حافظ موسوی - شاعر - در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: اغلب آثار کلاسیک ما مربوط به قرون نهم تا چهاردهم میلادی است. غربی ها در این دوره آثار کلاسیک برجسته ای ندارند که با کلاسیک های ما قابل قیاس باشد. شاهکارهای کلاسیک غربی مربوط به پیش از قرن پنجم میلادی یا بعد از قرن چهاردهم است. از این موضوع شاید بتوان نتیجه گرفت که آثار کلاسیک غربی ریشه در دوره خردگرایی دارد.
وی ادامه داد: در قرون پنج تا چهارده میلادی که قرون بیرون راندن فلسفه و خرد از صحنه فرهنگ است، خشک اندیشی کلیسا باعث شد تا آثار درخور توجهی به وجود نیاید. در همین دوره در کشور ما شاهکارهای بی نظیری آفریده شد که از آن میان می توان به آثار فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ و... اشاره کرد. فرهنگ مسلط در کشور ما در دوره خلق این آثار، اگرچه در معنای رایج خردگرایی نمی گنجد اما درعین حال از فرهنگ متعصبانه کلیسای قرون وسطی به مراتب منعطف تر و عقلانی تر است.
موسوی درخصوص اینکه چرا اروپایی ها توانسته اند به عنوان مثال آثاری از" شکسپیر "را با فرم و فضاهای تازه ای در دنیای معاصر بازآفرینی کنند، گفت: این کارها در قرون جدید صورت گرفته است؛ یعنی پس از قرن هفده وهجده میلادی تا امروز. می دانیم که این چند قرن به ویژه قرون هجده و نوزده در تاریخ ما، قرون تاریک جهل و عقب ماندگی است. ما از قرن بیستم تازه به خودمان آمدیم و کارهای مختلفی ارائه کردیم. البته این میزان هنوز هم کمتر از کارهایی است که مستشرقان غربی با هر نیتی، برای ما انجام داده اند. امیدوارم از این به بعد بتوانیم شکاف عمیقی که بین ما و جهان غرب از نظرعقلانیت در طول قرون هفده تا بیست ایجاد شده است را پر کنیم.
وی تصریح کرد: اینکه آنها توانسته اند کلاسیک هایشان را با دنیای امروز بیامیزند به این خاطر است که آنها ریشه ای تر از ما به دنیای امروز رسیده اند و ما هنوز پایمان در گذشته مخصوصا در بخش های تاریک گذشته گرفتار است.
این شاعر ادامه داد: برخی معتقدند نمادپردازی ها و مفاهیم عارفانه ای که در اشعار کلاسیک ما وجود دارد مانع بازآفرینی این آثار می شود. در پاسخ باید گفت یک مشکل ادبیات کلاسیک ما برای خروج از زبان فارسی و تاثیرگذاری بیشتر بر فرهنگ جهانی این است که زبان و فرهنگ ما زبان شعر است. درواقع آثار کلاسیک ما متون شعری بوده اند و شعر یکی از ویژگی های مقاومت در برابر ترجمه است. موضوع عرفان و نماد پردازی های عرفانی هم این روند را پیچیده تر کرده است. فرهنگ غربی اساسا فرهنگ معطوف به زمین است درحالی که فرهنگ ما اگر نه همیشه، ولی اغلب نگاهش متوجه آسمان بوده است.
وی افزود: ادبیات ما هنوز هم علیرغم تلاش های کسانی چون دهخدا، نیما و هدایت ، ادبیاتی ذهنی گراست و همین ذهنی گرایی مانع ورود تمام و کمال ما به دنیای مدرن است. با این حال جنبش بازیابی و سپس بازخوانی متون کلاسیک در ایران از اواخر قرن نوزده شروع شد. این دوره را می توان دوره بیداری ایرانیان محسوب کرد.
مدیر انتشارات " آهنگی دیگر" خاطرنشان کرد: در این راستا می توان به حجم تصحیح متون در این دوره اشاره کرد که افرادی چون صادق هدایت با آنکه حوزه اصلی کارش نبود به این کار پرداخت. اما متاسفانه بنا به دلایل تاریخی و سیاسی نتوانستیم این مسیر را به درستی طی کنیم و اغلب به دام همان پاسداشت افتاده ایم.
نظر شما