بر طبق نظر هیک اگر ما مجاز باشیم که تنوع طرحها را از سوی نمایندگان ادیان جهان بپذیریم میتوانیم این گونه فرض کنیم که این طرحها بجد با یکدیگر تفاوت دارند. در این صورت ما بر اساس چه مبنایی میتوانیم نظر بدهیم که کدام مؤلفهها از این طرحها مبنای این توافق حداقلی باشند؟
فرض کنید ما به متون مقدس یک دین عطف توجه نشان دهیم و بتوانیم اندیشههای اخلاقی مشترکی را چون قاعدة طلایی از آنها استخراج کنیم. از این امر چه نتیجهای فراچنگ میآید؟ حتی در بین فرهیختگان آزادمنش یک دین مشخص هم جایی برای تفاسیر متفاوت استلزامات هنجارهای اخلاقی مشخص وجود دارد و یقیناً تفاسیر میان نمایندگان ادیان گوناگون بیش از این خواهد بود.
مشکل بنیادین این است که هر تفسیری از هنجارهای اخلاقی مشتق شده از این متون دینی به حکمی اخلاقی متکی است. بنابراین ما به جای اولمان بر میگردیم : در حالی که احکام اخلاقی با یکدیگر تفاوت دارند چگونه میتوانیم به توافقی دست یابیم؟ از آنجا که افراد متفاوت معتقد به دینی خاص ارزیابیهای متفاوتی از استلزمات هنجاری اخلاقی دارند روش نیست که بتوانیم به توافقی در درون دینی خاص برسیم. در این صورت شاید بهتر است که آرمان توافق میان ادیان گوناگون را رها کنیم.
این نکته ما را به مشکل سوم بسط توافقی حداقلی میکشاند. تاحدی جای تردید است که بتوانیم به توافق اخلاقی اصیلی میان ادیان گوناگون جهان دست یازیم. به طور مثال فهم متفاوتی از معنای خشونت در بین دو دین اسلام و بودیسم وجود دارد. البته از متون اسلامی ارجحیت عدم خشونت بر خشونت به دست میآید اما تأکید اسلام بر جهاد و واجب بودن آن بر مسلمانان ( هرچند که از این مفهوم هم برداشتهای متفاوتی وجود دارد) با تأکید بودیسم بر عدم خشونت ( آهیمسا) ناسازگار است.
احتمالاً هم کونگ و هم اسویدلر این استدلال را مطرح میکنند که هر دینی – و شاید هر سنتی – نوعی قاعدة طلایی را در دو شکل سلبی و ایجابیاش دارا است. همانطور که پیشتر اشاره کردم این نکته شالودة بنیادین اصلی عمومی است که به وسیلة پارلمان ادیان جهان تدوین شده است و این اصل البته این است که با هر انسانی باید به صورت انسانی رفتار شود. این نکته همچنین شالودة بنیادین اصول اساسی و اصول متوسطی است که به وسیلة اسویدلر ارائه گشتهاند.
با این همه دو مشکل در باب استفاده از قاعدة طلایی به عنوان مبنایی برای اخلاقی جهانی وجود دارند. همانگونه که جی.بی.شاو به صورت تلویحی اشاره دارد "آنچه می خواهی با تو انجام ندهند با دیگران انجام نده. اما دیگران ممکن است ذائقههای دیگری داشته باشند " این نکته تعیّن بزرگتری را به وجود میآورد.
نظر شما