به گزارش خبرنگار مهر، در اولین سالگرد شهادت سردار بزرگ اسلام، شهید قاسم سلیمانی به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه الزهرا (س)، نشست واکاوی فلسفی شخصیت سردار سلیمانی بر پایه مفهوم فرونسیس روز گذشته ۱۳ دی ماه با سخنرانی عبدالله صلواتی معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در فضای مجازی برگزار شد.
در ادامه گزارشی از این سخنان از نظر شما میگذرد:
فیلسوف نگاه خیره رو به جلو ندارد. فیلسوف، جوانب مسأله را هم می بیند پشت سر مساله را هم می بیند و به دل مسئله نفوذ میکند. تا اینجا را با نگاه فلسفه به مثابه مسئله گفتم. اما اگر فلسفه را به مثابه راز ببینیم فیلسوف بر خلاف مسأله بر راز مسلط نمیشود بلکه راز فیلسوف را در برمیگیرد و او را احاطه میکند و با خود میبرد آنجا که میخواهد ببرد.
حاج قاسم هم برای ما یک مسأله نیست و ما قصد مسلط شدن و احاطه بر او را نداریم. او یک راز است و بر ما پدیدار میشود و ما را با خود میبرد و هنر ما باید این باشد تا با او همراه شویم و در این همراهی و همافقی به موقعیت وجودی او نزدیک شویم.
واکاوی فلسفی شخصیت یک انسان چه کمکی به ما میکند؟ و چه مشکلی از مشکلات ما و چه مسأله ای از مسائل ما را حل میکند؟ تحلیل فلسفی یک شخصیت چشم ما را به شرایط بینا میکند شرایطی که با تحقق آن، به آن شخصیت نزدیک میشویم و همانند او عالم و آدم را میبینیم و همانند او عمل خواهیم کرد البته با لحاظ همه شرایط و استعدادها و زمینهها...
اخلاق، سیاست، معنویت وو فارغ از زمینه و زمانه نیستند و ما در هر دوره تاریخی فارغ از سیره و تعالیم انبیا و امامان به وجود شخصیتهای نیاز داریم که هدایت شده و هدایتگر هستند. به عبارت دیگر اخلاق به عنوان مثال فقط چندتا مفهوم انتزاعی نیست که دنبال حد وسط آن باشیم و این حدوسط در هر منطقه و در هر تاریخی و برای هر فردی یکی باشد. به عنوان مثال حدوسط میان تهور و بزدلی، شجاعت است اما آیا شجاعت مفهومی متواطی و واحد است یا واحد مشکک و ذو درجات است؟ شجاعت یک دانشجو و شجاعت یک سردار و شجاعت یک دانش آموز همردیف است یا متفاوت؟ بی تردید متفاوت است.
اینجاست که خود ارسطو میگوید حدوسط آنجاست که حکیم قرار دارد و حکیم و واجد فرونسیس است که میگوید حد وسط کجاست. از این جهت سردار سلیمانی از جمله کسانی است که برای طیف نظامی مطرح میکند که شجاعت چیست؟ و برای طایفه مسئول و مدیر مشخص میکند که مسئولیت اخلاقی در قبال دیگری چیست؟ زیست مومنانه در دنیای آشفته کنونی چگونه است؟...
در این بحث میخواهم این مفهوم را فراتر از یک مفهوم اخلاقی بکار برم. مرادم از فرونسیس، حالت وجودی است که در تمامی ابعاد زندگی ما سایه افکنده و همه تار و پود زندگی ما را دربرمی گیرد. زندگی شخصی و خانوادگی، زندگی معنوی، زندگی سیاسی، زندگی اخلاقی، زندگی نظامی و....
ارسطو بر این باور است که نفس آدمی، دو جز دارد یکی جز عقلانی و جز غیرعقلانی. و فرونسیس همانند اپیستمه، تخنه، نوس، و سوفیا از فضائل عقلانی هستند. هایدگر این موارد را نحوههای کشف و گشودگی دازاین معرفی میکند که تخنه و فرونسیس دو جزو محاسبه گر وجود دازاین است.
ارسطو، فضیلت را حد وسطی بین افراط و تفریط تلقی کرده است. اما به این نکته بسنده نکرده است. حصر نظر به این نکته نوعی انحراف در اخلاق ارسطوست که خیلیها دچار این انحراف شده اند. ارسطو در کنار حدوسط از مؤلفه مهم دیگر سخن گفته است چرا؟ چون میگوید ملاحظه حد وسط راهنمای کافی برای انتخاب عملی نیست و ما برای زیست اخلاقی نیازمند به فرونسیس هستیم.
همچنین از نظر ارسطو، فضیلت از طریق تشبه آموخته میشود و این تشبه وابسته به اشخاص واجد فرونسیس در اجتماع است. به نظر زگزبسکی، فضیلتهای عقلانی همان نسبتی را با فرونسیس دارند که فضیلتهای اخلاقی دارند. بنابراین خوب اندیشیدن نیز مبنای اجتماعی دارد و ما فضیلتهای عقلانی را همانند فضیلتهای اخلاقی از طریق تشبه به واجدان فرونسیس به دست میآوریم.
از دیگر کارکردهای فرونسیس داوری خوب است. به تعبیر زگزبسکی داوری خوب را نمیتوان همواره تقلیل داد به تبعیت از فرایندی در تصمیمگیری که پیش از موقعیت رخ دادن عمل قابل تشخیص است. با این توضیح که: رفتار اخلاقی توانایی انجام دادن کاری است که ارسطو آن را عمل از سَر فضیلت فرونسیس میداند فرونسیس لازم است تا بدانیم فرد باید به چه نحو سخت کوش باشد و به چه نحوی دقیق باشد. همچنین فرونسیس متضمن بصیرت به جزئیاتی است که ممکن است از طریق قاعده کلی بطور کامل به دست نیاید. بنابراین در کنار قواعد و روالهای عقلانی و اخلاقی بدان نیاز داریم؛
به عبارتی فرونسیس، بصیرت حاصل از گرایش وجودی به خدا و متحد شدن با دریای وجود است که در پرتو آن فضائل به هم مرتبط میشود. حکمت با سیاست ممزوج میشود. به تعالی دیگری گرایش پیدا میشود. ملتها به هم مرتبط میشود. نظر و عمل با هم پیوند پیدا میکند.
همه موارد بالا را میتوان در سردار شهید رصد کرد. حاج قاسم با سیرهاش، فرونسیس را حلقه وصل میان فضیلتها معرفی میکند، با ظهور حاج قاسم میتوانیم فرونسیس را حلقه وصل میان ملتها معرفی کرد. این هم یک تفسیر است از این بیان که گفته اند حاج قاسم یک شخص نیست بلکه یک مکتب است و مرکز ثقل این مکتب و قلب تپنده آن، فرونسیس است. در میدان بودن سردار سلیمانی هم این امکان را برای او فراهم کرد که متناسب با موقعیتهای گوناگون فضائل اخلاقی را اِعمال و حکمت را با سیاست همراه کند و مرگ اندیشی او، امکانات بیشتری را فراروی او گشود تا بیش از خود و فراتر از ملت خویش، ملتها را همدل کند و از کثرت به وحدت رهنمون کند.
فرونسیس یک دریچه است همانند دریچههای دیگر- نه تنها دریچه- که از منظر آن، میتوان فضیلتهای متکثر شهید سلیمانی را در پرتو وحدت فرونسیس واکاوی کرد.
نظر شما