامی پاسخ نمیدهد، به موازات اقدامات مسئولین، از رسانههای ملی انتظار میرود در یک حرکت هماهنگ، مسئولیت مستقیم مردم برای مبارزه با این مسئله را یادآور شوند و این مسئله را به تودههای مردم به ویژه نسل جوان تفهیم کنند که خرید یک CD غیرمجاز نوعی تجاوز به حریم بیتالمال و تکتک شهروندان یک جامعه است. بدیهی است وقتی میتوان موفقیت ایفای نقش مردم را ارزیابی کرد که مردم علاوه بر نخریدن CDهای غیرمجاز خود را موظف به همکاری با نیروهای انتظامی بدانند تا جریانهای زیرزمینی اشاعهدهنده این حرکت مخرب و غیرفرهنگی نابود شوند.
3ـ انتظار از اهالی سینما
آنچه گفته شد شاید درد دل بسیاری از اهالی سینما بود، اما کمی هم کلاه خود را قاضی کنیم و بپذیریم در کنار همه پیشفرضهایی که در این مقاله گفته شد، این سئوال را هم داشته باشیم که اهالی سینما در به وجود آمدن این وضعیت تا چه اندازه نقش دارند؟
ـ آیا تداوم کاستیهای فکری ـ فرهنگی در آثار سینمایی عاملی در ایجاد شک و تردید در بعضی از سیاستگذاران و ضابطین قوانین نیست و آیا نباید اهالی سینما برای حل کاستیهای محتوایی در تولیدات سینمایی کاری تازه را آغاز کنند؟
ـ آیا تلاش نکردن بسیاری از اهالی سینما برای شناخت معضلات فرهنگی جامعه و ایفای نقش سازندهتر در بازسازی فرهنگ جامعه نباید به تلاشی مثبت و سازنده تبدیل شود تا در آینده از بازخورد همین تلاشها در حل معضلات سینما استفاده کنیم؟
ـ به راستی چند فیلمنامهنویس در صنعت سینما به مردم تفهیم کردند که قانون و اجرای آن از ضرورتهای یک جامعه توسعه یافته است و باید تکتک اعضاء جامعه، صرفنظر از منفعت آنی خود، در برخورد با قانون شکنان حداقل با خبررسانی به موقع و معرفی فرد خاطی، مسئولیت شرعی و انسانی خود را در اصلاح جامعه ایفا کنند؟
ـ به راستی چرا بعضی از فیلمسازان ایرانی به طور خودجوش به این امر توجه نمیکنند که حفظ و تقویت اقتدار نظام سیاسی جامعه، قوه قضائیه و نیروهای انتظامی از سرمایههای یک جامعه است و میتوان در شرایطی مثل امروز از این باور فرهنگی برای حل این مسئله استفاده کرد، گرچه این وظیفه ذاتی حاکمیت است و مسئولین ذیربط نمیتوانند با طرح چنین انتقاداتی از خود سلب مسئولیت نمایند.
طرح اینگونه سئوالها نباید خدمات ارزشمند قشر عظیم هنرمندان بخشهای مختلف سینما، بعد از پیروزی انقلاب را مورد سئوال و خدشه قرار دهد و فیلمهایی که هر یک به تنهایی گامی بلند در نشان دادن استواری نظام اسلامی هستند را نباید مورد بیمهری قرار داد.
این همه را گفتیم که این بحران در سینما را به نقطه عطف پیوند دل و فکر اهالی سینما با مسئولین و مردم تبدیل و با یک همت ملی بکوشیم هر کدام نقش سازنده خود را در تقویت و بازسازی سینمای ایران ادا کنیم.
نظر شما