به گزارش خبرنگار مهر، مدرنیته با مدعیات نظری کلان، بزرگ و جهان گستر خود و با تجلیات و دستاوردهای عینی و عملی که در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی ، اخلاقی و صنعتی به وجود آورده ، همه حوزه های معرفتی و عقیدتی را به نوعی از خود متأثر کرده و این تأثیر البته با شدت و حدت هم اکنون نیز ادامه دارد. با مدرنیته ما شاهد چنان تلقی بدیع و نوینی از انسان و جهان هستیم که به کلی با چشم اندازها و تلقی های پیشین از این دو متفاوت هستند و این مهم لزوم توجه به نسبت هایی که مدرنیته با منابع و گستره های دیگر برقرار می کند گوشزد می نماید.
دین نیز به مثابه منبعی مهم که هم به آدمیان هویت می بخشد و هم معرفت عطا می کند، هم به پرسشهای کلان و اساسی انسانها پاسخ می دهد، هم دغدغه کاهش درد و آلام انسانی را دارد و هم به ترویج و گستراندن ارزشها و فضایل انسانی می اندیشد از این قاعده مستثنا نیست و تأمل در نسبتی که دین با مدرنیته برقرار می کند بسی اهمیت و ارج دارد. این اهمیت اگر با توجه و تفطن بر فرهنگ ایرانی - اسلامی ما همراه شود دو چندان می گردد چراکه ما در این جغرافیای فرهنگی شاهد تلقی و نگاهی به جهان و انسان هستیم که با آموزه های دینی - معنوی عجین شده است و همین جایگاه رفیع ، نسبت سنجی میان دین و مدرنیته در فرهنگ ما را بخوبی نشان می دهد.
شاید در طول تاریخ بشری هیچ دو حوزه ای جز دین و مدرنیته نباشند که تا بدین اندازه مدعیات بزرگ ، کلی ، جهان شمول و جهان گستر داشته باشند. ادیان بزرگ جهان همه مدعی این هستند که برای سعادت بشر آمده اند و نه گروه و قشری خاص. علاوه بر این آنها اعتقادات و و گرایشهایی را تبلیغ و ترویج می کنند که مدعی فطری و مشترک بودنشان میان همه آدمیان هستند. این دو ویژگی به نوعی در مدرنیته هم وجود دارد. مدرنیته نیز مدعای آن را دارد که عقل آدمی فراتر از همه جزم اندیشی ها و تنگ اندیشی ها ، قادر است مروج ارزش ها و اعتقاداتی باشد که فراتر از مرز و رنگ خاصی، میان همه انسان ها برقرار باشد. در مدرنیته چنان تصویری نسبت به عقل وجود دارد گویی اگر انسان همه عواملی را که باعث خطای عقل می شود مرتفع کند، مشکلی بابت مدعیات کلان آن وجود ندارد و همه انسان ها تک تک می توانند با به کار بردن عقل بدان دست یازند.
این دو ویژگی البته مشترکات صوری دین و مدرنیته هستند اما این دو حوزه در مقام مضمون و ماده بسی از یکدیگر متمایزند. به زعم ما بزرگترین تفاوت یک جهان بینی دینی - مانند آنچه در دین اسلام وجود دارد - با پارادایم مدرنیته ، در خوداتکایی و خودعشیرگی عقل مدرن است. این نظر هنگامی بهتر و بیشتر عیان می شود که بدانیم در تفکر دینی نیز عقل و عقلانیت جایگاه رفیع و مهمی را از آن خود می کنند ، اما جایی که این دو تلقی از یکدیگر جدا می شوند آنجاست که ما در جهان جدید (مدرنیته) شاهد عقلی خودبنیاد و خودعشیره هستیم که مستقل از منبعی دیگر حکم و ارزش صادر می کند. بدین جهت است که عده ای بزرگترین شاخص های مدرنیته را در دو شعار معروف دکارت و کانت جست و جو می کنند که یکی با شعار "می اندیشم پس هستم" بنیاد مستقلی برای عقل مدرن نشان می دهد و دیگری با نوای " جرأت دانستن داشته باشد" زمینه های عملی آن را فراهم میسازد.
باری ، خودعشیرگی عقل و انسان جدید بزرگترین تمایز مدرنیته با جهان بینی دینی را سبب می شود و شکافی بس فراخ را به وجود می آورد که به آسانی پرکردنی نیست. دیگر تمایز این دو اپیستمه یعنی جدی گرفتن بیش از اندازه جهان و مسکوت گذاشتن پرسشهایی در باره مبدا و انتهای جهان در مدرنیته، در تعارض و تضاد با آموزه بنیادین ادیان بزرگ و معنوی جهان قرار میگیرد که نزد آنها جهان جز مزرعه ای برای جهان دیگر نیست و به اندازه قدرش باید ارجش نهاد.
هر سخنی که در باب نسبت دین و مدرنیته می رود پیشاپیش نباید نکته ای بس مهم را از نظر دور بدارد ، اینکه همان طور که دین فراز و فرودهای فراوانی را در طول تاریخ به خود دیده و بدین رو به طور حتم میان قشر و مغز دین، جوهر و معرفت دین و هم چنین علم اگر موجه ترین معرفت کنونی بشر نباشد کارآمدترین آن است.عرصه ای از عرصه های بشری از اجتماع و سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ را نمی توان سراغ گرفت که در آنها رنگ و انگ علم و دستاوردهای آن عیان نباشد.
پژواک علم تا بدان حد است که انواع و اقسام ایدئولوژی های علمی با تاسی از آموزه های علمی حادث شده اند و هر سخن مخالف را با عنوان غیر علمی نفی و طرد می کنند. علمی بودن معادل درست بودن تلقی می شود و هرچند با نضج گرفتن نحله های مختلف پسا مدرن و سنت گرا از حجیت سابق علم تا حدود زیادی کاسته شده ، علم را هنوز از نظر بسیاری می توان عینی ترین معرفت بشری به شمار آورد که هیچ یک از منابع معرفتی دیگر یعنی فلسفه، تاریخ ، دین و عرفان به گرد آن نمی رسند. با این همه این علم نیز واجد یک تاریخ پرفراز و فرود و توأم با اندیشه های درست و نادرست است و همانطور که گفتیم این نکته گفتگوی علم و دین را سهلتر میسازد.
نظر شما